99 «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَأَنْتُمْ شُهَداءُ وَمَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ»
ترجمه:
99. بگو : اى اهل كتاب! چرا مانع مىشويد از راه الهى راه حق كسانى را كه ايمان آوردند و مىخواهيد و مىطلبيد از آنها راه كج و انحراف از حق را، با اينكه خود شما حقانيت را دست آوردهايد و خداوند غافل نيست از آنچه مىكنيد.
[اقسام اهل ضلالت و طرحهاى گمراهانه آنها]
توضيح كلام اينكه اهل ضلال كه در مقام اضلال مؤنين كوشش دارند بر چند قسم هستند: يك قسم آنان كه تبليغات سوء دارند و دعوت مىكنند آنها را به دين خود؛ مثل تبليغات مسيحىها و بهائىها و ساير فرق ضالّه. و يك قسم القاى شبهات در دين اسلام مىكنند كه مسلمين در اسلام شك كنند و از اسلام بيرون روند، ولو به كيش آنها در نيايند.
يك قسم ايجاد اختلاف بين آنها تا ضعف آنها زياد شود و قوّه و قدرت آنها كم گردد تا بتوانند بر آنها مسلّط گردند.
يك قسم تطميع آنها به زخارف دنيوى از مال و جاه و منصب تا از دين براى دنيا دست بردارند.
يك قسم ترويج معاصى و تشويق بر قبايح و اشاعه فحشا در بين آنها.
يك قسم اشتغال آنها به امور بيهوده از لهو و لعب و لغويات تا از تحصيل علم و كمال و عبادت آنها را باز دارند و غير اينها از حيلهها و تزويرها كه طرق شيطانى است و تمام اينها «صدٌّ عن سبيل اللّه» است و اين هم دو قسم است:
تارةً از روى جهالت است كه حقانيت اسلام بر آنها معلوم نشده از روى تقصير يا قصور، و اُخرى با علم به حقانيت اسلام از روى عناد و عصبيت است كه اغلب رؤاى اهل ضلالت از اين جهت است، لذا خطاب مىفرمايد به اهل كتاب:
تفسير:
«قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ» كه آنها معجزات را مشاهده كردهاند و بشارات را در كتب خود ديدهاند.
«لِمَ تَصُدُّونَ» «صدّ» به معنى منع و جلوگيرى است.
«عَنْ سَبِيلِ اللّهِ» «سبيل اللّه» راه حق است كه عبارت از دين اسلام است ؛
«إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللّهِ الاْءِسْلامُ»[1]، «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الاْءِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ»[2].
«مَنْ آمَنَ»؛ اهل ايمان را كه مسلمين باشند و اين جمله مفعول «تَصُدُّونَ» است.
«تَبْغُونَها عِوَجاً» «ابتغاء» به معنى طلب نمودن چيزى از غير است، چنانچه در آيه دارد «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ»[3].
«عوج» به معنى كج است و اينجا مراد راه كج و معوج است و راه كج بسيار است كه تعبير به سُبُل شيطان شده؛ «وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ»[4]، و راه حق يك راه است كه صراط مستقيم است.
«وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ» ظاهرا اشاره به يهود است كه در مدينه قبل از بعثت خبر مىدادند و بشارت به اهل مدينه كه پيغمبرى به اين اوصاف در مكه در اين زمان ظاهر مىشود و هجرت به مدينه مىفرمايد و در كتب ما خبر داده شده و خيال مىكردند كه او از بنى اسرائيل باشد، چون ديدند از بنى اسماعيل است از روى حسد و عداوت و عصبيت و لجاج انكار كردند و آيه ولو در اين مورد باشد منافات با عموم ندارد.
«وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ» «غفلت» از عوارض است كه بسا بر انسان عارض مىشود، مثل سهو و نسيان و شك و به كلّى از ذهن خارج مىشود كه هيچ توجه ندارد و خداوند محل حوادث نيست، چون تغيير در ساحت قدس او روا نيست و تغيير از ذاتيات حوادث مادى است و واجب الوجود از حوادث عرى و برى است.
-------------------------------------------------
[1] . سوره آل عمران: آيه 19.
[2] . همان: آيه 85.
[3] . سوره بقره: آيه 207.
[4] . متابعت نكنيد راههاى ديگر را. سوره انعام: آيه 153
آیه ٩٩ « قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللّهِ مَنْ ... »
- بازدید: 4078