صحابه در قرآن و سنّت و تاريخ

(زمان خواندن: 9 - 18 دقیقه)

بايد دانست بحث اعتقاد به عدالت صحابه يا عدم آن داراي آثار و نتايجي است از جمله اينکه چون اهل سنّت قائل به عدالت مجموع صحابه هستند، حوادث و فتنه?هاي مهمي که سرنوشت اسلام را تغيير داده و در زمان صحابه اتفاق افتاده و سردمداران اين فتنه?ها, صحابه بوده?اند را قابل نقد و بررسي ندانسته و حق آن را به کسي نمي?دهد و چون اين راه را برخود سدّ نموده?اند بنابراين تمام حوادثي که بعد از پيامبر؟ بدست صحابه انجام گرفته هيچگونه تحليل و بررسي در رابطة با آنها را مجاز نمي?شمارد و الاّ هر انسان منصفي که در رابطة با حوادث بعد از پيامبر؟ تحليل و بررسي کن چنين حقي را به خود خواهد داد. به عنوان نمونه ابن?حجر در الاصابه در ترجمة مروان آورده است:
«اذاثبتت صحبته فلم يؤثّّر الطعن فيه.»
نتيجة دومي که بر اين بحث مترتّب است، اين است که چون اهل سنت تمامي صحابه را عادل مي?داند، بنابراين در رابطه با صدق و استقامت و شخصيّت آنها بررسي و جستجو نمي?کنند و قول صحابي را علي?الاطلاق قبول مينمايند و مشکل کار اين است که بسياري از خرافات و دروغهايي را که از بعضي از صحابه نقل مي?شود، بدون تأمّل مي?پذيرند.
مثلاً ذهبي در رسالة خويش به نام «الرواة الثقاة» آورده است:
«وامّا? الصحابة فبساطهم مطويّ و ان جري ماجري اذ علي عدالتهم و قبل ما نقلوا العمل و به ندين الله». 1
نتيجة سوم اين است که چون همگي صحابه عادلند هر کس که بخواهد يکي از صحابي پيغمبر ؟ را نقد کند، او را کافر و خارج از دين مي?دانند همچنانکه بعضي آورده?اند: «و معلوم ان انکار عدالتهم کفر بالرّسول.»
لکن شخص محقّق منصف، آنگاه که به آيات قرآن و روايات و واقعيت تاريخ مراجعه مي?کند حقيقت را غير آنچه ادّعا شده مي?بيند.
آراء مورد نظر در بحث عدالت صحابه
قدما و تاريخ نويسان در مورد صحابه داراي نظريات مختلفي مي?باشند، بعضي از آنها قائلند که تمامي صحابه به حقيقت مفاهيم اسلامي و دستورات آن را در زندگي خويش از ابتداء تا انتها به منصة ظهور رسانده?اند و بعضي ديگر قائلند که صحابه تا قبل از فتنه?ها و مشاکل تاريخي داراي چنين حالي بوده?آند و امّا به مجرد احوالات و فتنه?هاي تاريخي، بعضي?ها بر عدالت خويش باقي بوده و بعضي به راههاي انحرافي متمايل شده?اند.
و اما بعضي ديگر از علما قائلند که صحابه را به عنوان صحابه نمي?شود قائل به عدالتشان شد، بلکه بعضي عادل و بعضي غير عادل و بعضي منافقيني هستند که حقيقت حال آنها بر ملا شده است و بعضي ديگر منافقيني که همچنان نفاق خويش را پنهان نمودند تا جايي که فقط عدة کمي از صحابه به اين امر واقف شدند.
به عنوان نمونه، چند نظر از بزرگان را اشاره مي?کنيم:
آمدي قائل است: «اتفق الجمهور من الائمة علي عدالة الصحابة.»
و بعضي ديگر قائلند که حکم به عدالت صحابه در اصل حکمي است که در مورد عدالت صحابه در روايت آنها.
و بعضي ديگر قائلند که: «کل من قاتل عليّاً عالماً منهم، فهو فاسق مردود الرواية والشهادة لخروجهم علي الإمام الحق.»
و در انتها آورده است:
«والمختار: انّما هو مذهب الجمهور من الائمة.» 1
ابن حجر عسقلاني آورده است: «اتفق اهل السنة علي أنّ الجميع عدول، و لم يخالف يخالف في ذلک إلا شذوذ من المبتدعة.» 2
و در ادامه به قول خطيب بغدادي استشهاد کرده است که: «وانه لايحتاج إلي سؤال عنهم، و إنما يجب فيمن دونهم... لأنّ عدالة الصحابة ثابتة معلومة بتعديل الله لهم و إخباره عن طهارتهم.»
