نهج الفصاحه حدیث ٢٢٠١ تا ٢٣٠٠

(زمان خواندن: 10 - 20 دقیقه)

2201 _ للَّه أقدر عليك منك عليه.

قدرت خدا بر تو از قدرت تو بر او بيشتر است.

2202 _ لأنا أشدّ عليكم خوفا من النّعم منّي من الذّنوب ألا أنّ النّعم الّتي لا تشكر هى الحتف القاضي.

من در باره شما از نعمتها بيشتر از گناهان بيمناكم بدانيد كه نعمت هائى كه شكر آن نگزارند هلاك قطعى است.

2203 _ لأنا من فتنة السّرّاء أخوف عليكم من فتنة الضّرّاء، إنّكم ابتليتم بفتنة الضّرّاء فصبرتم و إنّ الدّنيا حلوة خضرة.

من در باره شما از فتنه گشايش بيش از فتنه تنگ دستى بيم دارم شما بفتنه تنگدستى مبتلا شديد و صبر كرديد حقا كه دنيا شيرين و دلفريب است.

2204 _ لأن أطعم أخا في اللَّه مسلما لقمة أحبّ إليّ من أن أتصدّق بدرهم و لأن أعطي أخافي اللَّه مسلما درهما أحبّ إليّ من أن أتصدّق بعشرة و لأن أعطيه عشرة أحبّ إليّ من أن أعتق رقبة.

اين كه در راه خدا لقمه اى ببرادر مسلمانى بخورانم نزد من محبوب تر است تا درهمى صدقه دهم و اين كه در راه خدا درهمى ببنده مسلمانى ببخشم نزد من محبوب تر است تا ده درهم صدقه كنم و اين كه ده درهم ببخشم پيش من محبوب تر است كه بنده اى آزاد كنم.

2205 _ لأن أعين أخي المؤمن على حاجته أحبّ إليّ من صيام شهر و اعتكاف في المسجد الحرام.

اينكه برادر مؤمن خويش را بر حاجت وى اعانت كنم پيش من از يكماه روزه و اعتكافى در مسجد الحرام محبوب تر است.

2206 _ لأن أكون في شدّة أتوقّع بعدها رخاء أحبّ إليّ من أن أكون في رخاء أتوقّع بعده شدّة.

اين كه در سختى باشم و از پى آن اميد و آسايش داشته باشم پيش من محبوب تر است تا در آسايشى باشم كه از پى آن منتظر سختى باشم.

2207 _ لأن تصلّي المرأة في بيتها خير لها من أن تصلّي في حجرتها، و لأن تصلّي في حجرتها خير من أن تصلّي في الدّار، و لأن تصلّي في الدّار خير لها من أن تصلّي في المسجد

اينكه زن در اطاق خويش نماز كند براى او بهتر است تا در ايوان خويش نماز كند و اينكه در ايوان خويش نماز كند بهتر است تا در صحن خانه نماز كند و اين كه در صحن خانه نماز كند براى وى بهتر است تا در مسجد نماز كند.

2208 _ لأن يأخذ أحدكم حبله ثمّ يغدوا إلى الجبل فيحتطب فيبيع فيأكل و يتصدّق خير له من أن يسأل النّاس.

اينكه يكى از شما ريسمان خويش بر گيرد و بكوه رود و هيزم فراهم آرد و بفروشد و بخورد و صدقه كند براى وى بهتر است كه از مردم بخواهد.

2209 _ لأن يؤدّب رجل ولده خير له من أن يتصدّق بصاع.

اينكه مردى فرزند خويش را ادب كند براى وى بهتر است از پيمانه اى صدقه كند.

2210 _ لأن يتصدّق المرء في حياته بدرهم خير له من أن يتصدّق بمائة عند موته.

اينكه مردى در زندگى خويش درهمى صدقه كند براى وى بهتر است تا صد درهم هنگام مرگش صدقه كند.

2211 _ لأن يجعل أحدكم في فيه ترابا خير له من أن يجعل في فيه ما حرّم اللَّه.

