نهج الفصاحه حدیث ٢١٠١ تا ٢٢٠٠

(زمان خواندن: 8 - 16 دقیقه)

2101 _ قل الحقّ و إن كان مرّا.

حق را بگو و گرچه تلخ باشد.

2102 _ قولوا خيرا تغنموا و اسكتوا عن شرّ تسلموا.

خيرى گوئيد تا بهره بريد و از شر خاموش مانيد تا بسلامت رويد.

2103 _ قوام المرء عقله و لا دين لمن لا عقل له.

اعتبار مرد بعقل اوست و هر كه عقل ندارد دين ندارد.

2104 _ قوا بأموالكم عن أعراضكم.

آبرويتان را بوسيله اموالتان حفظ كنيد

2105 _ قيّدوا العلم بالكتاب.

علم را بنوشتن در بند كنيد.

2106 _ قيّدها و توكّل.

شتر ببند و توكل كن.

2107 _ القبر أوّل منزل من منازل الآخرة.

قبر نخستين منزل از منزلهاى آخرت است.

2108 _ القرآن هو الدّواء.

قرآن دواست.

2109 _ القرآن غنى لا فقر بعده و لا غنى دونه.

قرآن غنائيست كه پس از آن فقرى نيست و غنائى جز آن نيست.

2110 _ القلب ملك و له جنود فإذا صلح الملك صلحت جنوده و إذا فسد الملك فسدت جنوده.

دل پادشاهى است كه سپاهيان دارد و چون شاه بصلاح آيد سپاهيانش بصلاح گرايند و چون شاه فاسد شود سپاهيانش فاسد شوند.

2111 _ القناعة مال لا ينفد.

قناعت مالى است كه تمام نميشود.

2112 _ كاتم العلم يلعنه كلّ شي ء حتّى الحوت في البحر و الطّير في السّماء.

همه چيز حتى ماهى دريا و مرغ هوا نهان كننده علم را لعنت كنند.

2113 _ كاد الحليم أن يكون نبيّا.

نزديك بود كه شخص بردبار پيمبر شود.

2114 _ كاد الفقر أن يكون كفرا.

بيم آنست كه فقر بكفر انجامد.

2115 _ كاد الحسد أن يغلب القدر.

بيم آنست كه چشم زخم بر تقدير غالب شود.

2116 _ كأنّ الحقّ فيها على غيرنا وجب و كأنّ الموت فيها على غيرنا كتب و كأنّ الّذين يشيّع من الأموات سفر عمّا قليل إلينا عائدون نبوء أجداثهم و نأكل تراثهم كأنا مخلّدون بعدهم قد نسينا كلّ واعظة و أمنّا كلّ جائحة.

گوئى در اين دنيا حق بر غير ما واجب است و گوئى در اين دنيا مرگ بر غير ما مقرر است و بذله گوئى آن مردگان كه مشايعتشان كنند مسافرانند كه بزودى بسوى ما بازمى گردند تنشان را در گور ميكنيم و ميراثشان را ميخوريم گوئى ما پس از آنها جاودانيم هر اندرزى را فراموش كرده ايم و از هر حادثه اى در امانيم.

2117 _ كان رجل يداين النّاس فكان يقول لفتاه إذا أتيت معسرا فتجاوز عنه لعلّ اللَّه أن يتجاوز عنّا فلقي اللَّه فتجاوز عنه.

مردى بود كه با مردم معامله داشت و بخدمتگزار خود ميگفت چون بتنگدستى برخوردى از او در گذر شايد خدا از ما درگذرد سپس بپيشگاه خدا رفت و خدا از او در گذشت.

2118 _ كان على الطّريق غصن شجرة يؤذى النّاس فأماطها رجل فادخل الجنّة.

شاخه درختى در راه بود كه مردم را آزار مى داد مردى آن را دور كرد و ببهشتش بردند.

2119 _ كبر مقتا عند اللَّه الأكل من غير جوع و النّوم من غير سهر و الضّحك من غير عجب

خوردن بى گرسنگى و خواب بدون خستگى و خنده بى شگفت نزد خدا بسختى منفور است.