نظرية دوم اين است که آنچه در خارج مشاهده مي?شود بيانگر ثبوت عدالت براي تمامي صحابه است و در بين آنان کسي که مرتکب آنچه سبب فسق باشد، يافت نمي?شود. غزالي آورده است: «والذي عليه سلف الأمّة و جماهير الخلف: أنّ عدالتهم معلومة... الاّ أن يثبت بطريق قاطع ارتکاب و احد لفسق مع علمه به، و ذلک ممّا لا يثبت، فلا حاجة لهم إلي التعديل.» 3
نظرية سوم، عدالت تمامي صحابه قبل از وارد شدن آنان در فتنه مي?باشد؛ که از جملة قائلين به اين مطلب معتزله?اند، آنجا که آورده?اند: «تمامي صحابه عادلند مگر کساني که با امام علي بن ابي?طالب ؟ جنگيدند، چرا که فاسق و مردود?الشهادت مي?باشند.» 4
نظرية چهارم, اين نظريه در پي اثبات عدالت صحابه است از ناحية تأويل موقعيت و عملکرد آنها در طول تاريخ به طوري که بتوان با عدالت آنها سازگاري برقرار نموده, يعني قائلند عدالت تمامي صحابه به حسب ميزانهاي جرح و تعديل نمي?تواند ثابت شود, چرا که بعضي از آنها کارهايي انجام داده?اند که ظهور در انحراف و فسق آنها دارد ولکن بخاطر تحفظ بر عدالت تمامي صحابه بايد عملکرد صحابه را توجيه نمود.
مثلاً ابن حجر هيتمي آورده است:«إعلم أنّ الذي أحمع عليه اهل السنّة والجماعة أنّه يجب علي کل مسلم تزکية جميع الصحابة بإثبات العدالة لهم، و الکفّ عن الطعن فيهم... و الواجب أن يلتمس لهم أحسن التأويلات، و أصوب المخارج، إذهم أهل لذلک.» 5
و از اين روست که گناهاني که بعضي از صحابه مرتکب شده?آند را توجيه و تأويل نموده و قائلند که از اجتهاد و تأويل آن صحابي صادر شده است، همچنان که ستم معاويه و عمروعاص بر امام علي?بن ابي?طالب ؟ و ريختن خون بعضي از صحابة بزرگوار مانند عمّار و خزيمه بن ثابت و حجر بن عدي و ديگران را ناديده گرفته?اند و آن را توجيه نموده و ناشي از اجتهاد آن دو دانسته?اند.
ابن حجر آورده است: «و فئة معاوية و إن کانت هي الباغة لکنّة بغي لافسق به، لأنّه صدر عن تأويل يعذر به أصحابه.» 1
و يا ابن حزم در کتاب خويش آورده است: «و عمّار (رض) قتله ابوالعادية يسار بن سبع السلمي، وقدشهد بيعة الرضوان، فهو من شهداء الله له بأنّة علم ما في قلبه و أنزل السکينة عليه و رضي عنه، فأبوالعادية... متأول مجتهد مخطيء فيه باغ عليه مأجوراً أجراً واحدا.» 2
نظرية ديگر همچنان که اشاره شد اين است که عنوان صحابي به تنهايي دليل بر عدالت مصاحب پيامبر؟ نمي?باشد، بلکه هر کسي بايد به تنهايي در احوالش تحقيق و بررسي نمود تا عدالت و يا فسق او آشکار شود. قبل از ورود در بررسي تحليلي موضوع مناسب است ابتدا ريشة لغوي و معناي اصطلاحي واژة صحابه مورد بررسي قرار گيرد.
صحابه در لغت
جوهري آورده است: «کل شيءء لاءَم شيئاً فقد استصحبه. اصطحب القوم: صحبَ بعضهم بعضاً. أصحب: إذا انقاد بعد صعوبة.» 3
راغب اصفهاني نيز آورده است: «الصاحب: الملازم... ولافرق بين أن تکون مصاحبته بالبند و هو الأصل والأکثر، أو بالعناية و الهمه. والمصاحبة والاصطحاب أبلغ من الاجتماع، لأجل أنّ المصاحبة تقتضي طول لبثة، فکل اصطحاب اجتماع، وليس کل اجتماع اصطحاباً.» 4
خليل فراهيدي نيز آورده است: «کل شيء لاءم شيئاً فقد استصحبه، والصحابة: مصدر صاحبک، الصاحب يکون في حالٍ يعتاً ولکنّه عمّ في الکلام فجري الاسم.» 5
در قرآن کريم نيز معناي لغوي صحابه در معاني نزديک به اين معنا استعمال شده است، مانند: معاشرت و يا ملازمت همراه با اجتماع و برخورد و همنشيني بدون نگريستن به اتحاد در اعتقاد و عدم آن، چراکه گاهي قرآن کريم اين واژه را در همنشيني مؤمن با مؤمن يا مؤمن با کافر و کافر با کافر برده است؛ و به چند نمونه اشاره مي?شود.
