متن ادبی «شکاف‏های شبیه»

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

هیچ کس نمی‏داند آغاز اقیانوس از کجاست و پایانش تا کجا؟
آغاز تو را اما همه دیدند که در دست‏ های زنی، از پس دیوارهای کعبه بیرون آمدی و لبخند زدی؛ دیوارهایی که پیش پای خورشید شکاف برداشت، تا روزگار معصوم عدالت آغاز شود؛ تا آفتاب، قدم بر خاک بگذارد.
شکاف‏ های تاریخ، چه عجیب‏ اند! تاریخ، شکاف ‏های مقدس خود را از یاد نخواهد برد؛ چه آنجا که عصای معجزه، دریا را شکافت، چه آنجا که یُمن قدوم نوزاد بلندبالایی، دیوارهای بیت العتیق را و چه آنجا که سال‏ های بعد، همان مولود معصوم، درهیئت سجده ‏ای مهربان، با لب‏ های پرهیز رمضان، با فرق شکافته، خطبه رستگاری خواند و محراب خونین را به لرزه افکند.

سودابه مهیجی