2120 _ كبرت خيانة أن تحدّث أخاك حديثا هو لك به مصدّق و أنت له كاذب.

خيانتى بزرگ است كه ببرادر خويش سخنى گوئى كه راستگويت شمارد و تو دروغگو باشى.

2121 _ كتب اللَّه تعالى مقادير الخلائق قبل أن يخلق السّموات و الأرض بخمسين ألف سنة و عرشه على الماء.

خداى والا تقدير خلايق را پنجاه هزار سال پيش از آنكه آسمانها و زمين را بيافريند ثبت كرد و عرش وى بر آب بود.

2122 _ كتب على ابن آدم نصيبه من الزّنا مدرك ذلك لا محالة: فالعينان زناهما النّظر، و الاذنان زناهما الاستماع، و اللّسان زناه الكلام، و اليد زناها البطش، و الرّجل زناها الخطا، و القلب يهوي و يتمنّى و يصدق ذلك الفرج أو يكذبه.

بر فرزند آدم سهم وى از زنا مقرر است كه ناچار مرتكب بشود زناى چشمان نگاه است و زناى گوشها سماع است و زناى زبان سخن است و زناى دست تعدى است و زناى پاها رفتن است، قلب هوس كند و آرزو كند و عورت عمل كند يا نكند.

2123 _ كثرة الضّحك تميت القلب.

خنده بسيار دل را بميراند.

2124 _ كرم المرء دينه و مروّته عقله و حسبه خلقه.

كرامت مرد بدين اوست و مروت وى بعقل اوست و شرف وى باخلاق اوست.

2125 _ كرم الكتاب ختمه.

اعتبار نامه بمهر است.

2126 _ كفى بالدّهر واعظا و بالموت مفرّقا.

چه آموزگاريست روزگار و چه جماعت پراكنى است مرگ.

2127 _ كفى بالمرء إثما أن يضيع من يقوت.

گناهكارى مرد همين بسكه عيال خويش را بى تكليف گذارد.

2128 _ كفى بالمرء علما أن يخشى اللَّه و كفى بالمرء جهلا أن يعجب بنفسه.

در علم مرد همين بس كه از خدا ترسد و جهل مرد همين بس كه مفتون خويش باشد.

2129 _ كفى بالمرء فقها إذا عبد اللَّه و كفى بالمرء جهلا إذا أعجب برأيه.

دانش مرد همين بس كه خدا را پرستد و نادانى مرد همين بسكه دلبسته رأى خويش باشد.

2130 _ كفى بالمرء كذبا أن يحدّث لكلّ ما سمع.

دروغگوئى مرد همين بس كه هر چه بشنود بگويد.

2131 _ كفى بالمرء شرّا أن يشار إليه بالأصابع.
بدى مرد همين بسكه انگشت نما باشد.

2132 _ كفى بالمرء من الكذب أن يحدّث بكلّ ما سمع و كفى بالمرء من الشّحّ أن يقول آخذ حقي لا أترك منه شيئا.

دروغگوئى مرد همين بس كه هر چه بشنود بگويد و بخل مرد همين بس كه گويد حق خويش را ميگيرم و از چيزى نميگذرم.

2133 _ كفى بالموت واعظا و كفى باليقين غنى.

چه پند آموزيست مرگ و چه غنائيست ايمان.

2134 _ كفى بالموت مزّهدا في الدّنيا و مرغبا في الآخرة.

چه وسيله اى است مرگ براى بى رغبتى بدنيا و رغبت بآخرت.

2135 _ كفى بالمرء سعادة أن يوثق به في أمر دينه و دنياه.

خوشبختى مرد همين بس كه در كار دين و دنيايش بر او اعتماد كنند.

2136 _ كفى بالمرء إثما أن يحدّث بكلّ ما يسمع.

گناه مرد همين بس كه هر چه ميشنود بگويد.

2137 _ كفى إثما أن تحبس عمّن تملك قوته.

همين گناه بس كه غذا از بنده خويش منع كنى.

