نهج الفصاحه حدیث ١٠١ تا ٢٠٠

(زمان خواندن: 11 - 21 دقیقه)

101 _ احفظ ما بين لحييك و ما بين رجليك.

دهان و فرج خويش را نگهدار.

102_ احفظ ودّ أبيك لا تقطعه فيطفي اللَّه نورك.

دوستى پدر خويش را حفظ كن و رشته آن را مبر كه خداوند نور تو را خاموش ميكند.

103 _ احفظ عورتك إلّا من زوجتك أو ما ملكت يمينك. قيل إذا كان القوم بعضهم من بعض قال إن استطعت أن لا يرينّها أحد فلا يرينّها قيل إذا كان أحدنا خاليا قال اللَّه أحقّ أن يستحيى منه من النّاس.

عورت خويش را جز از همسر و كنيز خود مستور دار گفتند اگر كسان خويشاوندان يك ديگر باشند؟ گفت اگر توانستى كه هيچ كس آن را نبيند بهتر است كه نه بينند گفتند اگر يكى از ما تنها باشد گفت از خداوند بيش از مردم بايد شرم كنند.

104 _ أحلّ الذّهب و الحرير لاناث أمّتي و حرّم على ذكورها.

طلا و ابريشم بر زنان امت من حلال است و بر مردانشان حرام

105 _ أخاف على أمّتي من بعدي ثلاثا: ضلالة الأهواء و اتّباع الشّهوات في البطون و الفروج و الغفلة بعد المعرفة.

پس از خودم بر امتم از سه چيز بيم دارم، گمراهى هوسها و پيروى خواهشهاى شكمها و فرجها و غفلت پس از معرفت.

106 _ اختبروا النّاس بأخدانهم فإنّ الرّجل يخادن من يعجبه.

مردم را از معاشرانشان بشناسيد زيرا كند هم جنس با هم جنس پرواز.

107 _ أخذ الأمير الهديّة سحت و قبول القاضي الرّشوة كفر.

هديه گرفتن امير نارواست و رشوه گرفتن قاضى كفر است

108 _ أخسر النّاس صفقة رجل أخلق يديه في آماله و لم يساعده الأيّام على أمنيّته فخرج من الدّنيا بغير زاد و قدم على اللَّه تعالى بغير حجّة.

زيانكارترين مردم آن كس است كه كه عمرى بآرزو گذارند و روزگار وى را بمنظور نرساند و از دنيا بى توشه برون رود و در پيشگاه خداوند دليلى نداشته باشد.

109 _ أخشى ما خشيت على أمّتي كبر البطن و مداومة النّوم و الكسل و ضعف اليقين.

بر امت خويش، بيشتر از هر چيز، از شكم پرستى و پر خوابى و بيكارگى و بى ايمانى بيمناكم.

110 _ أخلص دينك يكفك القليل من العمل.

ايمان خويش را خالص كن كه اندكى عبادت ترا كفايت كند.

111 _ أخلصوا أعمالكم للَّه فإنّ اللَّه لا يقبل إلّا ما خلص له.

اعمال خويش را براى خداوند از روى اخلاص انجام دهيد، زيرا خدا فقط كارهائى را ميپذيرد كه از روى اخلاص براى او انجام گرفته باشد

112 _ أخوف ما أخاف على أمّتي كلّ منافق عليم الّلسان.

بيش از هر چيز از منافقان دانا بر امت خود بيم دارم.

113 _ إخوانكم خولكم جعلهم اللَّه فنية تحت أيديكم فمن كان أخوه تحت يده فليطعمه من طعامه و ليلبسه من لباسه و لا يكلّفه ما يغبه فإن كلّفه ما يغلبه فليعنه.

بندگان شما برادران شما هستند كه خداوند آنها را زير دست شما قرار داده هر كسى برادر وى زير دستش باشد بايد از غذاى خود بدو بخوراند و از لباس خويش بر او بپوشاند و كارى كه بيش از طاقت وى باشد بدو رجوع نكند و اگر كار سختى بدو رجوع كرد ياريش كند

114 _ أخوف ما أخاف على أمّتي الهوى و طول الأمل.