1ـ خداي متعال از حضرت موسي علي نبيّنا و آله و عليه السّلام در خطابش به خصر نبي آورده است: «قال إن سألتک عن شيءٍ بعدها فلا تصاحبني.» 6 که هر دو مؤمن و معتقد به الوهيت مي?باشند.
2ـ «و ان جاهداک علي أن تشرک بي ما ليس لک به علم فلا تطعهما و صاحبهما في الدنيا معروفاً.» 7 که در اين مورد فرزند با پدر و مادرش در اعتقاد مخالف است.
3ـ «فقال لصاحبه و هو يحاورة انا أکثر منک مالاً و اعزّ نفراّ... قال له صاحبه و هو يحاورة أکفرت بالّذي خلقک من تراب.» 1
که در اينجا واژة صحبت بين مؤمن و کافر بکار برده شده است.
4ـ «فنادوا صاحبهم فتعاطي فعقر». 2
که به صحبت بين کافر با ساير کافرين اشاره شده است. و از موارد ديگر, استعمال کلمة اصحاب در قرآن کريم است که دلالت بر معناي لبث و درنگ طولاني و همراهي با رفيق مي?نمايد, مانند: اصحاب?الجنّة, اصحاب?النّار, اصحاب?الکهف, اصحاب?مدين و... بنابراين صاحب همچنان که در آيات قرآني آمده است به معناي معاشر و ملازم است و معاشرت و ملازمت نيز فقط با صرف برخورد به تنهايي صادق نمي?باشد بلکه نيازمند به معاشرت در طول زمان مي?باشد, بنابراين در جمع بين معناي لغوي و بين آيات قرآن به اين نتيجه مي?رسيم که صاحب کسي است که ملازمت و معاشرتش طولاني و کثير باشد.
معناي اصطلاحي صحابه
در اين مورد آراء و نظريات متفاوتي از سوي علما بيان شده است.
1ـ در تحقق واژة صحابي کثرت ملازمت و معاشرت با پيامبر؟ شرط نمي?باشد, بلکه فقط صرف ديدار و رؤيت کافي است ولو در يک ساعت.
مثلاً احمدبن حنبل قائل است: «افضل الناس بعد اهل بدر القرن الذي بعث فهيم, کل من صحبه سنة أو شهراً أويوماً أو ساعة أو رآه, فهو من اصحابه.» 3
بخاري نيز از جملة قائلين به اين نظريه است: «و من صحبه النبي؟ أو رآه من المسلمين فهو من اصحابه.» 4
ابن حجر عسقلاني نيز آورده است: «الصحابي من لقي النبي؟ مؤمناً به و مات علي الإسلام, فيدخل فيمن لقيه من طالت مجالسته, له أو قصرت, و من روي عنه أولم يرويه, و من غزا معه أولم يغز و من رأه رؤيه ولو لم يجالسه, و من لم يره لعارض کالعمي.» 5
2ـ صحابي کسي است معاصر با پيغمبر ؟ باشد ولو ايشان را نديده باشد، از جملة قائلن به اين نظريه يحيي بن عثمان بن صالح مصري است، بنابراين تمامي مسلمين در عهد پيامبر ؟ از صحابه هستند.
3ـ نظر اصوليين اين است که هر آن کس که پيامبر؟ را ديده است و با ايشان معاشرت و ملازمت داشته بطوري که اطلاق مصاحبت بر آن بشود ولو مقدار صحبت کمتر يا بيشتر باشد و از جمله قائلين به اين رأي غزالي است چنانچه که آورده است: «لايطلق إلا علي من صحبه، ثم يکفي للاسم من حيث الوضع الصحبة ولو ساعة، ولکن العرف يخصص الاسم بمن کثرت صحبته.» 1
4ـ صحابي کسي است که مصاحبت با پيامبر ؟ به نحو طولاني داشته باشد و از ايشان علم و دانش را فرا گرفته باشد. بعد از بررسي واژة صحابه در لغت و اصطلاح و انظار مختلف در اين مورد اينک به بحث و بررسي در عدالت صحابه در مدارک اسلامي مي?پردازيم.
