متن ادبی «جشن آفرینش»

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

درختان غزل، پیراهنی از تصنیف پوشیده ‏اند.
چهره پروانه‏ های احساس، گل انداخته است. بوی عشق همه جا را متبرک کرده است. عقربه‏ ها، به مهمانی خنده رفته ‏اند .
اینک، «رجب»، ماه بشارت است و سرشار از فضایل الماس‏گون.
امروز، پنجره‏ هایی رو به بی‏کران احدیت باز می‏شود و دریاها، صف‏ به‏ صف،جام ‏وصل‏ می ‏نوشند.
دست‏ های نیازمندان، آستانی می‏ یابند لبریز از استجابت .
همه آن‏چنان سپید شده ‏اند که از رنگ طلوع هم پیشی گرفته ‏اند.
امروز، چشمه ‏های ازلی، در مصراع نگاه شاهدان تقّرب جاری است.
روز اهدای عشق همیشگی به زمین است. با یک گل، بهار می ‏آید و سرسبزی فراگیر می‏شود.
منظومه ‏های روح‏ نواز شاعران، چه به موقع رسیده ‏اند ؛ با تن‏ پوشی از تصنیف! دل را بردار تا هرچه سریع ‏تر، خود را به هلهله کائنات و جشنی که برپا شده است برسانیم.

محمد کاظم بدرالدین