بر امت خويش بيش از هر چيز از هوس و آرزوى دراز بيم دارم.

115 _ أدّ ما افترض اللَّه تعالى عليك تكن من أعبد النّاس و اجتنب ما حرّم اللَّه عليك تكن من أورع النّاس و ارض بما قسمه اللَّه لك تكن من أغنى النّاس

واجبات خدا را بجاى آر تا عابدترين مردم باشى، و از محرمات خدا بپرهيز تا پارساترين مردم باشى به قسمتى كه خدا براى تو تعيين كرده راضى باش تا بى نيازترين مردم باشى.

116 _ أدعوا اللَّه و أنتم مؤمنون بالإجابة و اعلموا أنّ اللَّه لا يستجيب دعاء

خدا را بخوانيد و باجابت دعاى خود يقين داشته باشيد و بدانيد كه خداوند دعا را از قلب غافل بيخبر نميپذيرد.

117 _ أدّ الأمانة إلى من ائتمنك و لا تخن من خانك.

با كسى كه تو را امين ميداند به امانت رفتار كن و با كسى كه بتو خيانت كرده است خيانت مكن

118 _ أدّبني ربّي فأحسن تأديبي.

خداوند مرا ادب آموخت و نيك آموخت.

119 _ إدرءوا الحدود عن المسلمين ما استطعتم فإنّ الإمام لأن يخطى في العفو خير من أن يخطى في العقوبة.

تا آنجا كه مى توانيد مجازات ها را از مسلمانان باز داريد زيرا اگر پيشوائى در بخشش خطا كند بهتر از آن است كه در مجازات خطا كند.

120 _ إدرءوا الحدود بالشّبهات و أقيلوا الكرام عثراتهم إلّا في حدّ من حدود اللَّه.

وقتى ترديد پيش آمد مجازاتها را باز داريد و لغزشهاى بزرگان را ببخشيد مگر در كار حد و مجازات

121 _ أدنى أهل النّار عذابا ينتعل بنعلين من نار يغلي دماغه من حرارة نعليه.

از مردم جهنم آنكه عذابش از همه آسانتر است دو كفش آتشين بپا دارد كه مغز وى از حرارت كفشهايش بجوش مى آيد.

122 _ أدنى جبذات الموت بمنزلة مائة ضربة بالسّيف.

آسانترين كششهاى مرگ مانند صد ضربت شمشير است.

123 _ إذا أبردتم إلىّ بريدا فابعثوه حسن الوجه حسن الاسم

وقتى قاصدى پيش من ميفرستيد نيك صورت و نيك اسم بفرستيد.

124 _ إذا ابتغيتم المعروف فاطلبوه عند حسان الوجوه.

اگر نيكى ميخواهيد آن را پيش نيكصورتان بجوئيد.

125 _ إذا ابتلي أحدكم بالقضاء بين المسلمين فلا يقض و هو غضبان و ليسوّ بينهم في النّظر و المجلس و الإشارة.

اگر يكى از شما بكار قضاوت ميان مسلمانان دچار شود بايد به هنگام غضب از قضاوت خوددارى كند و ميان ارباب دعوى در نگاه و نشيمنگاه و اشاره تفاوتى نگذارد

126 _ إذا أتى علىّ يوم لا أزداد فيه علما يقرّبني إلى اللَّه تعالى فلا بورك لي في طلوع الشّمس ذلك اليوم.

اگر روزى بر من بگذرد و در آن روز دانشى نياموزم كه مرا بخداوند نزديك كند، طلوع آفتاب آن روز بر من مبارك مباد.

127 _ إذا أتى أحدكم خادمه بطعامه قد كفاه علاجه و دخانه فليجلسه معه فإن لم يجلسه معه فليناوله أكلة أو أكلتين.

وقتى خادم شما غذائى مى آورد كه آن را تهيه كرده و دود آن را خورده بايد وى را با خويشتن بنشاند و اگر او را ننشاند يك يا دو لقمه باو بدهد.

