معيارها در تشكيل خانواده

(زمان خواندن: 9 - 18 دقیقه)

1- سنخيت در انسان بودن.
2- سنخيت در ايمان .
3- سنخيت در احصان.
4- کفائت

1- سنخيت در انسان بودن
تجانس و سنخيت، از انسان بودن شروع مي شود. زن و مرد، هر دو انسانند. چقدر در اشتباه بوده اند كساني كه مرد را انسان و زن را واسطه ميان انسان و حيوان – يا حيوان شبيه انسان – تصور كرده‌اند! اين‌ها نه‌ تنها زن را نشناخته‌اند، بلكه مرد را هم نشناخته اند و ارزش او را پايين آورده‌اند!
چگونه ممكن است يك انسان سالم و طبيعي، مجذوب يك حيوان بشود يا حيواني را به خود جذب نمايد؟! به طور حتم يا مرد بايد از انسانيت خود تنزل كند يا زن بايد از حيوانيت خود بگذرد، تا بتوانند در حوزه جاذبه يكديگر قرار گيرند و مجذوب هم شوند. فلاسفه ما مي گويند: «السنخية علة‌الانضمام؛ براي هم آغوش شدن و به يكديگر پيوستن و به وحدت رسيدن،‌سنخيت لازم است.»
در پديده جذب و انجذاب، همچنان که سنخيت شرط است، تضاد نيز شرط است. ترديدي نيست که الکتريسيته، با الکتريسيته هم آغوش مي شود و آهن با آهن ربا! جز اين که مثبت با منفي و منفي با مثبت. مولوي اين سنخيت در جذب و انجذاب را به اين صورت مطرح کرده است:
ذره ذره کاندرين ارض و سماست  جنس خود را همچو کاه و کهرباست
ناريان   مر   ناريان    را    طالبند  نوريان    مر    نوريان    را    جاذبند
بدين ترتيب، بهترين دليل بر اين که زن و مرد از لحاظ انسانيت تفاوتي با هم ندارند، همين قاعده سنخيت در جذب و انجذاب است.
در حيوانات نيز قاعده همين است ، در ميان آنها نيز تا سنخيت نباشد، مسأله جفت گيري مطرح نيست.
مگر انسان چه خصوصيتي دارد که مستثنا باشد؟ به چه دليل، در تجاذب جنسي حيوانات، سنخيت شرط است و در تجاذب جنسي انسان ها عدم سنخيت؟! آيا آنهايي که اين گونه فکر مي کنند مي خواهند بگويند: بر قلم صنع خطا رفته است؟!
حافظ هم روزگاري گرفتار چنين انديشه غلطي شده بود. او در دوران جواني خود گفت:
پير ما گفت: خطا بر قلم صنع نرفت!
آفرين بر نظر پاک خطا پوشش باد!
ولي سرانجام به برکت تقوا و حکمت عملي متوجه شد که خودش خطا کرده، نه قلم صنع و به همين جهت، چنين گفت:
نيست بر دايره يک نقطه خطا از کم و بيش
که من اين مسأله بي چون و چرا مي بينم. 
آيا اينها هم حاضرند به تقوا و حکمت عملي روي آورند و حافظ وار اين حقيقت را بي چون و چرا بپذيرند که بر دايره عظيم هستي، حتي يک نقطه خطا وجود ندارد؟!
گمان نزديک به اطمينان من اين است که روي سخن خداوند در آيه قرآني زير به همين گونه افراد است: يَا  أَيُّهَا  النَّاسُ  اتَّقُواْ  رَبَّكُمُ  الَّذِي  خَلَقَكُم  مِّن  نَّفْسٍ  وَاحِدَةٍ  وَ خَلَقَ  مِنْهَا زَوْجَهَا ؛ اي مردم! در برابر پروردگارتان که شما را از يک نفس آفريده و جفتش را هم از خودش آفريده است، تقوا پيشه کنيد.
آري، آنان که زن و مرد را از لحاظ انسان بودن از جنس و سنخ يکديگر نمي دانند ، هم به زن اهانت کرده اند و هم به مرد، و اين ، بر خلاف تقواست.
2- سنخيت در ايمان
همان طوري که انسان بودن،فطري و طبيعي انسان است و محال است که ميان انسان و غير انسان، جذب و انجذاب و ترکيب و توحيد، صورت گيرد، ايمان به خدا هم فطري انسان  است وبنابراين ، غير ممکن است که يک انسان مؤمن – که به يگانگي خداوند معتقد است – بتواند با يک انسان مادي يا مشرک، که از فطرت پاک وانساني خود منحرف شده و فاصله گرفته است، با يک جذب و انجذاب کامل، به وحدت برسد و از راه ترکيب، دوگانگي را به يگانگي مبدل کند؛ بر همين اساس است که قرآن کريم مي فرمايد:
« وَ لاَ  تَنكِحُواْ  الْمُشْرِكَاتِ  حَتَّى  يُؤْمِنَّ  و َلأَمَةٌ  مُّؤْمِنَةٌ  خَيْرٌ مِّن  مُّشْرِكَةٍ  وَ لَو ْ أَعْجَبَتْكُمْ  وَ لاَ  تُنكِحُواْ  الْمُشِرِكِينَ  حَتَّى  يُؤْمِنُوا ْ و َلَعَبْدٌ  مُّؤْمِنٌ  خَيْرٌ  مِّن  مُّشْرِكٍ  وَ لَوْ  أَعْجَبَكُمْ  ؛ با زنان مشرک ازدواج نکنيد تا اين که ايمان بياورند و کنيز با ايمان از زن مشرک بهتر است،اگر چه آن زن مشرک از ‍?لحاظ زيبايي? مايه شگفتي شما باشد و به مردان مشرک زن ندهيد تا اين که ايمان بياورند و بنده با ايمان از مرد مشرک بهتر است، اگر چه آن مرد مشرک مايه شگفتي شما باشد.
وقتي مرد يا زن با ايمان نتوانند ازدواج کنند، مسلما با افرادي مادي هم نمي توانند ازدواج کنند، زيرا به هر حال، مشرک به خداي معتقد است، ولي مادي به هيچ چيز معتقد نيست.
قرآن نه تنها چنين ازدواجي را منع کرده است، بلکه خاطر نشان مي کند که ميان اين گونه افراد، جاذبه اي وجود ندارد.
« الزَّانِي  لَا يَنكِحُ  إلَّا  زَانِيَةً  أَوْ مُشْرِكَةً  وَ الزَّانِيَةُ  لَا  يَنكِحُهَا  إِلَّا  زَانٍ  أَو ْ مُشْرِكٌ  ؛مرد زناكار جز با زن زناكار يا مشرك و زن زناكارنيز جز با مرد زناكار يا مشرك, نمي‌آميزد, کساني هستند که به خدا معتقدند، اما به نبوت و رسالت اعتقاد ندارند ازدواج  با اين ها نيز صحيح نيست؛ زيرا ايمان به خدا بدون اعتقاد به نبوت، سازندگي ندارد و به همين جهت، باز سنخيتي ميان مسلمان و اين گونه افراد وجود ندارد.
کساني هم هستند که ايمان به خدا و نبوت دارند، اما به نبوت کسي معتقدند که اسلام، پيامبري او را قبول ندارد . ازدواج بااينها نيز بدون ترديد صحيح نيست؛ زيرا فاصله، زياد و سنخيت، ناچيز است.
اما يهوديان و مسيحيان،هم به خدا معتقدند و هم به نبوت حضرت موسي و عيسي (عليهما السلام) که قرآن نيز رسالت آنها را تأييد کرده است که اينها را اهل کتاب مي نامند ومسلماً سنخيت ميان مسلمان و اهل کتاب، زياد است؛ زيرا در اعتقاد به مبدأ و معاد و رسالت و بسياري از فروع و برنامه هاي عملي، با هم تشابه دارند؛ مانند: نماز و روزه و ... مطابق بعضي از روايات، با زرتشتيان نيز بايد معامله اهل کتاب کرد.
به همين جهت است که قرآن، هنگامي که در سوره مائده – که آخرين سوره اي است که بر پيامبر نازل شده و مطابق روايات رسيده، احکام اين سوره ناسخ است و نه منسوخ – امور حلال را مي شمارد، مي فرمايد:  الْيَوْمَ  أُحِلَّ  لَكُمُ  الطَّيِّبَاتُ  وَ طَعَامُ  الَّذِينَ  أُوتُواْ  الْكِتَابَ  حِلٌّ لَّكُمْ  وَ طَعَامُكُمْ  حِلُّ  لَّهُمْ  وَ الْمُحْصَنَاتُ  مِنَ  الْمُؤْمِنَاتِ  وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ  الَّذِينَ  أُوتُواْ  الْكِتَابَ  مِن  قَبْلِكُمْ؛  امروز چيزهاي پاکيزه و طعام اهل کتاب (از قبيل گندم و نخود وبرنج و لوبيا) و زن هاي پاکدامن مؤمن واهل کتاب بر شما حلال شده است.
مطابق اين آيه شريفه، ازدواج مرد مسلمان با زن يهودي و مسيحي، بلا اشکال است؛ فقط بعضي گفته اند: اين حکم به وسيله آيه 221سوره بقره - که قبلا نقل شد - نسخ شده است؛ زيرا اهل کتاب، جزء مشرکان هستند؛ اما پاسخ اين است که: اولا به اهل کتاب مشرک گفته نمي شود و ثانياً، سوره بقره قبل از سوره مائده نازل شده است و نمي تواند ناسخ احکام  سوره مائده باشد.
بعضي نيز گفته اند: اين حکم به وسيله آيه زير نسخ شده است:
لَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ ؛ زنان کافر را نگاه داري نکنيد.