صحابه در قرآن کريم
در اين مورد آيات مختلفي در قرآن کريم آمده است. بعضي از آنها دلالت بر تعريف و تمجيد از صحابه دارد و در بعض ديگر عملکرد بعض از صحابه کاملاً مورد نقد و انتقاد قرارگرفته، بنابراين بررسي در آيات در اين راستا بسيار لازم است و با توجه به بررسي?هاي متعددي که از سوي محقّقين محترم در اين زمينه صورت گرفته ما فقط به يکي از آيات با ديدگاهي خاصّ اشاره مي?کنيم و آن آيه?اي است که اهل سنت بر عدالت جميع صحابه اقامه مي?کنند آيه هجدهم سوره فتح مي?باشد.
(لقد رضي الله عن المؤمنين اذ يبايعونک تحت الشجرة فعلم ما في قلوبهم فانزل السکينة عليهم و اثابهم فتحاً قريبا.)
به اين آيه استدلال شده بر عدالت بيعت?کنندگان تحت شجره و بلکه عدالت تمامي صحابه، البته به نظر بعضي از محققين اهل سنّت مانند خطيب بغدادي 2 و ابن حجر 3.
آيه شريفه مي?فرمايد: خدا از مؤمنين راضي شده است آنان که تحت شجره با پيامبر ؟ بيعت کرده?اند پس از اينها عادلند و بعضي قانوني کلي استفاده نموده?اند که هر که با پيامبر بيعت کند خداوند از او راضي مي?شود و انزال سکينه بر او کرده و فتح قريب بر او نازل مي?کند و چون تمامي صحابه پيامبر ؟ بيعت کرده?اند، پس چنين مي?باشد. در جواب بايد گفت: آيه شامل تمامي صحابه نخواهد شد، چراکه ولو فرض کنيم آيه شامل بيعت?کنندگان تحت?الشجره است و لکن خداوند نمي?خواهد اعلام کند که من روز بيعت رضوان از همة مؤمنين راضي شدم و الاّ اجتماع نقيضين لازم مي?آيد.
پيامبر؟ عثمان را نزد مشرکين قريش فرستادند و شايع شد که کفّار قريش او را کشته?اند. حضرت از افراد خود در تحت?الشجره در سال حديبيّه بيعت گرفت و اين آيه نازل شد.
اگر ظاهر آيه دلالت بر عدالت تمامي صحابه کند، بايد گفت در بين مشرکيني که قرار شد اصحاب با آنان بجنگند عده?اي بودند که بعداً ايمان آوردند و معناي اين مطلب اين است که خداوند از آنان که بعداً از صحابه شدند راضي است و از اصحاب نيز در همان زمان راضي است، پس رضايت خداوند در يک روز از مشرکين و از اصحابي که با هم در حال جنگ بوده?اند همزمان تحقّق پيدا کرده است. و اما شمول آيه نسبت به بيعت?کنندگان شجره، اين را مي?پذيريم ليکن قانون کلي که شما از آيه استفاده نموده?ايد را قائل نيستيم با توجه به مراجعه به آيات ديگر قرآن؛ چراکه از مجموع آنها استفاده مي?شود بيعت به تنهايي مؤثر در حصول رضايت نيست، بلکه شرطي ويژه دارد و آن هم وفاي به عهد است. شاهد مطلب اين آية شريفه است: ( ان الذين يبايعونک انّما يبايعون الله يدالله فوق ايديهم فمن نکث فانّما ينکث علي نفسه و من أوفي بما عاهد عليه الله فسيؤتيه اجراً عظيما.) 1
اجماع همة بزرگان جمله شرطيه مفهوم دارد به اين معنا که ملاک تأثير بيعت اينها در صورتي است که به تعهدات خود وفا کنند و الاّ فلا.
بايد مورد بيعت نيز بررسي شود. بيعت به معناي اعلام تعهد است، تعهد بر اطاعت اوامر پيامبر ؟. بنابراين آية اول فرمود: بر بيعت تحت?الشجره ثمراتي بار است و در اين آيه مي?فرمايد بيعت وقتي اجر عظيم دارد که وفاي به عهد نيز داشته باشد، نتيجه اين مي?شود هر بيعتي که همراه وفاي به عهد باشد اثر شرعي دارد و هر زمان از وفاي به عهد جدا شود ديگر اثر شرعي بر آن مترتّب نيست، پس اين نکته که هر بيعت کننده?اي اين آثار بر عملش بار مي?شود مقبول نيست. اگر اشکال شود که از خود آية رضايت معلوم مي?شود که وفاي به عهد نيز داشته?اند چراکه تعبير شده است «لقد رضي الله عنهم».
