خلوتي با دوست

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

وقتي با خود مي‌انديشي كه علي(ع) آن بزرگ‌ مرد تاريخ بشريت، آن امام متّقين و آن قلّه بلند معارف الهي و مظهر عدل و راستي را چرا آزردند، چرا خلافتش را غصب كرده و او را خانه‌نشين كردند و چرا همسرش فاطمه زهرا(س) را كه به تنهايي به دفاع از ولايت پرداخته بود، ميان در و ديوار نهادند، تا جايي كه آن كوه صبر را اين‌گونه به شكوه در آوردند كه فرمود: «خردمندانه‌تر آن ديدم كه خار در چشم و استخوان در گلو، صبر پيشه كنم و كردم، در حالي كه به غصب خلافتم را به تماشا نشسته بودم»1، به خود مي‌گويي: اي كاش بودم و دعوت حضرت زهرا(س) را بي پاسخ نمي‌گذاشتم، آن‌گاه كه آن مظلومة مغصوبه2يك به يك به در خانة ياران و صحابه مي‌رفت تا به ياري علي(ع) ـ امام زمان خويش ـ برخيزند.
وقتي مي‌شنوي عدم حمايت امت، چگونه امام حسن مجتبي(ع)، آن امام غريب را به پذيرش صلح و تحمل حكومت معاوية پليد و نيرنگ باز ناچار ساخت، وقتي نداي «هل من ناصر ينصرني» امام حسين(ع)، آن يادگار رسول خدا را به ياد مي‌آوري، و وقتي كه تداوم و استمرار اين بي‌توجهي شيعيان را در زمان ساير ائمه(ع) نسبت به حق امام زمان خود و ياري اهل بيت ـ با وجود ابراز علاقه و احترام ـ در مقابل آن همه ظلم به حق ايشان، مي‌شنوي، دلت به درد مي‌آيد. بغضي ناخودآگاه راه گلويت را مي‌بندد. گوشة خلوتي جستجو مي‌كني و آرام آرام اشكي گرم بر گونه‌هايت مي‌لغزد و به خاك مي‌افتد. در انديشه فرو مي‌‍‌روي. نكند تو هم همان كاري را با امام زمانت بكني كه روزگاري آنان با وليّ زمان خود انجام دادند.
حُزني پنهان و غمي جانسوز در دل داري كه حتي در مناسبت‌ها و ايام شادي و خوشي هم رهايت نمي‌كند. همة اسباب خوشي فراهم است. اما باز يك چيزي كم است. يك كسي. كه جاي خالي‌اش را در اعماق قلبت و با تمام وجودت احساس مي‌كني.
شاهد و مطروب و مي جمله مهياست، ولي
عيش بي‌يار ميسر نشود، يار كجاست؟
كسي كه عالَم، درد فراق او را نه يك روز، نه دو روز بلكه هزار و صد و هفتاد و اندي سال است كه تحمل مي‌كند و چون شمع مي‌سوزد. كسي كه امروز براي تو همان علي(ع)، كاظم(ع)، رضا(ع)، جواد(ع) و هادي(ع) و عسكري(ع) است كه در زمانشان نبوده‌اي و حسرت بودن در آن زمان‌ها را به دل داري.
دلت برايش تنگ شده است. احساس دوري مي‌‌كني. احساس مي‌كني بي او زندگي‌ات رنگ و بو ندارد.
دلت مي‌خواهد عاشق او باشي. مي‌خواهي اسمش كه بيايد آرام و قرارت را از كف بدهي. شنيده‌اي كه امام صادق(ع) فرمودند:
اگر در زمان او (عج) بودم، تمام عمرم را به او خدمت مي‌نمودم.3
مي‌خواهي به او خدمت كني. نه! اصلاً مي‌خواهي جانت را فدايش كني. دلت مي‌خواهد به او بگويي حاضري تمام دار و ندارت، هست و نيستت، و بود و نبودت را بدهي تا او تو را هم در زمرة نوكران و خدمتگذاران خود بپذيرد.
شنيده‌اي كه مولاي متقيان علي(ع) در گفتاري خطاب به مردم4 فرموده‌اند كه:
از جمله حقوق امام بر مردم، وفاي به عهد و پيمان، و بيعت خود با امام و پاسخ دادن بي‌درنگ به دعوت وي و گوش به فرمان او بودن است.
 دلت مي‌خواهد گوش به فرمان امام زمانت باشي. دلت مي‌خواهد كاري كني و برايش كم نگذاري، اما نمي‌داني چگونه و چه كاري. با خود مي‌گويي: «درست است كه ما در عصر غيبت به سر مي‌بريم، اما آيا اين بدان معناست كه ديگر ما هيچ وظيفه‌اي نسبت به امام بر عهده نداريم، يا اينكه ايشان براي اين زمان برنامه و تكليفي براي ما معين كرده‌اند؟...»
اما خود آن حضرت گويي سال‌ها پيش مي‌دانسته‌اند كه تو چنين سؤالي خواهي پرسيد و پاسخ اين سؤالت را داده‌اند. و چه نيكو پاسخي است آنچه امام، با آن علم و دانش الهي تو را بدان راهنمايي فرمايد. آنجا كه در كتب كمال‌الدين، احتجاج، بحارالانوار و بسياري ديگر از كتب شيعه از قول ايشان نقل شده كه خطاب به شيعيان فرمودند:
براي تعجيل در فرج و ظهور من بسيار دعا كنيد كه همانا گشايش كار شما در فرج من است.5
آري! انسان درمانده و بشريت خسته، چه كند جز آن‌كه دست طلب و نياز به سوي پروردگار خويش دراز كند. چه كسي از او تواناتر؟ چه كسي از او كريم‌تر؟ اصلاً مگر دادرسي جز او هم هست؟ مگر نه آن‌كه دعاي به معناي طلب كردن و خواستن است؟ مگر نه آن‌كه پيامبر(ص) را مردم يثرب طلبيدند، تا حكومت نبوي را در مدينه تشكيل دهد؟ مگر نه آنكه اميرالمؤمنين علي(ع) پيش از آنكه تشكيل حكومت دهند، 25 سال خانه‌نشين بودند، تا اينكه مردم گرداگرد ايشان حلقه زدند، و از قول ايشان در نهج‌البلاغه نقل شده است:
ازدحام جمعيت مرا به قبول خلافت واداشت. آنان از هر طرف مرا احاطه كردند. تا جايي كه چيزي نمانده بود كه دو نور چشمم، حسن و حسين(ع) زير پا بمانند و دو طرف ردايم پاره شد.6
مگر نه آن‌كه امام حسين(ع) هم با دعوت مردم كوفه حركت خود را آغاز نمودند؟ شنيده‌اي كه آن عالم رباني7 بارها در پاسخ به كساني كه از ايشسان نصيحت و راهنمايي خواسته‌اند فرموده‌اند:
به آنچه مي‌دانيد عمل كنيد تا خداوند علم به آنچه نمي‌دانيد را به شما عطا كند.
پس بيا و از همين جملة امام زمان(عج) كه در وقع امر و دستورالعمل ايشان به دعا و طلب كردن ايشان مي‌باشد شروع كن. نماز امام زمان(عج)، دعاي فرج و ندبه، دعاي عهد، ذكر يكصد صلوات به همراه «وعجّل فرجهم» در هر روز، دعاي سمات، صلوات ضرّاب اصفهاني، دعاي عصر غيبت و ... چطور است از همين‌ها شروع كني. از هر كدام كه خودت فكر مي‌كني. هر كدام كه بيشتر و مداوم تر بر تو تاثير مي‌گذارند و تو را با او مرتبط مي‌كنند. اما به طور مستمر، نه يك خط در ميان. هر روز وقت معيني را براي او اختصاص بده. تنها رو به قبله بنشين و با او حرف بزن. بگو كه مي‌‌خواهي در راه او و براي تعجيل در امر فرجش كاري كني. بخواه كه هدايتت كنند. بخواه كه قبولت كند. بخواه كه توفيقت دهد. بخواه، بخواه، بخواه....
با رساندن پيام او به گوش ديگر مؤمنان و شيفتگان حضرت(عج) شروع كن، با صحبت دربارة او با دوستان و آشنايان، آگاه نمودن و بيداري بخشيدن به آنان، با مطالعه و معرفي كتاب‌هاي دربارة شناخت آن حضرت مانند صحيفة مهديه و ... به ديگران، انجام كارهاي فرهنگي، برگزاري جلسات ذكر و دعا براي فرج حضرت، نذر كردن و خواست حاجت او همان طور كه براي حاجت‌هاي خودت از خدا مي‌خواهي، نوشتن مقاله، سخنراني، تأسيس سايت‌هاي اينترنتي، يا از هر طريق ديگري كه به فكرت مي‌رسد و از عهده‌ات برمي‌آيد و بدان كه مطابق فرمايش امام صادق(ع):
يك درهم هديه به امام ‌‍[خرج در راه او]، اي يك ميليون درهم كه در امور ديگري در راه خدا خرج گردد، بهتر است.8
فقط توكل بر خدا كن و با يك «يا مهدي» شروع كن. اصلاً فكر كن با همين پيام امام(عج) مي‌خواهي عازم ميدان نبرد شوي. ميدان نبرد و جهاد مبارزه با نفس در راه امام زمان(عج)، به يادش، برايش و در ساية عنايت و محبتش. براي او كه دلش از گناهان ما خون است. تا جايي كه فرموده‌اند:
همانا چيزي شيعيان را از ديدار با معرفت و راستين ما محروم نمي‌كند، به جز اخبار ناخوشايند و ناروايي كه از (گناهان) آنها به ما مي‌رسد.9

پي نوشت:
1. نهج‌البلاغه، خطبة شقشقيه.
2. عبارات برگرفته از مفاتيح‌الجنان، زيارت حضرت فاطمه(ع) به معني آن مظلومي كه حقش غصب شده.
3. نعماني، الغيبة، ص273، مجلسي، بحارالانوار، ج51، ص148.
4. نهج‌البلاغه، ترجمه فيض‌الاسلام، گفتار 34.
5. صدوق، كمال‌الدين، ج 2، ص 458؛ طبرسي، احتجاج، ج 2، ص 499؛ مجلسي، همان، ج 53، ص 1777.
6. نهج‌البلاغه، خطبه 3.
7. مرجع معظم تقليد حضرت آيت‌الله بهجت.
8. كليني، فروع كافي، ج 4، ص 160.
9. طبرسي، همان، ج 2، ص 499، مجلسي، همان، ج 53، ص 177، حديث 8.

ماهنامه موعود شماره 69

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page