اينكه يكى از شما خاكى در دهان خويش نهد براى وى بهتر است تا چيزى را كه خدا حرام كرده در دهان خود نهد.

2212 _ لأن يزني الرّجل بعشرة نسوة خير له من أن يزني بامرأة جاره، و لأن يسرق الرّجل من عشرة أبيات أيسر له من أن يسرق من بيت جاره.

اينكه مرد باده زن زنا كند گناه آن كمتر است تا با زن همسايه خويش زنا كند و اين كه مرد از ده خانه دزدى كند براى وى آسان است تا از خانه همسايه خويش بدزدد.

2213 _ لأن يطعن في رأس أحدكم بمخيط من حديد خير له من أن يمسّ امرأة لا تحلّ له.

اينكه با سوزن آهنين بسر يكى از شما زنند براى وى بهتر است تا بزنى كه بر وى حلال نيست دست بزند.

2214 _ لأن يلبس أحدكم ثوبا من رقاع شتّى خير له من أن يأخذ من غيره ما ليس عنده

اينكه يكى از شما جامه اى از وصله هاى مختلف پوشد براى وى بهتر است كه آنچه ندارد از ديگرى بگيرد.

2215 _ لأن يمتلي جوف رجل قيحا خير له من أن يمتلي شعرا.

اين كه اندرون مردى از چرك پر شود براى وى بهتر است تا از شعر پر شود.

2216 _ لأن يهدي اللَّه على يديك رجلا خير لك ممّا طلعت عليه الشّمس و غربت.

اينكه خدا بدست تو مردى را هدايت كند براى تو از همه چيزهائى كه خورشيد بر آن تو طلوع و غروب ميكند بهتر است.

2217 _ ليردّنّ الحقوق إلى أهلها يوم القيامة حتّى يقاد للشّاة الجلحاء من الشّاة القرناء تنطحها.

روز قيامت حقوق كسان را باز پس دهند تا آنجا كه از بز شاخدار كه بز بيشاخ را شاخ زده تقاص كنند.

2218 _ لتأمرنّ بالمعروف و لتنهونّ عن المنكر أو ليسلّطنّ اللَّه عليكم شراركم فيدعو خياركم فلا يستجاب لهم.

بنيكى واداريد و از بدى باز داريد و گر نه خدا بدانتان را بر شما مسلط كند و نيكانتان دعا كنند و استجابتشان نكنند.

2219 _ لتركبنّ سنن من كان قبلكم شبرا بشبر و ذراعا بذراع حتّى لو أنّ أحدهم دخل جحر ضبّ لدخلتم و حتّى لو أنّ أحدهم جامع امرأته بالطّريق لفعلتموه.

روش كسانى را كه پيش از شما بوده اند وجب بوجب و ذراع بذراع تقليد خواهيد كرد تا آنجا كه اگر يكى از ايشان بسوراخ سوسمارى در آمده در خواهيد شد و تا آنجا كه اگر يكيشان در راه با همسر خود جفت شده خواهيد كرد.

2220 _ لتملأنّ الأرض جورا و ظلما فإذا ملئت يبعث اللَّه رجلا منّي اسمه اسمي و اسم أبيه اسم أبي فيملؤها عدلا و قسطا كما ملئت جورا و ظلما.

زمين از جور و ظلم پر مى شود و چون پر شد خدا مردى را كه اسم وى اسم منست و اسم پدرش اسم پدر منست بر انگيزد تا آن را از عدل و انصاف پر كند چنان كه از جور و ظلم پر شده است.

2221 _ لتملأنّ الأرض ظلما و عدوانا ثمّ ليخرجنّ رجل من أهل بيتي حتّى يملأها قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و عدوانا.

زمين از جور و تعدى پر مى شود آنگاه مردى از خاندان من بيرون آيد تا آن را از انصاف و عدل پر كند چنان كه از ظلم و تعدى پر شده است.

2222 _ لتنتقضنّ عرا الإسلام عروة عروة فكلّما انتقضت عروة تشبّث النّاس بالّتي تليها فأوّلهنّ نقض الحكم و آخرهنّ الصّلاة.