در جواب گوييم: آية قرآن و واقعيت تاريخي مسلّم داريم که نتيجه?اش اين مي?شود که آيه مي?فرمايد از مبايعين اعلام رضايت مي?کنم به اين شرط که وفاي به عهد داشته باشد و آن آية سورة فتح است.
(محمد رسول الله والذين معه اشدّاء، علي الکفّار رحماء بينهم تريهم رکعاً سجّداً يبتغون فضلاً من الله و و رضوان وعد الله الذين آمنو و عملوالصالحات منهم مغفرة و اجراً عظيماً.) 2
صدر آيه مي?گويد اصحاب منتظر رضوان و فضل هستند ولي بدانند که آنانيکه ايمان آورده و عمل صالح دارند داراي مغفرت و اجر عظيمند. «مِنْ» در آيه تبعيضيّه است و به اجماع علماء «مِنْ» بيانيه بر سر ضمير نمي?آيد. مفسّرين مي?گويند اين آيه در مورد بيعت رضوان است و شأن نزولش در مورد افراد تحت شجره است، يعني اي کساني که تحت شجره بيعت کرديد، بدانيد که همة شما رضوان خدا شامل حالتان نيست بلکه بايد همراه با (آمنوا و عملو الصالحات) باشد.
نکتة مهم اينکه شواهد و نمونه?هاي خارجي متعددي نيز موجود است که تمامي بيعت?کنندگان قادر نبوده?اند، به عنوان نمونه به دو نفر اشاره مي?کنيم.
1ـ ابولغاديه جهني يسار بن سبُع که از افراد تحت?الشجرة بوده است.
«هوالذي قتل عمّار بن ياسر في حرب صفّين.»
و عمّار کسي بوده است که تمامي اهل سنّت از پيامبر؟ روايت دارند. «قاتل عمار و ثالبه في النّار.» 1
و در روايت ديگر آمده است:
«ويح عمّار تقتله الفئة الباغية عمّار يدعوهم إلي الله و يدعون الي النّار.»
و از خود يساربن سبع نقل شده است که: «و الله لو انّ عمّاراً لقتله اهل الارض لدخلوا في?النّار.» 2
و هيچکدام از صحابه هم براي توجيه عمل خلاف خود به آية بيعت رضوان استناد نکرده?اند.
2ـ عبدالرحمن؟ بن عُدَيس البلويّ
مکتب اهل سنت که خلافکاريهاي صحابه را با عنوان «اجتهد فأخطأ» توجيه مي?کند. حتي ابن حزم مي?گويد: علما اتفاق دارند که ابن ملجم «اجتهد فأخطأ».
ولي در يکجا اجتهاد را قبول نمي?کنند و آن در مورد قاتل عثمان است. ابن حزم مي?گويد: «قاتل عمار و قاتل علي؟ اجتهاد کرده?اند به خلاف قاتلين عثمان که فاسق شده?اند.» 3
با توجه به اينکه عبدالرحمن، قاتل عثمان بوده، پس فاسق است و از طرفي از افراد بيعت?کنندة تحت?الشجره بوده؛ پس چگونه مي?شود خدا از او راضي باشد در حاليکه شما ميگوييد قاتلين عثمان فاسقند! و در اين زمينه به مغازي واقدي ص 6 4 به بعد مي?توان مراجعه نمود.
خاتمه:
کوتاه سخن آنکه هر چند آياتي در فضائل بعض از صحابه موجود است وليکن آيات متعددي نيز در نقد در ردّ عملکرد تعداد ديگري از آنان مي?باشد که خود نشان?دهندة اين است که عنوان صحابي بتنهايي کافي براي اثبات عدالت نيست و به طور فهرست?وار به آنها اشاره مي?شود:
1ـ پيشگامان نخست: (والسابقون الاولون من المهاجرن...) (توبه 1 )
2ـ بيعت?کنندگان تحت?الشجرة (فتح/18)
3ـ اصحاب فتح (فتح 29)
4ـ منافقين معلوم (منافقون/1)
5ـ منافقين پنهان (توبه /1 1)
6ـ الذين في قلوبهمن مرض (احزاب/11)
7ـ فاسقان (حجرات/6)
و... نمونه?هاي ديگر.