128 _ إذا أتى أحدكم أهله فليستتر و لا يتجرّدان تجرّد العيرين.

وقتى يكى از شما پيش كسان خود ميرود خود را بپوشاند و مانند شتران برهنه نباشند.

129 _ إذا آتاك اللَّه مالا فلير أثر نعمة اللَّه عليك و كرامته.

اگر خداوند چيزى بتو داد بايد نشان نعمت و كرم وى در تو پديدار شود.

130 _ إذا أتاكم من ترضون خلقه و دينه فزّوّجوه إن لا تفعلوا تكن فتنة في الأرض و فساد عريض.

وقتى كسى كه خلق و دين وى مايه رضايت است بخواستگارى مى آيد بوى زن بدهيد و اگر چنين نكنيد فتنه و فساد در زمين فراوان خواهد شد.

131 _ إذا أتاكم السّائل فضعوا في يده و لو ظلفا محرقا.

وقتى سائلى پيش شما آمد چيزى بدو بدهيد اگر چه يك قطعه سم سوخته باشد.

132 _ إذا أتاكم كريم قوم فأكرموه.

وقتى بزرگ طايفه اى پيش شما آمد او را بزرگ شماريد.

133 _ إذا أثنى عليك جيرانك أنّك محسن فأنت محسن و إذا أثنى عليك جيرانك أنّك مسي ء فأنت مسي ء.

اگر همسايگانت ترا نيكوكار دانستند نيكوكارى و اگر همسايه گانت ترا بدكار شمردند بد كارى

134 _ إذا اجتمع العالم و العابد على الصّراط قيل للعابد أدخل الجنّة و تنعّم بعبادتك و قيل للعالم قف هنا فاشفع لمن أحببت فإنّك لا تشفع لأحد إلّا شفّعت فقام مقام الأنبياء.

وقتى عالم و عابد بر صراط اجتماع كنند بعابد گويند ببهشت درآى و از عبادت خويش بهرمند شو و بعالم گويند اينجا بايست و براى هر كه ميخواهى شفاعت كن زيرا هر كه را شفاعت كنى شفاعت تو پذيرفته خواهد شد آنگاه عالم در صف پيغمبران ميايستد.

135 _ إذا اجتمع الدّاعيان فأجب أقربهما بابا فإنّ أقربهما بابا أقربهما جوارا و إن سبق أحدهما فأجب الذي سبق.

وقتى دو كس ترا با هم دعوت كردند دعوت كسيرا كه خانه اش نزديكتر است بپذير زيرا آنكه خانه اش نزديكتر است در همسايگى مقدم است و اگر يكى زودتر دعوت كرده است دعوت او را بپذير.

136 _ إذا أحبّ اللَّه عبدا ابتلاه و إذا أحبّه الحبّ البالغ اقتناه قالوا ما اقتناؤه قال لا يترك له مالا و لا ولدا.

وقتى خداوند بنده اى را دوست دارد وى را مبتلا سازد و وقتى ويرا كاملا دوست دارد او را خاص خود سازد گفتند چگونه او را خاص خود ميسازد گفت مال و فرزندى براى او باقى نميگذارد

137 _ إذا أحبّ اللَّه عبدا حماه الدّنيا كما يظل أحدكم يحمي سقيمه الماء.

وقتى خداوند بنده اى را دوست دارد دنيا را از او منع ميكند چنان كه شما مريض خويش را از نوشيدن آب منع ميكنيد.

138 _ إذا أحبّ اللَّه عبدا ابتلاه ليسمع تضرّعه.

وقتى خداوند بنده اى را دوست دارد ويرا مبتلا سازد تا تضرع او را بشنود.

139 _ إذا أحبّ اللَّه عبدا قذف حبّه في قلوب الملائكة و إذا أبغض اللَّه عبدا قذف بغضه في قلوب الملائكة ثمّ يقذفه في قلوب الآدميّين.

