«تنهایی»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

شعری تقدیم به ساحت حضرت حجة(عج)
شعری از حجةالاسلام مسلم سلیمانی تقدیم به ساحت قدس حضرت حجت بن الحسن المهدی ارواحنا لتراب مقدمه الفداه:

 


«تنهایی»
بلبل خوش سخنی همچو منِ شیدائی / شد گرفتار قفس با همه آن دانائی
کی تواند بسراید سخن زیبائی / « حاش لله » نباشد به سرش سودائی
چه کنم با دل افسرده و این تنهایی

کس ندارد خبری از دل ما، یار بیا / شده ام در به در و از همه بیزار بیا
نکنم میل به کس و ناکس دوار بیا / ای همه نای و نوایم به شب یلدائی
چه کنم با دل افسرده و این تنهایی

من در این ظلمت شب نور تو را می جویم / ز گل یاسمن و یاس تو را می بویم
حسنِ رویت به همه عالَمیان می گویم / من که باشم که کنم نوکریِ آقائی
چه کنم با دل افسرده و این تنهایی

دل من در گروِ زلفِ به «باد»ت باشد / همه ی عالمیان را که حسادت باشد
دست من بر گره ی «زلف» سعادت باشد / گم شدم در همه اقوال، بگو هر جائی
چه کنم با دل افسرده و این تنهایی

تو کجائی! برت عقده ی دل وا بکنم / شکوه از باغ و گل و بلبل شیدا بکنم
زین بهانه رخ تو سیر تماشا بکنم / همه گویند که تنهائی و لیک با مائی
چه کنم با دل افسرده و این تنهایی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page