2138 _ كفى بك إثما أن لا تزال مخاصما.

همين گناه ترا بس كه پيوسته در حال مخاصمه باشى.

2139 _ كفى بالمرء نصرا أن ينظر إلى عدوّه في معاصي اللَّه.

براى فيروزى مرد همين بس كه دشمن خويش را در معاصى خدا ببيند.

2140 _ كفى بالرّجل إثما أن يكون بذيّا فاحشا بخيلا.

گناه مرد همين بس كه بدزبان و بدكار و بخيل باشد.

2141 _ كفى بالمرء إثما أن يشار إليه بالأصابع إن كان خيرا فهى مزلّة إلّا من رحم اللَّه تعالى و إن كان شرّا فهو شرّ.

براى مرد همين گناه بس كه انگشت نما باشد اگر بخير باشد لغزش است مگر آنكه خدايش رحم كند و اگر بشر باشد كه شريست.

2142 _ كفّارة الذّنب النّدامة و لو لم تذنبوا لأتى اللَّه بقوم يذنبون ليغفر لهم.

كفاره گناه پشيمانى است اگر شما گناه نميكرديد خدا مردمى پديد مى آورد كه گناه كنند تا بيامرزدشان.

2143 _ كفارة من اغتبت أن تستغفر له.

كفاره كسى كه عيب وى كرده اى اينست كه براى او آمرزش بخواهى.

2144 _ كفّ شرّك عن النّاس فإنّها صدقة منك على نفسك.

شر خويش را از مردم كوتاه كن كه اين صدقه ايست كه بخويشتن مى دهى.

2145 _ كلام ابن آدم كلّه عليه لا له إلّا أمرا بمعروف أو نهيا عن منكر أو ذكر اللَّه تعالى.

گفتار فرزند آدم بضرر اوست نه بنفع او مگر امر بمعروفى يا نهي از منكرى يا ذكر خداى والا.

2146 _ كلمة الحكمة ضالّة كلّ حكيم.

گفتار حكمت آميز گمشده هر خردمنديست.

2146 _ كلّ معروف صدقة.

هر كار نيكى صدقه است.

2147 _ كلّ صاحب علم غرثان إلى علم.

هر دانشمندى گرسنه علم ديگر است.

2148 _ كلّ شي ء بقدر حتّى العجز و الكيس.

هر چيزى مقرر است حتى ناتوانى و هوش.

2149 _ كلّ بني آدم خطّاء و خير الخطّائين التّوابين.

همه فرزندان آدم خطا كارند و بهترين خطاكاران توبه گرانند.

2150 _ كلّ خلّة يطبع عليها المؤمن إلّا الخيانة و الكذب.

مؤمن هر صفتى تواند داشت مگر خيانت و دروغ.

2151 _ كلّ ذنب عسى اللَّه أن يغفره إلّا من مات مشركا أو قتل مؤمنا متعمّدا.

هر گناهى را شايد خدا ببخشد مگر كسى كه مشرك مرده يا مؤمنى را بعمد كشته باشد.

2152 _ كلّ ذي مال أحقّ بما له يصنع به ما يشاء.

هر صاحب مالى بمال خويش شايسته تر است كه با آن هر چه خواهد كند.

2153 _ كلّ شي ء ينقص إلّا الشّرّ فإنّه يزداد فيه.

هر چيزى كاسته شود بجز شر كه فزونى گيرد.

2154 _ كلّ شي ء فضل عن ظلّ بيت و جلف الخبز و ثوب يواري عورة الرّجل و الماء لم يكن لابن آدم فيه حقّ.

آدميزاد بيشتر از سايه خانه اى و خشك نانى و جامه اى كه عورت مرد بپوشاند و آب حق ندارد.

2155 _ كلّ شي ء ساء المؤمن فهو مصيبة.

هر چه مؤمن را از آن بد آيد مصيبت است.

2157 _ كلّ عين زانية و المرأة إذا استعطرت فمرّت بالمجلس فهى زانية.