دستاويزهاى اسلام يكايك شكسته مى شود و چون دستاويزى شكسته شد مردم بدستاويز بعدى چنگ مى زنند، نخستين دستاويزى كه شكسته مى شود حكومت حق است و آخر آن نماز است.

2223 _ لزوال الدّنيا أهون على اللَّه من قتل رجل مسلم.

سقوط دنيا نزد خدا آسان تر از قتل يك مرد مسلمان است.

2224 _ لسان القاضي بين طريقين إمّا إلى جنّة و إمّا إلى نار.

زبان قاضى ميان دو راه است يا بسوى بهشت يا بسوى جهنم.

2225 _ لست أخاف على أمّتي غوغاء تقتلهم و لا عدوّا يجتاحهم و لكنّي أخاف على أمّتي أئمّة مضلّين إن أطاعوهم فتنوهم و إن عصوهم قتلوهم.

من بر امت خويش از انبوه هائى كه بكشندشان يا دشمنانى كه پا مالشان كنند بيم ندارم بلكه از پيشوايان گمره كار بر امت خويش بيمناكم كه اگر اطاعتشان كنند مفتون شوند و اگر عصيانشان كنند مقتول شوند.

2226 _ لسفرة في سبيل اللَّه خير من خمسين حجّة.

سفرى در راه خدا از پنجاه حج بهتر است.

2227 _ لعثرة في كسب حلال أفضل عند اللَّه من ضرب بسيف حولا كاملا.

افتادنى در راه كسب حلال نزد خدا از يك سال شمشير زدن بهتر است.

2228 _ لعنة اللَّه على الرّاشي و المرتشي

لعنت خدا بر رشوه ده و رشوه گير باد.

2229 _ لعن اللَّه الخمر و شاربها و ساقيها و بايعها و مبتاعها و عاصرها و حاملها و المحمولة إليه و آكل ثمنها.

خدا شراب و نوشنده و ساقى و فروشنده و خريدار و فشارنده و حامل و گيرنده و خورنده قيمت آن را لعنت كند.

2230 _ لعن اللَّه الرّاشي و المرتشي و الّذي يمشي بينهما.

خدا رشوه ده و رشوه گير را با آنكه ميان آنها واسطه مى شود لعنت كند.

2231 _ لعن اللَّه الرّبا و آكله و كاتبه و شاهده و هم يعلمون.

خدا ربا و رباخوار را با نويسنده و شاهد معامله ربا اگر واقفند لعنت كند.

2232 _ لعن اللَّه الرّجل يلبس لبسة المرأة و المرأة يلبس لبسة الرّجل.

خدا مردى را كه چون زن لباس پوشد و زنى را كه چون مرد لباس پوشد لعنت كند.

2233 _ لعن اللَّه الرّجلة من النّساء.

خدا زنان مرد نما را لعنت كند.

2234 _ لعن اللَّه المتشبّهات من النّساء بالرّجال و المتشبّهين من الرّجال بالنّساء.

خدا زنان مرد نما و مردان زن نما را لعنت كند.

2235 _ لعن اللَّه المحلّل و المحلّل له.

خدا محلل را با كسى كه براى وى محلل شوند لعنت كند.

2236 _ لعن اللَّه المخنّثين من الرّجال و المترجّلات من النّساء.

خدا مردان مخنث و زنان مرد نما را لعنت كند.

2237 _ لعن اللَّه المسوّفات الّتي يدعوها زوجها إلى فراشه فتقول: «سوف» حتّى تغلبه عيناه.

خدا مماطله گر را لعنت كند يعنى زنى كه شوهرش ببسترش خواند و گويد: «كمى بعد» تا خوابش ببرد.

2238 _ لعن اللَّه آكل الرّبا و مؤكله و كاتبه و مانع الصّدقة.

خدا رباخوار و رباده و نويسنده معامله ربا و مانع صدقه را لعنت كند.

2239 _ لعن اللَّه ثلاثة: آكل زاده وحده، و راكب الفلاة وحده، و النّائم في بيت وحده.

خدا سه كس را لعنت كند آنكه توشه خويش تنها خورد و آنكه تنها بيابان سپرد و آنكه در خانه اى تنها خوابد.

