اينك بحث امكان تشرف به حضور آن حضرت را پى مى گيريم:

(زمان خواندن: 7 - 13 دقیقه)

حسين على پور
دسته دوم: از رواياتى كه دلالت بر امكان ارتباط با امام زمان(عليه السلام) در غيبت كبرى مى كند، رواياتى است كه دلالت دارد بر اين كه در غيبت دوم و طولانى حضرت نيز كسانى هستند كه علاوه بر ارتباط با آن حضرت، جا و مكان وى را نيز مى دانند كه دو نمونه از آن را ذكر مى كنيم:


1 ـ عن إسحاق بن عمّار قال: قال ابو عبد اللّه(عليه السلام): «للقائم غيبتان: أحدهما قصيرة و الاُخرى طويلة، الغيبة الاُولى لا يعلم بمكانه فيها إلاّ خاصّة شيعته و الاُخرى لا يعلم بمكانه فيها إلاّ خاصّة مواليه»(1).
«اسحاق بن عمار از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند كه حضرتش فرمود: براى قائم(عليه السلام) دو غيبت است كه يكى كوتاه و ديگرى طولانى است. در غيبت اول جا و مكان آن حضرت را جز خواص شيعيان وى كسى نمى داند و در غيبت دوم، جز مواليان خاص آن جناب كسى از جا و مكان او اطلاعى ندارد».
گرچه اين روايت را در بحث هاى گذشته آورديم، ولى به خاطر استفاده نكات ديگر، آن را ذكر نموديم.
از قسمت آخر روايت به خوبى استفاده مى شود كه در غيبت دوم نيز ارتباط با آن حضرت در شعاع و گستره اى كمتر از غيبت صغرى وجود دارد و به طور كلى ارتباط قطع نيست و براى آن حضرت، خدمت كاران خاص و ويژه اى وجود دارد كه از جا و مكان وى آگاه هستند.
تذكر اين نكته لازم است كه اين روايت، از نظر سند نيز صحيح است و تمام راويانِ آن از افراد برجسته شيعه مى باشند(2).
2 ـ مفضّل از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند كه حضرت فرمود:
«إنّ لصاحب هذا الأمر غيبتين، إحداهما تطول حتّى يقول بعضهم: مات، و بعضهم يقول: قتل، و بعضهم يقول: ذهب، فلا يبقى على أمره من أصحابه إلاّ نفر يسير، لا يطّلع على موضعه أحد من ولىّ ولا غيره إلاّ مولى الّذي يلي أمره(3); براى صاحب اين امر، دو غيبت است كه يكى از آن دو به قدرى طولانى مى شود كه بعضى مى گويند: او وفات كرده است، و بعضى مى گويند: كشته شده است، و بعضى مى گويند: رفته است; به طورى كه كسى از اصحاب او بر اعتقاد به امامت وى باقى نماند، مگر افراد اندكى، و از مكان او كسى از دوست و غير دوست آگاه نيست، جز موالى و خدمتكار آن حضرت».
از اين روايت هم استفاده مى شود كه اگرچه بر اثر طولانى شدن غيبت دوم حضرت، بسيارى از معتقدين به امامت وى ـ جز عده كمى ـ دست از عقايد حقّه خودشان بر مى دارند و كسى هم از مكان آن حضرت مطلع نمى شود، لكن از آخر حديث استفاده مى گردد كه باز هم مواليان و خدمت كاران براى حضرت وجود دارد كه علاوه بر ارتباط با آن جناب، مكان وى را نيز مى دانند.
صاحب غيبت نعمانى (رحمه الله) بعد از نقل اين حديث مى فرمايد:
«ولولم يكن يروى في الغيبة إلاّ هذا الحديث، لكان فيه كفاية لمن تأمّله; اگر در موضوع غيبت تنها همين روايت بود، براى كسانى كه در معنى و مفهوم آن تأمّل مى كنند، كافى بود».
نتيجه اى كه از اين روايات به دست مى آيد، اين است كه درغيبت كبرى به طور كلى ارتباط آن حضرت با شيعيان قطع نيست و افرادى هستند كه از بركت و فيض حضور حضرت برخوردارند، اگر چه تعدادشان اندك است.
بنابر اين، با توجه به اين روايات و روايات دسته اول كه بيانگر كيفيّت حضور حضرت در جامعه بود و با توجه به قضايا و شواهد متقن تاريخى كه در طول غيبت كبرى براى عده بسيارى از بزرگان و معتمدان شيعه در رابطه با تشرّف به حضور حضرت رخ داده است، نمى توان گفت كه در غيبت كبرى به طور كلى ارتباط بين آن حضرت و شيعيان قطع شده است.