هر چشمى زناكار است و زن وقتى خشبو شود و بر انجمنى بگذرد زناكار است.

2158 _ كلّ قرض صدقة.

هر قرضى صدقه است.

2159 _ كلّ امرئ حسيب نفسه.

هر كس حسابگر خويشتنست.

2160 _ كلّ مشكل حرام و ليس في الدّين مشكل.

هر عمل مشكلى حرامست و در دين مشكل نيست.

2161 _ كلّ ما هو آت قريب.

هر چه آمد نيست نزديك است.

2162 _ كلّ المسلم على المسلم حرام: دمه و عرضه و ماله.

همه چيز مسلمان خون و آبرو و مال او بر مسلمان حرام است.

2163 _ كلّكم راع و كلّكم مسئول عن رعيّته.

همه شما رعايتگريد و همتان در باره رعيت خويش مسئوليد.

2164 _ كلّ الذّنوب يؤخّر اللَّه تعالى ما شاء منها إلى يوم القيامة إلّا عقوق الوالدين فإنّ اللَّه يعجّله لصاحبه في الحياة الدّنيا قبل الممات.

خداى والا، از همه گناهان هر چه را خواهد تا روز رستاخيز مؤخر دارد مگر نارضائى پدر و مادر كه خدا سزاى آن را در زندگى دنيا پيش از مرگ دهد.

2165 _ كلّ الكذب يكتب على ابن آدم إلّا ثلاث: الرّجل يكذب في الحرب فإنّ الحرب خدعة، و الرّجل يكذب المرأة فيرضيها، و الرّجل يكذب بين إثنين ليصلح بينهما.

همه دروغها بر فرزند آدم ثبت شود مگر سه دروغ مرد در جنگ دروغ گويد كه جنگ خدعه كردن است و مرد بزن دروغ گويد كه او را خشنود كند و مرد با دو كس دروغ گويد كه ميانشان اصلاح دهد.

2166 _ كلّ المسلم على المسلم حرام: ماله و عرضه و دمه، حسب امرئ من الشّرّ أن يحقّر أخاه المسلم.

همه چيز مسلمان، از مال و آبرو و خونش بر مسلمان حرامست، براى مرد همين شر بس كه برادر مسلمان خويش را تحقير كند.

2167 _ كلّ أمّتي معافى إلّا المجاهرين و إنّ من الجهار أن يعمل الرّجل باللّيل عملا ثمّ يصبح و قد ستره اللَّه تعالى فيقول عملت البارحة كذا و كذا و قد بات يستره ربّه و يصبح يكشف ستر اللَّه عنه.

همه امت من بخشوده اند مگر تظاهر كنان (بفسق)، از جمله تظاهر اينست كه مرد بشب عملى كند و بصبح، با آنكه خدا عمل او را مستور داشته گويد شب گذشته چنان و چنان كردم، پروردگارش بشب مستورش داشته و بروز پرده خدا را از خويش برمى دارد.

2168 _ كلّ علم وبال يوم القيامة إلّا من عمل به.

همه علم ها روز قيامت وبال است مگر علمى كه بدان عمل كنند.

2169 _ كلّ بني آدم حسود و لا يضرّ حاسدا حسده ما لم يتكلّم باللّسان أو يعمل باليد.

همه فرزندان آدم حسودند و حسد حسود مادام كه بزبان از آن سخن نگويد و بدست عملى نكند زيانش نمى زند.

2170 _ كلّ قرض جرّ ضعفه فهو ربا.

هر قرضى كه دو برابر خويش آرد ربا است.

2171 _ كلّ موذ في النّار.

هر آزارگرى در جهنم است.

2172 _ كلّ معروف صنعته إلى غنى أو فقير فهى صدقة.

هر كار خير كه در باره ثروتمند يا فقيرى كنى، صدقه است.

2173 _ كلّ معروف صدقة و ما أنفق المسلم من نفقة على نفسه و أهله كتب له بها صدقة و ما وقى به المرء المسلم عرضه كتب له به صدقة.