2240 _ لعن اللَّه من فرّق بين الوالدة و ولدها و بين الأخ و أخيه.

خدا كسى را ميان مادر و فرزند و ميان دو برادر فرقت افكند لعنت كند.

2241 _ لعن اللَّه من لعن والديه.

هر كه پدر و مادر خويش را لعن كند خدايش لعنت كند.

2242 _ لعن اللَّه من يسم في الوجه.

هر كه بر چهره علامت نهد خدايش لعنت كند.

2243 _ لعن عبد الدّينار و لعن عبد الدّرهم.

بنده دينار ملعون باد و بنده درهم ملعون باد.

2244 _ لغدوة في سبيل اللَّه أو روحة خير من الدّنيا و ما فيها و لقاب قوس أحدكم أو موضع قدمه في الجنّة خير من الدّنيا و ما فيها و لو اطّلعت امرأة من نساء أهل الجنّة إلى الأرض لملأت ما بينهما ريحا و لأضاءت ما بينهما و لنصيفها على رأسها خير من الدّنيا و ما فيها.

صبحدم رفتنى در راه خدا يا شبانگاه رفتنى از دنيا و هر چه در آنست بهتر، اندازه كمان يكيتان يا جاى قدم او در بهشت از دنيا و هر چه در آن هست بهتر، اگر زنى از اهل بهشت بزمين نمايان شود ميان زمين و آسمان را از بوى خوش پر كند و روشن كند، سر پوش وى كه بسر دارد از دنيا و هر چه در آنست بهتر است.

2245 _ لقد أمرت أن أتجوّز في القول فإنّ الجواز في القول هو خير.

فرمان يافتم كه در سخن مجاز گويم كه مجاز در گفتار نيك است.

2246 _ لقد أوذيت في اللَّه و ما يوذي أحد و أخفت في اللَّه و ما يخاف أحد، و لقد أتت عليّ ثلاثون من بين يوم و ليلة و ما لي و لبلال طعام إلّا شي ء يواريه إبط بلال.

هنگامى در راه خدا اذيت ديدم كه هيچ كس اذيت نمى ديد و هنگامى در راه خدا بيم ناك بودم كه هيچ كس بيم ناك نبود بسى روز و شب بر من گذشت كه من و بلال جز چيزى كه زير بغل بلال نهان ميشد غذائى نداشتيم.

2247  لقد بارك اللَّه لرجل في حاجة أكثر الدّعاء فيها أعطيها أو منعها.

خدا حاجتى را كه مرد در باره آن بسيار دعا كند روا بشود يا نشود، مبارك كرده است.

2248 _ لقد رأيت رجلا يتقلّب في الجنّة في شجرة قطعها من ظهر الطّريق كانت تؤذي النّاس.

مردى را ديدم كه در بهشت در درختى همى گشت كه مزاحم راه كسان بود و آن را كنده بود.

2249 _ لقلب ابن آدم أسرع تقلّبا من القدر إذا استجمعت غليانا

دل فرزند آدم از ديگى كه سخت جوشان باشد تغيير پذيرتر است.

2250 _ لقيام الرّجل في الصّفّ في سبيل اللَّه عزّ و جلّ ساعة أفضل من عبادة ستّين سنة.

يك ساعت ايستادن مرد بصف در راه خدا از شصت سال عبادت بهتر است.

2251 _ لقيد سوط أحدكم من الجنّة خير ممّا بين السّماء و الأرض

اندازه تازيانه يكى تان در بهشت بهتر از آن چيزهاست كه ميان آسمان و زمين است.

2252 _ لكلّ داء دواء فإذا أصيب دواء الدّاء برى ء بإذن اللَّه تعالى.

هر دردى دوائى دارد و چون دواى درد بجا افتد باذن خداى والا به شود.

2253 _ لكلّ داء دواء و دواء الذّنوب الاستغفار.

هر دردى را دوائيست و دواى گناهان آمرزش خواستن است.

2254 _ لكلّ ذنب توبة إلّا سوء الخلق.

هر گناهى را توبه اى هست مگر بدخوئى.