دسته سوم: رواياتى است كه از ظاهر آن ها استفاده مى شود كه آن حضرت در ايام غيبت با خفاى شخصى زندگى مى كنند و ديده نمى شوند و نيز نام حضرت هم برده نمى شود. اكنون ما روايات مزبور را از منابع اصلى آن ذكر مى كنيم و سپس توضيحات لازم را نسبت به هر كدام ارائه خواهيم كرد:
1 ـ از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است كه فرموده اند:
«الخامس من ولد السابع يغيب عنكم شخصه و لا يحلّ لكم تسميته(4); پنجمين نفر از فرزندان هفتمين امام، (كسى است كه) شخص وى از شما غايب مى شود و بردن نام او بر شما روا نخواهد بود».
اين روايت دلالت دارد كه شخصِ حضرت از ما غايب مى شود و بردن نام حضرت نيز براى ما حلال نيست; امّا از اين كه غيبت حضرت طورى باشد كه هيچ ارتباطى براى هيچ كس با وى نباشد ساكت است. زيرا اين روايت اصل مسئله غيبت را بيان مى فرمايد.
بنابر اين، روايات ديگرى كه دلالت دارد خواص از شيعيان در غيبت صغرى و مواليان و خدمت كاران حضرت در غيبت كبرى جاى ايشان را مى دانند و در دسته دوم به دو نمونه از آنها اشاره شد، منافاتى با اين روايت ندارد. نتيجه اين مى شود كه گر چه حضرت از انظار غايب هستند، لكن ممكن است در مواردى هم افرادى خاصّ حضرت را ديدار نمايند.
مطلب ديگرى كه در مورد اين روايت مى توان گفت اين است كه بعضى از ناقلين آن مانند محمّد بن سنان در علم رجال تضعيف شده است، چنانكه علاّمه در «خلاصه» مى فرمايد: محمّد بن سنان از اصحاب امام هفتم و هشتم و نهم است; لكن هم ضعيف است و هم مورد طعن واقع شده است.
مرحوم شيخ طوسى فرموده است: اين مرد جدّاً ضعيف است و اعتماد بر او نمى توان كرد و آنچه به تنهايى نقل نموده باشد قابل التفات و توجه نيست.
ابو عمرو كشّى در كتاب رجال خود از فضل بن شاذان چنين نقل مى كند: «لا اُحلّ لكم أن ترووا أحاديث محمّد بن سنان; جايز نمى دانم براى شما كه احاديث محمّد بن سنان را روايت كنيد».
غضائرى نيز از كتب فضل بن شاذان چنين نقل مى كند: از دروغگوهاى مشهور، محمّد بن سنان است(5).
با توجه به سند روايت فوق كه چنين فردى ناقل آن است هيچ وقت نمى توان به وسيله آن يك مطلب اعتقادى را اثبات يا نفى كرد.
2 ـ ريّان بن صلت از امام رضا(عليه السلام) چنين روايت مى كند:
«سئل الرضا(عليه السلام) عن القائم(عليه السلام) فقال: لايرى جسمه ولايسمّى باسمه»(6)
«از امام هشتم درباره حضرت قائم(عليه السلام) سؤال شد. حضرت فرمود: شخص او ديده نمى شود و نام وى برده نمى شود».
اين روايت، مطلق است و قابل تقييد مى باشد و از جهت سند نيز مخدوش است. زيرا در سند آن جعفر بن محمّد بن مالك مى باشد كه تضعيف شده است.
در ترجمه وى آمده است: جعفر بن محمّد بن مالك بن عيسى بن سابور ابو عبد اللّه كوفى در نقل حديث ضعيف است. و احمد بن حسين گفته است كه وى حديث وضع مى كرده و از افراد ناشناخته نيز روايت نقل كرده است. علاوه بر اين، فاسد المذهب نيز بوده است. سپس اضافه مى كند كه نمى دانم به چه جهت على بن همام و ابو غالب زرارى از او روايت نقل كرده اند. علاّمه در «خلاصه» فرموده كه او ثقه است; لكن اضافه مى كند كه وى را تضعيف كرده اند و درباره مولد حضرت قائم(عليه السلام)اعاجيبى نقل كرده است و من نيز به روايت او عمل نمى كنم(7).
بنابر اين، به طور حتم حديثى كه از چنين فردى نقل شده باشد، عمل به آن درست نيست; به خصوص كه روايت در رابطه با مسائل اعتقادى باشد.