اين نيز صحيح نيست؛ زيراولاً سوره ممتحنه قبل از سوره مائده نازل شده است و ثانيا مقصود از اين آيه اين است که اگر مردي مسلمان مي شود، در صورتي حق دارد زن خود را نگاه داري کند که مسلمان شود؛ اما اگر مسلمان نشود، نبايد او را نگاه بدارد.
مفسر عالي قدر حضرت علامه طباطبايي – رضوان الله عليه – در تفسيرالميزان، ذيل آيه 5 سوره مائده مي فرمايند:
«نظر به اين که اين آيه در مقام امتنان و تخفيف است، به وسيله آيه : لا تنکحوا المشرکات و آيه : لَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ قابل نسخ نيست.»
بدين ترتيب، از خود قرآن دليلي بر منع ازدواج با زنان اهل کتاب نداريم و تفاوتي ميان ازدواج دايم و منقطع هم نيست ، ليکن، روايات در اين باره مختلف است.
فتاواي فقها نيز مختلف است؛صاحب جواهر – رحمة الله عليه – روايات منع را حمل بر کراهت کرده است. بعضي ميان ازدواج دايم و منقطع فرق گذاشته ، ازدواج منقطع را تجويز و ازدواج دايم را منع کرده اند. بعضي هم در مورد ازدواج دايم،توصيه به احتياط کرده اند و به هر حال،بر مقلدان است که مطابق رساله هاي عمليه مراجع فتوا عمل نمايند.
نکته اي که در يکي از روايات آمده است، اين است که امام صادق (عليه السلام) فرمود:
من دوست نمي دارم که مرد مسلمان با زن يهودي و مسيحي ازدواج کند، زيرا بيم آن است که فرزندش يهودي يا مسيحي شود. 
به نظر مي رسد که نکته مهم همين است، يک زن مسلمان، سعي مي کند که فرزند خود را مسلمان بار بياورد و يک زن غير مسلمان نيز مي کوشد که فرزند خود را غير مسلمان پرورش دهد؛ بنابراين، توجه به اين حقيقت، بسيار ضروري است.اگر کسي طالب ايمان و سعادت فرزندان خود باشد، هرگز با زن غير مسلمان ازدواج نمي کند، مگر اين که فرزند نخواهد يا مطمئن باشد که بتواند وظايف ديني خود را در قبال او به خوبي انجام دهد.
ازدواج زن مسلمان با مرد يهودي و مسيحي، بدون هيچ ترديدي ممنوع است؛ زيرا با توجه به ويژگي هايي که در خلق و خوي زن و مرد هست و تأثيري که زنان از شوهران مي پذيرند، نه تنها نمي توانند تعهد اسلامي خود را نسبت به فرزندان انجام دهند، بلکه خودشان نيز در معرض خطرند.
3- سنخيت در احصان
کلمه «احصان» به معناي منع است و در قرآن کريم، اسم مفعول اين کلمه؛ يعني «محصنات» در چهار معنا به کار رفته است:
1- زنان پاکدامن و عفيفي که خود را از آلودگي و روابط نامشروع منع و محافظت
 مي کنند. 
2- زنان شوهر داري که در حصار شوهر هستند و ازدواج با آنان ممنوع است. 
3- زنان آزادي که دخالت ديگران در سرنوشت آنها ممنوع است. 
4- منظور از احصان، اسلام است و طبق اين معنا، محصنات به زنان مسلمان گفته مي شود.
در اين جا منظور ما از سنخيت در احصان، همان معناي اول است و در حقيقت، خواسته ايم از اصطلاح قرآن خارج نشويم.
در قرآن مجيد، نه تنها به احصان زن توجه شده، بلکه در مورد مرد نيز اهيمت احصان گوشزد گرديده است.
ديديم که در آيه پنجم سوره مائده، هنگامي که حلال ها شمرده مي شدند، از زنان مسلمان و اهل کتاب که هر دو به محصنات توصيف شده اند، به عنوان کساني که ازدواج با آنها حلال است، ياد شده؛ اما در همان آيه، بلافاصله، مرد را نيز محدود به احصان کرده و
 مي فرمايد:
« إِذَا ءآتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلاَ مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ ؛در صورتي شما مي توانيد با محصنات مسلمان يا اهل کتاب ازدواج کنيد که کابين آنها را بدهيد وخود به احصان و پاکدامني آراسته شويد و از زنا و رفيقه بازي خودداري کنيد.
آيه سوم سوره نور نيز اين مطلب را به اين صورت بيان کرد که: اصولا جذب و انجذابي ميان مرد زناکار و زن پاکدامن و زن زناکار و مرد پاکدامن نيست، بلکه تنها زناکاران هستند که در حوزه تجاذب يکديگر قرار مي گيرند؛ زيرا به گفته شاعر:
کبوتر با کبوتر باز با باز  کند هم جنس با هم جنس پرواز
دليل آن هم کاملاً روشن است؛ آنهايي که آيينه روحشان به زنگار بي عفتي و هرزگي آلوده نيست، در اعماق وجودشان نسبت به آناني که روحي آلوده به گناه و هرزگي دارند، احساس تنفر مي کنند.
زنان پاکدامن، در نظر جامعه سرفراز و عزيزند و زن هاي هرزه، از چشم مردم افتاده و در منجلاب انزوا و بدبختي دست و پا مي زنند؛ مردها هم همين طورند.
طبع پاکي که به گناهان آلوده نشده، طالب پاکي است؛ چنين طبعي جز مجذوب پاکي نمي شود و جزپاکي را به خود جذب نمي کند و چه در اين زمينه زيبا و دلنشين است تعبير قرآن! که مي فرمايد:
« الْخَبِيثَاتُ  لِلْخَبِيثِينَ  وَ الْخَبِيثُونَ  لِلْخَبِيثَاتِ  وَ الطَّيِّبَاتُ  لِلطَّيِّبِينَ  وَ الطَّيِّبُونَ  لِلطَّيِّبَاتِ ؛ زن هاي پليد براي مردهاي پليد و مردهاي پليد براي زن هاي پليد و زنان پاک براي مردان پاک و مردان پاک براي زنان پاکند.»
مولوي داستاني نقل به اين مضمون مي کند که:
آن   حکيمي   گفت:   ديدم  در تکي  مي  دويدي  زاغ با يک لک لکي
در   عجب   ماندم   بجستم   حالشان تا  چه   قدر  مشترك  يابم  نشان
چون شدم نزديک ، من حيران و دنگ خود بديدم هر دوان بودند لنگ!
معلوم مي شود که تا سنخيت نباشد، محال است که دو موجود متخالف، با يکديگر اتحاد پيدا کنند.زاغ و لک لک با هم سنخيتي ندارند، ليکن عارضه لنگي توانسته است آنها را رفيق راه و همدم ومونس يکديگر سازد.
مولوي به دنبال نقل داستان چنين مي گويد:
با    زبان   معنوي   گل   با   جعل  اين   همي  گويد  که  اي  گنده   بغل
گر   گريزاني  ز  گلشن  بي  گمان  هست    آن    نفرت    کمال   گلستان
غيرت  من  بر سر   تو  دور   باش  مي زند  کاي خس از اين جا دور باش
ور   بياميزي   تو  با  من  اي  دني  اين    گمان   آيد    که   از  کان   مني
بلبلان   را  جاي  مي  زيبد   چمن  مر   جعل  را در چمن  خوشتر   وطن
حق مرا چون از پليدي پاک داشت  چون  سزد بر   من پليدي  را گماشت
براي اين که زن و مرد بتوانند در محيط خانواده، از سعادت واقعي برخوردار شوند، اسلام سنخيت در احصان را مورد توجه قرار داده و از اين رهگذر، به دوام واستحکام خانواده‌ها نيز کمک فراوان کرده است.
4- کفائت
باز هم بر اين مطلب اصرار مي ورزيم که مقصود از ازدواج، تنها آميزش جسمي و تلاقي فيزيکي نيست، بلکه آميزش واتحاد جان ها و روان ها نيز مورد عنايت است.
چگونه ممکن است دو انساني که هيچ تشابه رواني ندارند، بتوانند عمري را با تفاهم در زير يک سقف بگذرانند و از کثرت و تباين، و به وحدت کامل و توافق برسند؟!
مي گويند: شهيد بلخي که يکي از علماء بود، تنها نشسته بود و مطالعه مي کرد، جاهلي بر او وارد شد و گفت: تنها نشسته اي؟ وي در جواب گفت: حال که تو آمدي ، تنها شدم!
هم نشيني با بعضي افراد، زجري دارد که تنهايي ندارد. سعدي بر اين نکته ، واقف است که: «چندان که عالم را از جاهل نفرت است، جاهل را از عالم وحشت است!»
بسيارند کساني که از کفائت زن و شوي، هم طبقه بودن آنها از لحاظ ثروت مقامات مادي ، مي فهمند؛ اين گونه برداشت ها نه منطقي است و نه اسلامي.
امام صادق (عليه السلام) به اينها فرموده است که:
المؤمنون بعضهم اکتفاء بعض ؛ بعضي از مؤمنان کفو و همتاي يکديگرند.
مردم مؤمن با يکديگر، کفائت دارند.
در تاريخ و احاديث اسلامي آمده است که پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) جويبر را که مرد تهيدستي بود، به خانه زياد بن لبيد که مردي متمکن بود، فرستاد و از او خواست که دختر خود را به وي بدهد.