2255 _ لكلّ شي ء آفة تفسده و آفة هذا الدّين ولاة السّوء.

هر چيزى آفتى دارد كه مايه فساد آن مى شود و آفت اين دين زمامداران بدند.

2256 _ لكلّ شي ء حلية و حلية القرآن الصّوت الحسن.

هر چيزى زينتى دارد و زينت قرآن صوت خوش است.

2257 _ لكلّ شي ء زكاة و زكاة الجسد الصّوم.

هر چيزى را زكاتى هست و زكات تن روزه داشتن است.

2258 _ لكلّ شي ء زكاة و زكاة الدّار بيت الضّيافة.

هر چيزى را زكاتى هست و زكات خانه اطاق مهمانخانه است.

2259 _ لكلّ شي ء طريق و طريق الجنّة العلم.

هر چيزى راهى دارد و راه بهشت دانش است.

2260 _ لكلّ شي ء عماد و عماد هذا الدّين الفقه.

هر چيزى را ستونى هست و ستون اين دين دانائى است.

2261 _ لكلّ شي ء مفتاح و مفتاح السّموات قول «لا إله إلّا اللَّه».

هر چيزى را كليدى هست و كليد آسمانها گفتار «لا اله الا اللَّه» است.

2262 _ لكلّ شي ء مفتاح و مفتاح الجنّة حبّ المساكين و الفقراء.

هر چيزى را كليدى هست و كليد بهشت دوستى مستمندان و فقيران است.

2263 _ لكلّ عبد صيت: فإذا كان صالحا وضع في الأرض و إن كان سيّئا وضع في الأرض.

هر بنده اى شهرتى دارد اگر نيك باشد در زمين رود و اگر بد باشد در زمين رود.

2264 _ لكلّ غادر لواء يوم القيامة يعرف به.

هر خيانتكارى روز قيامت پرچمى دارد كه بدان شناخته شود.

2265 _ للتّوبة باب بالمغرب مسيره سبعين عاما لا يزال كذلك حتّى يأتي بعض آيات ربّك طلوع الشّمس من مغربها.

توبه درى بمغرب دارد كه وسعت آن هفتاد سال راه است و همچنان باز است تا بعضى آيات پروردگارت. بيايد، طلوع خورشيد از طرف مغرب.

2266 _ للجار حقّ.

همسايه حقى دارد.

2267 _ للرّحم لسان عند الميزان تقول: يا ربّ من قطعني فاقطعه و من وصلني فصله.

خويشاوندى روز حساب زبانى دارد و گويد خدايا هر كه مرا بريد او را ببر و هر كه مرا پيوست او را پيوند ده.

2268 _ للسّائل حقّ و إن جاء على فرس.

خواهنده حقى دارد اگر چه سوار است بيايد.

2269 _ للمتكلّف ثلاث علامات: يتملّق إذا حضر و يغتاب إذا غاب و يشمت بالمصيبة.

متكلف را سه نشانست در حضور تملق گويد و در غياب غيبت كند و مصيبت را شماتت كند.

2270 _ للمرأة ستران: القبر و الزّواج.

زن دو پرده دارد قبر و زناشوئى.

2271 _ للمرائي ثلاث علامات: ينشط إذا كان عند النّاس و يكسل إذا كان وحده و يحبّ أن يحمد في جميع أموره.

ريا كار سه نشان دارد وقتى پيش مردم باشد نشيط است و وقتى تنها باشد ملول است و دوست دارد در همه كارش ستايش شود.

2272 _ للمسلم على المسلم خمس:يسلّم عليه إذا لقيه و يجيبه إذا دعاه و يعوّده إذا مرض و يتبع جنازته إذا مات و يحبّ له ما يحبّ لنفسه.

مسلمان بر مسلمان پنج حق دارد وقتى ببيندش باو سلام كند و وقتى بخواندش بپذيرد و وقتى بيمار شد عيادتش كند و وقتى بميرد جنازه اش را تشييع كند و هر چه براى خويش بخواهد براى او بخواهد.

2273 _ للمملوك طعامه و كسوته بالمعروف و لا يكلّف من العمل إلّا ما يطيق.