وقتى خداوند بنده اى را دوست دارد دوستى ويرا در دل فرشتگان جاى ميدهد و وقتى بنده اى را دشمن دارد دشمنى او را در دل فرشتگان اندازد سپس آن را در دل آدميان جاى دهد،

140 _ إذا أحبّ أحدكم أخاه فليعلمه فإنّه أبقى في الالفة و أثبت في المودّة.

وقتى كسى آشناى خود را دوست دارد بدو خبر دهد كه اين كار موجب بقاى الفت و دوام مودت است.

141 _ إذا أحببت رجلا فلا تماره و لا تجاره و لا تشارّه و لا تسئل عنه أحدا فعسى أن توافي له عدوّا فيخبرك بما ليس فيه فيفرّق ما بينك و بينه.

وقتى با كسى دوست شدى با او مجادله و رقابت مكن و بر او برترى مجو و از هيچ كس در باره او چيزى مپرس چه ممكن است به يكى از دشمنان او بر خورى و در باره وى سخن بخطا گويد و ميان شما را تفرقه اندازد.

142 _ إذا أحببتم أن تعلموا ما للعبد عند ربّه فانظروا ما يتبعه من الثّناء.

وقتى بخواهيد مقام بنده را در نظر خدا بدانيد بنگريد كه پشت سر او چه ميگويند.

143 _ إذا أراد اللَّه بعبد خيرا فقّهه في الدّين و زهّده في الدّنيا و بصّره عيوبه.

وقتى خداوند براى بنده اى نيكى خواهد ويرا در كار دين دانا و بدنيا بى اعتنا سازد و عيوب ويرا بدو بنماياند.

144 _ إذا أراد اللَّه بعبد خيرا صيّر حوايج النّاس إليه.

وقتى خداوند براى بنده اى نيكى خواهد حاجت هاى مردم را در دست او قرار ميدهد.

145 _ إذا أراد اللَّه بعبده الخير عجّل له العقوبة في الدّنيا و إذا أراد اللَّه بعبده الشّرّ أمسك عنه بذنبه حتّى يوافي به يوم القيامة.

وقتى خداوند براى بنده خويش نيكى خواهد كيفر او را در دنيا ميدهد و وقتى براى او بد خواهد گناه وى را ميگذارد كه در روز رستاخيز كيفر دهد.

146 _ إذا أراد اللَّه بعبد خيرا فتح له قفل قلبه و جعل فيه اليقين و الصّدق و جعل قلبه واعيا لما سلك فيه و جعل قلبه سليما و لسانه صادقا و خليقته مستقيمة و جعل أذنه سميعة و عينه بصيرة.

وقتى خداوند براى بنده اى خوبى خواهد قفل دل ويرا ميگشايد و در آن ايمان و راستى قرار ميدهد و قلب وى را نسبت برفتار او هوشيار ميسازد دل وى را سليم و زبانش را راستگو و اخلاقش را مستقيم و گوش ويرا شنوا و چشمش را بينا ميسازد.

147 _ إذا أراد اللَّه بأهل بيت خيرا فقّههم في الدّين و وقّر صغيرهم كبيرهم و رزقهم الرّفق في معيشتهم و القصد في نفقاتهم و بصّرهم عيوبهم فيتوبوا منها و إذا أراد بهم غير ذلك تركهم هملا.

وقتى خداوند براى مردم خانه اى نيكى خواهد آنان را در كار دين دانا سازد و خوردسالانشان سال- خوردگانشان را محترم دارند.
مدارا در معيشت و اعتدال در خرج را نصيب آنها سازد و عيوبشان را بآنها بنماياند تا از آن باز گردند و اگر براى آنها جز اين خواهد بخودشان واگذارشان كند.

148 _ إذا أراد اللَّه بقوم خيرا أمدّ لهم في العمر و ألهمهم الشّكر.

وقتى خداوند براى قومى نيكى خواهد عمرشان را دراز و زبانشان را بشكر باز كند.

149 _ إذا أراد اللَّه بقوم نماء رزقهم السّماحة و العفاف و إذا أراد بقوم انقطاعا فتح عليهم باب الخيانة.