زياد به حضور پيامبر آمد و گفت: ما دخترانمان را به کساني مي دهيم که با ما کفائت داشته باشند.
پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) فرمود:
«جويبر مؤمن، والمؤمن کفو المؤمن?، والمسلم کفو المسلم?، فزوجه يا زياد و لا ترغب عنه ؛ جويبر، مؤمن است و مرد مؤمن کفو و همتاي زن مؤمنه و مرد مسلمان کفو زن مسلمان است. دختر را به او بده و به اين کار بي ميل نباش.»
و با اين ارشاد ، ذلفا (دختر زياد) که دختري شايسته بود، به همسري جويبر درآمد.
اين مطلب که در اين گونه روايات آمده، در مبحث «سنخيت در ايمان» نيز روشن شده است و چيز تازه اي نيست.
آنچه در اين جا تازگي دارد ، همان کفائتي است که از لحاظ رفعت و علوّ مرتبه انسانيت شخص مطرح است و در اين زمينه، در منابع اسلامي آمده است که :
اگر خداوند فاطمه را براي علي خلق نمي کرد بر روي زمين از آدم به بعد، هيچ کس با او کفائت نداشت.
مرحوم مجلسي اول، ذيل همين حديث مي گويد:
البته بعضي از پيامبران جد فاطمه (سلام الله عليها) هستند و نمي توانند با او ازدواج کنند، ولي موسي و عيسي جد او نيستند؛ اما کفو او هم نيستند و اين، دليل است بر اين که مقام حضرت زهرا (عليهاالسلام) از مقام آن پيامبران اولوالعزم بالاتر است. چنان که بر برتري مقام علي (عليه السلام) هم دلالت دارد.
در اين جا مقصود ما از کفائت زن و شوي، همين مفهوم لطيف است؛ علاوه بر اين كه زن و شوي در انسانيت و احصان، سنخيت و کفائت دارند، بايد از لحاظ اخلاقي و درجه و مرتبه انسانيت نيز سنخيت داشته باشند.اين مفهوم را ما به پيروي از روايات و رهنمودهاي اسلام، با واژه کفائت مشخص کرده ايم.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
الکفو ان يکون عفيفا و عنده يسار ؛ کفائت شخص اين است که پاکدامن باشد و بتواند هزينه ازدواج و خانواده را تأمين کند.
عفت و پاکدامني يک امر اخلاقي است؛ کسي که عفيف نيست، از لحاظ اخلاقي دچار انحطاط است. پر واضح است که کسي که دچار انحطاط اخلاقي است، با کسي که در مرتبه فضيلت اخلاقي است، کفائت ندارد؛ در حديث زير, اين حقيقت ؛ واضح تر بيان شده است:
پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) فرمود: «اذا جاءکم من ترضون خلقه و دينه فزوجوه و الا تفعلوه تکن فتنه في الارض و فساد کبير ؛ هر گاه کسي آمد که اخلاق و دينش را مي پسنديد، به او همسر بدهيد واگر ندهيد،در روي زمين ، فتنه وفسادي بزرگ است.
و نيز فرمود:
«النکاح رق فاذا انکح احدکم وليده فقد ارقها، فلينظر احدکم لمن يرق کريمته ؛
زناشويي محدود کردن آزادي است، هنگامي که دختري را شوهر مي دهيد، آزادي او را محدود مي کنيد. ببينيد آزادي دخت گرامي خود را به دست چه کسي محدود مي کنيد.
در کتاب هاي فقهي ما آمده است که:
هرگاه ولي (پدر يا جد پدري) دختري را از ازدواج با مردي که کفائت دارد، منع کند و دختر به اين ازدواج مايل باشد، اجازه ولي لازم نيست،اما اگر او را از ازدواج با کسي که به نظر عرف، کفائت ندارد منع کند، دختر بايد اطاعت کند، بلکه اگر او را از ازدواج با كسي منع کند که کفائت شرعي دارد، ولي براي خانواده ننگ و زشتي محسوب مي شود، بايد اطاعت کند. 
کفائتي که در اين مسأله مورد نظر است، تنها کفائت از لحاظ ايمان و اسلام نيست، بلکه مربوط به جنبه هاي اخلاقي و فضايل و کمالات انساني نيز هست.
يقينا کساني که طالب سعادت بيشتر هستند و مي خواهند فرزنداني لايق بپرورانند، به اهميت اين شرط بيشتر و بهتر توجه مي کنند.