هر كار نيكى صدقه است و هر چه مسلمان بر خويش و كسان خويش خرج كند در قبال آن براى او صدقه اى نويسند و هر چه مسلمان بوسيله آن آبروى خويش محفوظ دارد در قبال آن برايش صدقه اى نويسند.

2174 _ كلّ نعيم زائل إلّا نعيم أهل الجنّة و كلّ هم منقطع إلّا همّ أهل النّار.

هر نعمتى زايل شد نيست مگر نعمت بهشتيان و هر غمى قطع شدنيست مگر غم جهنميان.

2175 _ كلّ نفس تحشر على هواها، فمن هوى الكفرة فهو مع الكفرة و لا ينفعه عمله شيئا.

هر كسى را با دلبستگيش محشور كنند، هر كه بكافران دلبسته باشد با كافران است و عملش سودش ندهد.

2176 _ كلّ ذي نعمة محسود إلّا صاحب التّواضع.

هر كه نعمتى دارد بمعرض حسد است مگر آنكه تواضع دارد.

2177 _ كلّ نفس من بني آدم سيّد فالرّجل سيّد أهله، و المرأة سيّدة بيتها.

هر يك از فرزندان آدم فرمان روائيست مرد فرمانرواى كسان خويش است و زن فرمانرواى خانه خويش است.

2178 _ كلّما طال عمر المسلم كان له خير.

عمر مسلمان هر چه دراز شود خير اوست.

2179 _ كلوا الزّيت و أدهنوا به فإنّه من شجرة مباركة.

زيتون خوريد و با آن روغن كارى كنيد كه از درخت مبارك است.

2180 _ كلوا جميعا و لا تفرّقوا فإنّ طعام الواحد يكفى الأثنين و طعام الأثنين يكفى الثّلاثة و الأربعة كلوا جميعا و لا تفرّقوا فإنّ البركة مع الجماعة.

با هم غذا خوريد و پراكنده مشويد كه غذاى يكى براى دو تن كافى است و غذاى دو تن براى سه تن و چهار تن كافى است، با هم غذا خوريد و پراكنده مشويد كه بركت قرين جماعت است.

2181 _ كلوا و اشربوا و تصدّقوا و ألبسوا في غير إسراف و لا مخيلة.

بخوريد و بنوشيد و صدقه دهيد و بپوشيد بى اسراف اسراف و تكبر.

2182 _ كما تكونوا يولّى عليكم.

چنان كه هستيد بر شما حكومت كنند.

2183 _ كما لا يجتنى من الشّوك العنب كذلك لا ينزل الفجّار منازل الأبرار فاسلكوا أيّ طريق شئتم فأيّ طريق سلكتم وردتم على أهله.

چنان كه از خار انگور نتوان چيد بدكاران نيز بمقامات نكوكاران در نيايند بهر راه كه خواهيد رويد كه از هر راه رويد بر اهل آن وارد ميشوند

2184 _ كم من مستقبل يوما لا يستكمله و منتظر غدا لا يبلغه.

بسا كسا به روزى برسد كه آن را بسر نبرد و انتظار فردائى برد كه بدان نرسد.

2185 _ كم من عاقل و هو حقير عند النّاس ذميم المنظر ينجو غدا و كم من ظريف اللّسان جميل المنظر عظيم الشأن هالك غدا في القيامة.

بسا عاقل كه پيش مردم حقير است و منظرى زشت دارد و فردا نجات يابد و بسا خوشزبان زيبا منظر بزرگ شأن كه فردا در قيامت هلاك شدنيست.

2186 _ كن في الدّنيا كأنّك غريب أو عابر سبيل وعد نفسك من أصحاب القبور.

در دنيا چنان باش كه گوئى غريبى يا رهگذر و خويشتن را از اهل قبور شمار.

2187 _ كن ورعا تكن أعبد النّاس و كن قنعا تكن أشكر النّاس و أحبّ للنّاس ما تحبّ لنفسك تكن مؤمنا و أحسن مجاورة من جاورك تكن مسلما و أقلّ الضّحك فإنّ كثرة الضّحك تميت القلب.