وقتى خدا بخواهد قومى را بزرگ كند آنها را صاحب عفت و گذشت ميكند و وقتى بخواهد قومي را منقرض سازد در خيانت را برويشان ميگشايد.

150 _ إذا أراد اللَّه بقوم خيرا ولّى عليهم حلماءهم و قضى بينهم علمائهم و جعل المال في سمحائهم و إذا أراد بقوم شرّا ولّى عليهم سفهائهم و قضى بينهم جهّالهم و جعل المال في بخلائهم.

وقتى خداوند براى قومى نيكى خواهد خردمندانشان را بر آنها فرمانروا سازد و دانشمندانشان ميان آنها قضاوت كند و مال را بدست بخشندگان دهد و وقتى براى قومى بدى خواهد سفيهانشان را بر آنها فرمانروا سازد و نادانان ميان آنها قضاوت كنند و مال را بدست بخيلانشان دهد.

151 _ إذا أراد اللَّه بأهل بيت خيرا أدخل عليهم الرّفق.

وقتى خدا براى مردم خانه اى نيكى خواهد آنها را با مدارا قرين سازد.

152 _ إذا أراد اللَّه بقوم سوء جعل أمرهم إلى مترفيهم.

وقتى خداوند براى مردمى بدى خواهد كارشان را بدست تجمل- پرستان آنها مى سپارد.

153 _ إذا أراد اللَّه بقرية هلاكا أظهر فيهم الزّنا.

وقتى خدا بخواهد مردم قريه اى را نابود سازد زنا را در ميان آنها پديد مى آورد.

154 _ إذا أراد اللَّه بعبد خيرا جعل له واعظا من نفسه يأمره و ينهاه.

وقتى خدا براى بنده اى نيكى خواهد واعظى از نفس وى بر او گمارد كه او را بكار نيك وادارد و از كار بد باز دارد.

155 _ إذا أراد اللَّه بعبد خيرا طهّره قبل موته قالوا و ما طهور العبد قال عمل صالح يلهمه إياه حتّى يقبضه عليه.

وقتى خدا براى بنده اى نيكى خواهد او را پيش از مرگش پاك ميكند گفتند پاكى بنده چگونه است گفت كار نيكى بدو الهام مى كند تا جان وى را در اثناى انجام آن بگيرد.

156 _ إذا أراد اللَّه بعبد خيرا عاتبه في منامه.

وقتى خداوند براى بنده اى نيكى خواهد او را در خواب عتاب كند.

157 _ إذا أراد اللَّه بعبد خيرا عسّله قيل و ما عسله قال يفتح له عملا صالحا قبل موته ثمّ يقبضه عليه.

وقتى خداوند براى بنده اى نيكى خواهد او را شيرين كند گفتند شيرينى او چگونه است گفت پيش از مرگش كار نيكى را پيش پاى او ميگذارد و در اثناى انجام آن جانش را ميگيرد.

158 _ إذا أراد اللَّه بعبد خيرا استعمله قيل و ما استعماله؟ قال يفتح له عملا صالحا بين يدي موته حتّى يرضى عنه من حوله.

وقتى خداوند براى بنده اى نيكى خواهد او را بكار گيرد گفتند بكار گرفتن او چگونه است گفت نزديك مرگ وى كار نيكى را پيش پايش ميگذارد تا اطرافيانش را از او خشنود كند.

159 _ إذا أراد اللَّه بعبد خيرا رزقهم الرّفق في معايشهم و إذا أراد بهم شرّا رزقهم الخرق في معايشهم.

وقتى خداوند براى بندگان نيكى خواهد آنها را در كارهاى زندگيشان با مدارا قرين سازد و هنگامى كه برايشان بدى خواهد آنها را با زياده روى همراه كند.

160 _ إذا أراد اللَّه بالأمير خيرا جعل له وزير صدق إن نسي ذكّره و إن ذكر أعانه و إذا أراد به غير ذلك جعل له وزير سوء إن نسي لم يذكّره و إن ذكر لم يعنه.