مملوك حق طعام و غذاى شايسته دارد و كارى كه تاب آن ندارد بعهده او نگذارند.

2274 _ للمملوك على سيّده ثلاث خصال: لا يعجله عن صلاته و لا يقيمه عن طعامه و يشبعه كلّ الإشباع.

مملوك بر آقاى خود سه حق دارد در اداى نماز شتاب زده اش نكند و از غذا برش نخيزاند و كاملا سيرش كند.

2275 _ للمؤمن أربعة أعداء: مؤمن يحسده و منافق يبغضه و شيطان يضلّه و كافر يقاتله.

مؤمن چهار دشمن دارد، مؤمنى كه بر او حسد برد و منافقى كه دشمنش دارد و شيطانى كه گمراهش كند و كافرى كه با او پيكار كند.

2276 _ للمنافق ثلاث علامات: إذا حدّث كذب، و إذا وعد أخلف، و إذا ائتمن خان.

منافق سه نشان دارد وقتى سخن كند دروغ گويد و چون وعده دهد تخلف كند و چون امينش شمارند خيانت كند.

2277 _ للنّار باب لا يدخل منه إلّا من شفى غيظه بسخط اللَّه تعالى.

جهنم را درى هست كه جز آنكه غيظ خويش را به نارضائى خداى والا فرو نشانده از آن وارد نميشود.

2278 _ لم تؤتوا بعد كلمة الإخلاص مثل العافية فاسألوا اللَّه العافية.

شما را پس از كلمه اخلاص چيزى مثل عافيت نداده اند از خدا عافيت طلبيد.

2279 _ لم يبعث اللَّه تعالى نبيّا إلّا بلغة قومه.

خدا هيچ پيغمبرى را جز به زبان قومش نفرستاد.

2280 _ لم يبق من النّبوّة إلّا المبشّرات: الرّؤيا الصالحة.

از پيغمبرى جز بشارت رسانها نمانده يعنى رؤياى نيك.

2281 _ لم يكذب من نمى بين اثنين ليصلح.

هر كس ميان دو تن سخنى گويد كه اصلاحشان دهد دروغ نگفته

2282 _ لم يلق ابن آدم شيئا قطّ منذ خلقه اللَّه أشدّ عليه من الموت ثمّ إنّ الموت لأهون مما بعده.

فرزند آدم از آن هنگام كه خدايش آفريده چيزى سخت تر از مرگ نديده و باز مرگ از ما بعد مرگ آسان تر است.

2283 _ لما صوّر اللَّه تعالى آدم في الجنّة تركه ما شاء اللَّه أن يتركه، فجعل إبليس يطيف به ينظر إليه فلمّا رآه أجوف عرف أنّه خلق لا يتمالك.

چون خداى والا در بهشت آدم را آفريد وى را تا مدتى كه خواست واگذاشت و ابليس بر او گشتن و نگريستن گرفت و چون ديد كه ميان تهى است بدانست كه اين مخلوق خويشتن دار نيست.

2284 _ لمّا عرج لي ربّي عزّ و جلّ مررت بقوم لهم أظفار من نحاس يخمّشون وجوههم و صدورهم فقلت: من هؤلاء يا جبريل؟ قال: هؤلاء الّذين يأكلون لحوم النّاس و يقعون في أعراضهم.

وقتى پروردگارم عز و جل مرا بالا برد بقومى گذشتم كه ناخن هاى مسين داشتند و صورت و سينه خويش ميخراشيدند گفتم اى جبرئيل اين ها كيانند گفت اينان آن كسانند كه گوشت مردم مى خورند و از عرضشان سخن كنند.

2285 _ لمّا نشأت بغّضت إليّ الأوثان و بغّض إليّ الشعر و لم أهمّ بشي ء كان الجاهليّة تفعله إلّا مرّتين فعصمني اللَّه منهما ثمّ لم أعد.

وقتى بزرگ شدم بتان را منفور داشتم و از شعر متنفر بودم و چيزى از آنچه مردم جاهليت ميكردند نخواستم جز دو بار كه خدا مرا از آن مصون داشت و ديگر نخواستم

2286 _ لمعالجة ملك الموت أشدّ من ألف ضربة بالسّيف.