3 ـ از داوود بن قاسم جعفرى نقل شده كه گفت: از امام هادى(عليه السلام)شنيدم كه مى فرمود:
«الخلف من بعدي الحسن فكيف لكم بالخلف من بعد الخلف؟ فقلت: ولِمَ جعلني اللّه فداك؟ قال: انّكم لاترون شخصه ولا يحلّ لكم ذكره باسمه»(8)
«جانشين بعد از من، فرزندم حسن است. چگونه خواهيد بود در زمان جانشين پس از وى؟ عرض كردم: جانم فدايت! به چه جهت؟
فرمود: زيرا شما شخص او را نمى بينيد و بردن نام او براى شما جايز نيست».
اطلاق اين روايت نيز قابل تقييد است و با رواياتى كه دلالت دارد بر اين كه حضرت را بعضى از افراد ـ اگر چه به طور ناشناس ـ مى بينند يا رواياتى كه دلالت دارد مكان آن حضرت را بعضى از افراد در غيبت كبرى مى دانند، تقييد مى خورد.
علاوه بر اين، سند اين روايت نيز به خاطر محمّد بن احمد علوى مخدوش است و مرحوم آية اللّه العظمى خويى در «معجم رجال الحديث» مى فرمايند: اگر چه وجوهى بر وثاقت وى ذكر شده است لكن اين وجوه، وثاقت وى را ثابت نمى كند(9).
گذشته از اين در «كافى» چنين آمده است: على بن محمّد عمّن ذكره، كه معلوم نيست اين فرد كيست.
بنابر اين، استدلال به چنين روايتى، آن هم در مورد مسايل اعتقادى، صحيح نيست. زيرا يكى از راويان آن مجهول است.
4 ـ عبيد بن زراره از امام صادق(عليه السلام) چنين روايت مى كند:
«للقائم غيبتان، يشهد في إحداهما المواسم، يرى الناس ولايرونه»(10).
«براى قائم(عليه السلام) دو غيبت است كه در يكى از آن دو، حضرت در موسم هاى حج حاضر مى شوند و مردم را مى بينند، لكن مردم ايشان را نمى بينند».
اين روايت با روايتى كه از نايب دوم حضرت ـ محمّد بن عثمان(قدس سره) كه به طور حتم از ديگران نسبت به آن حضرت آگاه تر است ـ نقل گرديد، معارض است; زيرا وى مى فرمايد: «يرونه ولايعرفونه(11); او را مى بينند ولكن نمى شناسند». همچنين با رواياتى كه در آنها، زندگانى حضرت در غيبت كبرى به زندگانى حضرت يوسف(عليه السلام) تشبيه مى شود، معارض است. زيرا در آن روايات مى فرمايد: «يرونه ولايعرفونه»(12) علاوه بر همه اين ها، اين روايت فقط تشرّف در زمان حجّ را نفى مى كند نه همه زمان ها را. بنابر اين، با توجه به رواياتى كه زندگانى حضرت مهدى(عليه السلام) را به زندگانى حضرت يوسف(عليه السلام) تشبيه فرموده بود و با توجه به رواياتى كه دلالت بر امكان ارتباط براى بعضى از مواليان خاصّ حضرت دارد، براى توجيه روايت چهارم مى توان گفت:
گرچه زندگانى حضرت ولى عصر(عليه السلام) به صورت خفاى شخصى در زمان غيبت، امرى ممكن است; لكن اين طور نيست كه حضرت در غيبت كبرى به طور دايم بدين منوال زندگى كنند، بلكه در شرايط خاصّى كه زندگى معمولى و طبيعى براى حضرت ممكن نباشد ممكن است از طريقه خفاى شخصى استفاده كنند.
باتوجه به اين كه استفاده ازطريقه «خفاى شخصى» معمولا ملازم با اعجاز است، مى توان گفت حضرت به طور معمول و طبيعى از راه «خفاى عنوان» به طور ناشناس در بلاد و شهرهاى مختلف زندگانى مى كنند و در مواردى هم ممكن است ـ در صورت لزوم ـ از راه اعجاز به صورت خفاى شخصى زندگى نمايند; نه اين كه به طور دايم و مستمر زندگى حضرت بدين گونه باشد.