وقتى خداوند براى امير نيكى خواهد براى او وزيرى راست و درست قرار ميدهد كه اگر چيزى را فراموش كرد ياد آوريش كند و اگر بياد آورد در انجام آن ياريش كند و اگر براى او جز اين خواهد براى او وزير بدى قرار دهد كه اگر چيزى را فراموش كرد ياد آوريش نكند و اگر بياد آورد ياريش نكند.

161 _ إذا أراد اللَّه بعبد خيرا جعل صنائعه و معروفه في أهل الحفاظ و إذا أراد اللَّه بعبد شرّا جعل صنائعه و معروفه في غير أهل الحفاظ.

وقتى خدا براى كسى نيكى خواهد سر و كار او با مردم حقشناس مى افتد و موقعى كه براى كسى بدى خواهد سر و كار او با مردم حق ناشناس مى افتد.

162 _ إذا أراد اللَّه بعبد خيرا جعل غناه في نفسه و تقاه في قلبه و إذا أراد بعبد شرّا جعل فقره بين عينيه.

وقتى خدا براى كسى نيكى خواهد ثروتش را در روحش و تقوايش را در قلبش قرار ميدهد و وقتى براى كسى بدى خواهد فقر را پيش چشم او جاى ميدهد.

163 _ إذا أراد اللَّه بقوم خيرا كثّر فقهاءهم و أقلّ جهالهم فإذا تكلّم الفقيه وجد أعوانا و إذا تكلّم الجاهل قهر و إذا أراد اللَّه بقوم شرّا كثّر جهّالهم و أقلّ فقهاءهم فإذا تكلّم الجاهل وجد أعوانا و إذا تكلّم الفقيه قهر.

وقتى خدا براى قومى نيكى خواهد دانايان آنها را زياد و نادانها- يشان را كم كند تا هنگامى كه دانا سخن گويد ياريش كنند و موقعى كه نادان لب گشايد مغلوب گردد و وقتى براى قومى بد خواهد نادان هايشان را زياد و دانايان آنها را كم كند تا هنگامى كه نادان لب گشايد ياريش كنند و وقتى دانا سخن گويد مغلوب گردد.

164 _ إذا أراد اللَّه أن يوقع عبدا أعمى عليه الحيل.

وقتى خداوند خواهد بنده اى را از پا درآرد راههاى چاره را بر او ببندد.

165 _ إذا أراد اللَّه خلق شى ء لم يمنعه شي ء.

وقتى خدا بخواهد چيزى را بيافريند چيزى مانع او نميشود.

166 _ إذا أراد اللَّه قبض عبد بأرض جعل له فيها حاجة.

وقتى خداوند بخواهد بنده اى را در سرزمينى بميراند براى وى در آنجا حاجتى پديد مى آورد.

167 _ إذا أراد اللَّه تعالى إنفاد قضائه و قدره سلب ذوى العقول عقولهم حتّى ينفذ فيهم قضاؤه و قدره فإذا قضى أمره ردّ إليهم عقولهم و وقعت النّدامة.

وقتى خدا بخواهد قضا و قدر خويش را اجرا كند عقل صاحب خردان را ميگيرد و قضاى خويش را در باره آنها جارى ميسازد، وقتى فرمان وى انجام گرفت عقولشان را باز پس ميدهد و پشيمانى رخ ميدهد.

168 _ إذا أراد أحدكم أن يبيع عقاره فليعرضه على جاره.

وقتى كسى بخواهد خانه يا ملك خويش را بفروشد بايد نخست به همسايه خويش پيشنهاد كند.

169 _ إذا أردت أمرا فعليك بالتّؤدّة حتى يريك اللَّه منه المخرج.

وقتى خواستى كارى را انجام دهى تأمل كن تا خدا راه آن را بتو نشان دهد.

170 _ إذا أردت أن يحبّك اللَّه فابغض الدّنيا و إذا أردت أن يحبّك النّاس فما كان عندك من فضولها فانبذه إليهم.

اگر ميخواهى خدا ترا دوست دارد دنيا را دشمن دار و اگر مى خواهى مردم ترا دوست دارند آنچه از زوايد دنيا دارى پيش آن ها بريز.