در سنت و حاديث نيز به احاديث فراوان بر مي?خوريم که نشانگر ارتداد بعض از صحابه است مانند:
(يرد علي يوم القيامة رهطٌ من اصحابي فيحلوؤن علي الحوض فاقول: يا ربّ اصحابي فيقول: انّه لا علم لک بما أحدثوا بعدک إنّهم ارتدّوا علي أدبارهم القهقري) 1
و مطالعة تاريخ و عملکرد صحابه نسبت به يکديگر و يا نسبت به سايرين نيز خود گوهي واضح بر مدعاي ما مي?باشد، مانند:
ـ تبعيد ابوذر غفاري تا زمان وفات
ـ زدن عمّار ياسر و عبدالله بن مسعود
ـ عزل اصحاب مخلص از منصبها و دادن ولايت به فاسقين بني?اميّه که دشمن اسلام بودند. 2
و نيز سب و لعن اهل بيعت؟ و نمونه?هاي فراوان ديگر، مانند اينکه خود صحابه در زمان پيامبر؟ با يکديگر نزاع و فحاشي مي?کردند. و با توجه به کارهايي که در طول تاريخ از آنان سرزده است نمي?توان ادّعاي عدالت آنان را پذيرفت و مطلب قابل توجه اينکه هر کتابي که در طول تاريخ نويسندگان اهل سنت در مذمت صحابه نوشته?اند به بوتة نابودي و فراموشي سپرده شده است، مانند کتاب «الحاوية في مذمّات معاوية» که مرحوم ابن طاووس و علاّمة حلّي آن را بدون نام مؤلف نقل مي?کنند و عماالدين طبري با ذکر نام مؤلف آن (قاسم بن محمد بن احمد مأموني) نقل مي?کند و يا کتاب «مثالب بني?اميّه» از ابوسعيد اسماعيل بن علي السمّان الحافظ است که عماالدين طبري در کامل بهايي از اين کتاب نقل مي?کند و نمونه?هاي ديگر.
در پايان کلام بايد اين نکته را متذکر شويم که هر چند بحث در آيات و روايات و واقع تاريخ بسيار فراتر از اين مختصر بايد باشد وليکن به همين مقدار بسنده مي?شود و خود گواهي بر عدم عدالت همة صحابه به عنوان مطلق خواهد بود، آري بعضي از آنان شخصيتهاي بسيار بزرگوار و والامقامي بوده?اند که تاريخ گواه بر صدق اين مدعا است اما عنوان صحابي به تنهايي مؤثر در حصول عدالت نيست.
______________________________________
1 ـ الرواة الثقاة، ص 3.
1 ـ الإحکام في اصول الاحکام 2/32 .
2 ـ الإصابه 6:1
3 ـ المستصفي 275:2
4 ـ الإحکام في أصول الاحکام، 32 :2
5 ـ الصواعق المحرقه ص 325.
1 ـ الصواعق المحرقه، ص 398.
2 ـ الفصل في الاهواء والملل والنحل، 161:4.
3 ـ صحاح?اللغة 162:1.
4 ـ مفردات الفاط القرآن، ص 275.
5 ـ ترتيب کتاب العين ص 44 .
6 ـ کهف 76:18.
7 ـ لقمان 15:31.
1 ـ کهف 34:18- 37.
2 ـ قمر 29:29.
3 ـ العدة في اصول الفقه, فرّاء, 988:3.
4 ـ فتح الباري 3:7.
5 ـ الاصابه 4:1.
1 ـ المستصفي، 261:2.
2 ـ الکفاية ص 46.
3 ـ مقدمه الاصابه في تمييز الصحابه، ص 6.
1 ـ فتح 1 .
2 ـ فتح 29.
1 ـ سير اعلام النبلاء 42 :1.
ـ الطبقات الکبري 261:3.
ـ مجمع الزوائد 297:9. رجاله رجال صحيح.
2 ـ اسد الغابة، 267:5.
3 ـ الفصل 161:4.
1 ـ جامع الاصول 12 :11. و صحيح بخاري در تفسير سورة مائده باب و کنت عليهم شهيداً و صحيح مسلم، کتاب الفضائل باب اثبات حوض نبيّنا.
2 ـ تاريخ يعقوبي 147:2.
-------------------------------------
سوال کننده : احتجاج
منبع : www.alsoal.ir

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page