اين تذكر لازم است كه زندگى كردن از راه خفاى شخصى، منحصر به آن حضرت نيست; بلكه پيامبر اكرم و ائمه اطهار(عليهم السلام) نيز گاهى از اين طريقه استفاده مى كردند چنانكه در آغاز هجرت پس از آنكه مشركين نقشه قتل پيامبر را كشيدند و آن حضرت ناگزير به ترك مكه شدند، به حضرت على(عليه السلام)دستور فرمود كه در جاى ايشان بخوابد و خود شبانه از جلوى چشم مشركين گذشتند و كسى از آن ها وى را مشاهده نكرد چنانكه قرآن كريم در اين باره مى فرمايد:
(وَجَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لايُبْصِرُونَ)(13)
«ما در پيش روى آنان (مشركين) سدّى و نيز در پشت سر آنان سدّى قرار داديم و چشمانشان را پوشانديم، لذا آن ها نمى بينند».
بنابر اين چنين نتيجه مى گيريم كه اگر در شرايطى براى پيامبر و امام لازم باشد و سلامتى ايشان بر خفاى شخصى متوقف باشد، از اين راه استفاده مى كنند; امّا در غير اين صورت نيازى به بهره جستن از راه خفاى شخصى نخواهد بود. زندگانى حضرت ولى عصر(عليه السلام) نيز چنين است و همان طور كه توضيح داده شد و در ضمن نقل روايات بيان كرديم، در صورتى كه براى حضرت امكان زندگانى معمولى با خفاى عنوان ـ يعنى به طور ناشناس ـ در بلاد مختلف وجود داشته باشد، ايشان نيازى به استفاده از خفاى شخصى ندارند.
مؤيّدات مطلب مورد بحث:
براى اين نظريه كه به طور معمول و طبيعى، جز در موارد ضرورت، امام زمان(عليه السلام)به طور ناشناس و با خفاى عنوان، زندگى مى كنند، مؤيّداتى وجود دارد كه به يكى از آن ها اشاره مى كنيم:
1 ـ رواياتى است كه در آن ها از تصريح به اسم حضرت مهدى(عليه السلام)نهى شده است و علّت آن نيز، اين گونه بيان گرديده است كه اگر مردم از مكان و اسم آن بزرگوار آگاهى پيدا كنند موجب دسترسى دشمنان به وى خواهد شد. دراين صورت ممكن است از ناحيه دشمن براى حضرت، مزاحمت ايجاد شود. لذا هنگامى كه بعضى از شيعيان درباره اسم و مكان سؤال كردند، جوابى بدين مضمون صادر شد:
«إن دللتهم على الإسم أذاعوه و إن عرفوا المكان دلّوا عليه»(14).
«اگر مردم را به اسم حضرت، دلالت و راهنمايى كرديد، آن را در ميان مردم پخش مى كنند و اگر از مكان وى آگاه شوند، مردم را به سوى حضرت دلالت مى كنند».
واضح است با شرايط خاصى كه حضرت مهدى(عليه السلام) دارند، اگر دشمنان از نام و نشان و مكان وى آگاه گردند، براى حضرتش ايجاد مزاحمت مى كنند.
بنابر اين، اگر امام(عليه السلام) به طور دايم به وسيله اعجاز با اختفاى شخصى زندگى كنند، ديگر خوفى از ناحيه دشمن نمى تواند وى را تهديد كند. زيرا در اين صورت شخصِ حضرت از انظار غايب است و براى احدى امكان دسترسى به وى نيست و ديگر لزومى نخواهد بود كه از تصريح كردن به اسم و آگاه نمودن از مكان وى نهى شود. پس از همين نهى كه در روايات بيان شده است استفاده مى شود كه ائمه اطهار(عليهم السلام) مى خواستند كه مردم از اسم و عنوان آن حضرت بى خبر باشند تا زمينه براى زندگانى آن حضرت در ميان جامعه به طور ناشناس فراهم شود. بنابراين ممكن است، آن حضرت راببينند، ولى آن بزرگوار را نشناسند.
---------------------------------------
(1) كافى، ج 1، ص 340.
(2) به پاورقى ص 91 همين كتاب مراجعه شود.
(3) غيبت نعمانى، ص 172، غيبت طوسى، ص 102.
(4) كمال الدين، ص 333.
(5) جامع الرواة، ج 2، ص 124.
(6) اكمال الدين، ص 648.
(7) جامع الرواة، ج 1، ص 160.
(8) كافى، ج 1، ص 332.
(9) معجم رجال الحديث، ج 5، ص 56.
(10) كافى، ج 1، ص 339.
(11) بحارالانوار، ج 51، ص 350.
(12) همان، ص 224.
(13) سوره يس، آيه 9.
(14) كافى، ج 1، ص 333، ح
-----------------------------------------------
www.m-mahdi.com

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page