پرهيزكار باش تا عابدتر از همه باشى، قانع باش تا شكرگزارتر از همه باشى، هر چه براى خويش خواهى براى مردم بخواه تا مؤمن باشى و با مجاوران خويش نيكو مجاورت كن تا مسلمان باشى و خنده كمتر كن كه خنده بسيار دل را بميراند.

2188 _ كونوا في الدّنيا أضيافا، و اتّخذوا المساجد بيوتا، عوّدوا قلوبكم الرّقّة و أكثروا التّفكر و البكاء و لا تختلفنّ بكم الأهواء تبنون ما لا تسكنون و تجمعون ما لا تأكلون و تأملون ما لا تدركون.

در دنيا چون ميهمانان باشيد و مسجدها را خانه كنيد دلها را برقت عادت دهيد و انديشه و گريه بسيار كنيد و هوسها شما را از راه نبرد بناها مى سازيد كه در آن ساكن نميشويد و چيزها فراهم ميكنيد كه نميخوريد و اميدها داريد كه بدان نميرسيد.

2189 _ كيف يقدّس اللَّه أمّة لا يؤخذ من شديدهم لضعيفهم؟

خداوند مردمى را كه حق ضعيفان را از نيرومندشان نگيرند چگونه تقديس كند.

2190 _ الكاسب من يده خليل اللَّه.

كسى كه بدست خويش كسب كند دوست خداست.

2191 _ الكبر من بطر الحقّ و غمط النّاس.

تكبر نتيجه بى اعتنائى به حق و تحقير مردم است.

2192 _ الكذب كلّه إثم إلّا ما نفع به مسلم.

دروغ همه اش گناه است مگر دروغى كه مسلمانى را سود دهد.

2193 _ الكذب يسوّد الوجه و النميمة عذاب القبر.

دروغ مايه روسياهى است و سخن چينى موجب عذاب قبر است.

2194 _ الكرم التّقوى، و الشّرف التّواضع و اليقين الغنى.

كرامت بپرهيزكارى است و شرف بتواضع و بى نيازى بيقين.

2195 _ الكلمة الحكمة ضالّة المؤمن فحيث وجدها فهو أحقّ بها.

سخن حكمت آميز گمشده مؤمن است و هر كجا بيابدش بدان شايسته تر است.

2196 _ الكلمة الطّيّبة صدقة.

سخن نيكو صدقه است.

2197  _ الكيّس من دان نفسه و عمل لما بعد الموت و العاجز من اتّبع نفسه هواها و تمنّى على اللَّه الأماني.

هوشيار آن است كه بر خويش مسلط است و براى پس از مرگ عمل كند و ناتوان آنست كه هوسهاى خويش را تبعيت كند و از خدا آرزوهاى بسيار دارد.

2198 _ للَّه أشدّ فرحا بتوبة عبده من أحدكم إذا وجد بعيره قد أضلّه بأرض فلاة.

خداوند از توبه بنده خويش، بيشتر از آن خرسند مى شود كه يكى از شما شترى را كه در بيابانى گم كرده است بيابد.

2199 _ للَّه أفرح بتوبة عبده من العقيم الوالد، و من الضّال الواجد، و من الظّمآن الوارد.

خداوند از توبه بنده خويش بيش از عقيمى كه بزايد و گم كرده اى كه بيابد و تشنه اى بآب درآيد خرسند است.

2200 _ للَّه أفرح بتوبة التّائب من الظّمآن الوارد، و من العقيم الوالد، و من الضّال الواجد فمن تاب إلى اللَّه توبة نصوحا أنسى اللَّه حافظيه و جوارحه و بقاع الأرض كلّها خطاياهو ذنوبه.

خداوند از توبه توبه گذار بيشتر از تشنه اى كه بآب در آيد و عقيمى كه بزايد و گم كرده اى كه بيابد خوشحال مى شود هر كس بخدا از روى خلوص توبه برد، خداوند خطاها و گناهان وى را از ياد دو فرشته نگهبان و اعضاى وى و همه نقاط زمين ببرد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page