جان گرفتن فرشته مرگ از هزار ضربت شمشير سخت تر است.

2287 _ لن تزول قدم شاهد الزّور حتّى يوجب اللَّه له النّار.

شاهد دروغ از جا نرود تا خداوند جهنم را بر او واجب كند.

2288 _ لن يبتلي عبد بشي ء أشد من الشّرك و لن يبتلى بشي ء بعد الشّرك أشدّ من ذهاب بصره و لن يبتلى عبد بذهاب بصره فيصبر إلّا غفر اللَّه له.

بنده را بليه اى سختتر از شرك نيست و پس از شرك بليه اى بدتر از كورى نيست و هر بنده اى كه بكورى مبتلا شود و صبورى ورزد خدايش بيامرزد.

2289 _ لن يبرح هذا الدّين قائما يقاتل عليه عصابة من المسلمين حتّى تقوم السّاعة.

اين دين پيوسته استوار است و گروهى از مسلمانان بر آن پيكار كنند تا قيامت در آيد.

2290 _ لن يجمع اللَّه تعالى على هذه الامّة سيفين: سيفا منها و سيفا من عدوّها.

خدا دو شمشير با هم بر اين امت ننهد شمشيرى از خودشان و شمشيرى از دشمن.

2291 _ لن يزال العبد في فسحة من دينه ما لم يشرب الخمر و إذا شربها خرق اللَّه عنه ستره و كان الشّيطان وليّه و سمعه و بصره يسوقه إلى كلّ شرّ و يصرفه عن كلّ خير.

بنده تا شراب ننوشد عرصه دين بر او گشاده باشد و چون بنوشد پرده خدا از او بدرد و شيطان يار و گوش و چشم او شود و او را بسوى بديها براند و از نيكيها منصرف كند.

2292 _ لن يشبع المؤمن من خير يسمعه حتّى يكون منتهاه الجنّة.

مؤمن از استماع خير سيرى نگيرد تا سرانجامش بهشت شود.

2293 _ لن يغلب عسر يسرين «إنّ مع العسر يسرا، و إنّ مع العسر يسرا».

يك سختى با دو گشايش بر نيايد كه با هر سختى دو گشايش است كه با هر سختى دو گشايش است.

2294 _ لن يفلح قوم ولّوا أمرهم امرأة.

گروهى كه زمام كار خويش بزنى سپارند هرگز رستگار نشوند.

2295 _ لن ينفع حذر عن قدر و لكنّ الدّعاء ينفع ممّا نزل و مما لم ينزل.

احتياط با تقدير سود ندهد اما دعا در قبال بلائى كه آمده و نيامده سودمند است.

2296 _ لن يهلك امرؤ بعد مشورة.

هيچ كس از پس مشورت هلاك نشود.

2297 _ لن يهلك النّاس حتّى يعذروا من أنفسهم.

مردم هلاك نميشوند تا حجت بر ايشان تمام شود.

2298 _ لو أنّ العباد لم يذنبوا لخلق اللَّه خلقا يذنبون ثمّ يغفر لهم و هو الغفور الرّحيم.

اگر بندگان گناه نميكردند خدا خلقى مى آفريد كه گناه كنند تا بيامرزدشان كه او آمرزگار و رحيم است.

2299 _ لو أنّ الماء الّذي يكون منه الولد أهرقته على صخرة لأخرج اللَّه تعالى منها ولدا و ليخلقنّ اللَّه تعالى نفسا هو خالقها.

اگر آبى را كه بايد فرزند شود بر سنگى بريزى خداى والا فرزندى از آن بيرون خواهد آورد خدا كسى را كه بايد خلق كند خلق ميكند.

2300 _ لو أنّ ابن آدم هرب من رزقه كما يهرب من الموت لأدركه رزقه كما يدركه الموت.

اگر آدميزاد از روزى خويش بگريزد چنان كه از مرگ ميگريزد روزيش بدو رسد چنان كه مرگ ميرسد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page