171 _ إذا أردت أن تفعل أمرا فتدبّر عاقبته فإن كان خيرا فأمضه و إن كان شرّا فانته.

وقتى در كارى تصميم ميگيرى در نتيجه آن بينديش اگر نتيجه نيك است آن كار را انجام بده و اگر بد است از آن در گذر.

172 _ إذا أردت أن تذكر عيوب غيرك فاذكر عيوب نفسك.

وقتى ميخواهى عيوب ديگران را ياد كنى عيوب خويش را بياد آر.

173 _ إذا أسأت فأحسن.

وقتى بدى كردى، بدى را بنيكى محو كن.

174 _ إذا استأجر أحدكم أجيرا فليعلمه أجره.

وقتى يكى از شما كسيرا مزدور مى كند مزدش را باو بگويد.

175 _ إذا استشار أحدكم أخاه فليشر عليه.

وقتى يكى از شما با برادر خود مشورت مى كند وى بايد رأى خود را صريح بگويد.

176 _ إذا استشاط السّلطان تسلّط الشّيطان.

وقتى سلطان بغضب آيد شيطان تسلط يابد.

177 _ إذا استعطرت المرأة فمرّت على القوم ليجدوا ريحها فهي زانية.

اگر زنى خود را معطر كند و بر مردمى بگذرد كه بوى او را دريابند زناكار است.

178 _ إذا استكتم فاستاكوا عرضا.

وقتى مسواك مى كنيد مسواك را بعرض دهان بكشيد.

179 _ إذا أسأت فأحسن فإنّ الحسنات يذهبن السّيّئات.

وقتى بدى كردى بدنبال آن نيكى كن كه نيكى ها بديها را محو مى كند.

180 _ إذا اشتدّ كلب الجوع فعليك برغيف و جرّ من ماء القراح و قل على الدّنيا و أهلها منّي الدّمار.

وقتى گرسنگى سخت شد نانى و جرعه آبى برگير و جهان و هر چه در آنست گو مباش.

181 _ إذا اشتكى المؤمن أخلصه من الذّنوب كما يخلص الكير خبث الحديد.

مصيبتى كه بر مؤمن وارد مى شود او را از گناهان پاك مى كند چنان كه كوره كثافت آهن را پاك ميسازد.

182 _ إذا أصبح ابن آدم فإنّ الأعضاء كلّها تكفّر اللّسان فتقول اتّق اللَّه فينا فإنّما نحن بك فإن استقمت استقمنا و إن اعوججت اعوججنا.

وقتى صبح فرا رسد همه اعضاى تن در مقابل زبان تعظيم كنند و گويند در باره ما از خدا بترس زيرا صلاح كار ما بتو وابسته است، اگر باستقامت گرائيدى ما نيز باستقامت گرائيم و اگر بكجى متمايل شدى ما نيز كج شويم.

183 _ إذا أعطى اللَّه أحدكم خيرا فليبدأ بنفسه و أهل بيته

وقتى خدا بيكى از شما چيزى داد در صرف آن از خود و كسان خود آغاز كند.

184 _ إذا التقى المسلمان بسيفيهما فقتل أحدهما صاحبه فالقاتل و المقتول في النّار قيل يا رسول اللَّه هذا القاتل فما بال المقتول قال إنّه كان حريصا على قتل صاحبه.

وقتى دو مسلمان شمشير بدست با يك ديگر روبرو شوند و يكى از آنها ديگرى را بكشد قاتل و مقتول به جهنم ميروند، گفتند اى پيغمبر خدا قاتل بجاى خود مقتول چرا گفت براى آنكه او نيز بكشتن ديگرى راغب بود.

185 _ إذا ألقى اللَّه في قلب امرء خطبة امرأة فلا بأس أن ينظر إليها.

وقتى خداوند خواستگارى زنى را بدل كسى انداخته باشد مانعى نيست كه او را بنگرد.