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
ادعیه ماه رمضان
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 رمضان

مرگ مروان بن حکم در اول رمضان سال ۶۵ هـ .ق. مروان در ۸۱ سالگی در شام به...


ادامه ...

4 رمضان

مرگ زیاد بن ابیه عامل معاویه در بصره در چهارم رمضان سال ۵۳ هـ .ق. زیاد در کوفه...


ادامه ...

6 رمضان

تحمیل ولایت عهدی به حضرت امام رضا علیه السلام توسط مأمون عباسی بعد از آنکه مأمون عباسی با...


ادامه ...

10 رمضان

١ ـ وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) همسر گرامی پیامبر(صلی الله علیه و آله و...


ادامه ...

12 رمضان

برقراری عقد اخوت بین مسلمانان توسط رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که...


ادامه ...

13 رمضان

مرگ حجاج بن یوسف ثقفی،‌ حاکم خونخوار بنی امیه در سیزدهم رمضان سال ۹۵ هـ .ق حاکم خونخوار...


ادامه ...

14 رمضان

شهادت مختار بن ابی عبیده ثقفی در چهاردهم رمضان سال ۶۷ هـ .ق مختار بن ابی عبیده ثقفی...


ادامه ...

15 رمضان

١ ـ ولادت با سعادت سبط اکبر، حضرت امام مجتبی(علیه السلام)٢ ـ حرکت حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

16 رمضان

ورود محمد بن ابی بکر به مصر در شانزدهم رمضان سال ۳۷ هـ .ق محمد بن ابی بکر...


ادامه ...

17 رمضان

١ ـ معراج پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)٢...


ادامه ...

19 رمضان

ضربت خوردن امیرمؤمنان حضرت امام علی (علیه السلام) در محراب مسجد کوفه در نوزدهم ماه مبارک رمضان سال...


ادامه ...

20 رمضان

فتح مکه توسط سپاهیان اسلام در روز بیستم رمضان سال هشتم هـ .ق سپاهیان اسلام به فرماندهی رسول...


ادامه ...

21 رمضان

١ ـ شهادت مظلومانه امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام٢ ـ بیعت مردم با امام حسن مجتبی علیه...


ادامه ...

23 رمضان

نزول قرآن کریم در شب بیست و سوم رمضان کتاب آسمانی مسلمانان، قرآن مجید نازل گردید. برخی چنین...


ادامه ...

29 رمضان

وقوع غزوه حنین در بیست و نهم رمضان سال هشتم هـ .ق غزوه حنین به فرماندهی رسول گرامی...


ادامه ...

30 رمضان

درگذشت ناصر بالله عباسی در سی ام رمضان سال ۶۲۲ هـ .ق احمد بن مستضیء ناصر بالله درگذشت....


ادامه ...
0123456789101112131415

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page