186 _ إذا أمّ أحدكم النّاس فليخفّف فإنّ فيهم الصّغير و الكبير و الضّعيف و المريض و ذا الحاجة و إذا صلّى لنفسه فليطوّل ما يشاء.

وقتى كسى در نماز پيشواى مردم شد نماز را سبك گيرد كه در ميان كسان كوچك و بزرگ و بيمار و ناتوان و حاجتمند هست و هر وقت براى خود نماز گذارد هر چه خواهد طول دهد.

187 _ إذا باتت المرأة هاجرة فراش زوجها لعنتها الملائكة حتّى تصبح.

وقتى زنى دور از بستر شوهر خود شب را بروز آورد فرشتگان تا صبح او را لعنت كنند.

188 _ إذا تطيّبت المرأة لغير زوجها فإنّما هو نار و شنار.

وقتى زنى براى كسى جز شوهر خود بوى خوش بكار برد مايه آتش و عار است.

189 _ إذا تقارب الزّمان أنقى الموت خيار أمّتي كما ينتقي أحدكم خيار الرّطب من الطّبق.

وقتى آخر زمان فرا رسد مرگ نيكان امت مرا گلچين مى كند چنان كه شما خرماهاى خوب را از طبق انتخاب مى كنيد.

190 _ إذا تمنّى أحدكم فلينظر ما تمنّى فإنّه لا يدري ما كتب له من أمنيّته.

وقتى كسى آرزوئى ميكند مراقب باشد كه چه آرزو مى كند زيرا نميداند كه از آرزوى وى در نامه اعمال چه مينويسند.

191 _ إذا تمّ فجور العبد ملك عينيه فبكى بهما متى شاء.

وقتى بد كارى بنده كمال يابد چشمانش در اختيار او باشد و هر وقت بخواهد گريه آغاز كند.

192 _ إذا جاءكم الزّائر فأكرموه.

وقتى كسى بملاقات شما آمد ويرا گرامى داريد.

193 _ إذا جاءكم الأكفاء فأنكحوهنّ و لا تربّصوا بهنّ الحدثان.

وقتى اشخاص همشأن بخواستگارى پيش شما آمدند دختران خود را بشوهر بدهيد و در كار آنها منتظر حوادث مباشيد.

194 _ إذا جاء الموت بطالب العلم مات و هو شهيد.

وقتى مرگ طالب علم فرا رسد شهيد ميميرد.

195 _ إذا جامع أحدكم زوجته أو جاريته فلا ينظر إلى فرجها فإنّ ذلك يورث العمى.

وقتى يكى از شما با همسر يا مملوك خويش نزديك شود بفرج او ننگرد كه مايه كورى است.

196 _ إذا حاك في نفسك شى ء فدعه.

وقتى دل تو از كارى چركين است از آن چشم بپوش.

197 _ إذا حدّث الرّجل بحديث ثمّ التفت فهي أمانة.

وقتى مردى سخنى گفت و به اطراف خود نگريست آن سخن در پيش شما امانت است.

198 _ إذا حجّ الرّجل بمال من غير حلّه فقال لبّيك اللّهمّ لبّيك قال اللَّه لا لبّيك و لا سعديك هذا مردود عليك.

وقتى كسى با مالى كه حلال نيست بحج رود هنگامى كه گويد لبيك خدا يا لبيك، خدا گويد نه لبيك و نه سعديك اين ها به تو باز ميگردد.

199 _ إذا حسدتم فلا تبغوا و إذا ظننتم فلا تحقّقوا و إذا وزنتم فارجحوا.

وقتى دچار حسد شديد تعدى نكنيد و وقتى گمان برديد آن را حقيقت ميپنداريد و وقتى چيزى را وزن ميكنيد چيزى بر آن بيفزائيد.

200 _ إذا حكمتم فاعدلوا و إذا قلتم فأحسنوا فإنّ اللَّه محسن يحبّ المحسنين.

وقتى حكم مى كنيد به عدل رفتار كنيد و وقتى سخن ميگوئيد نيك گوئيد زيرا خدا نيك است و نيكوكاران را دوست دارد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page