متن ادبی «آینه عبادت»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

گویی نماز، دلتنگ عبادت اوست و خاک، دلواپسِ سجده ‏هایش!
گویی دعا منتظر ترنّم اوست و صحیفه، در انتظار تبسّم دست‏هایش!
گویی جهاد، آیینه ایمان اوست و واژه ‏ها در انتظار جلوه خطبه‏ هایش!
گویی شام غریبان، دلواپس ناله‏ های عاشورایی اوست و «زینب علیه السلام »، دل نگران زخم دلش!
گویی عاشورا منتظر حضور اوست و کربلا منتظر ادامه نگاهش؛
نگاهی که نورانی دیدن و نورانی اندیشیدن را به نسل‏ های خاموش بیاموزد!
سروش آسمانی، بشارتی را به «شهربانو» می‏دهد؛ بانویی که آسمان، مقابل عظمت نامش تواضع می‏کند و خورشید، به جمال معنوی ‏اش رشک می برد.
بانویی که نام مبارکش همچون «صحیفه»، مقدس و همچون «کربلا» معطّر است.
بشارت می‏دهد طلوع نوری را که از مشرق عرفانی ولایت طلوع می‏کند و رنگین کمان هدایت خویش را ارزانی آسمان «ایران» می‏کند!
نوری که فصلی جدید از ایمان و اعتقاد در دل «پارسیان» پدید خواهد آورد تا شاهد ظهور عظمتی بی ‏نظیر در تاریخ باشند؛ ظهور مشرقی‏ ترین حکومت الهی.
مولای صحیفه ‏های عاشقانه عبادت می‏ آید تا آسمان به وجود فرزندان «نبوت» ببالد؛ به وجودی ببالد که عبادتش پیامبر وار و حلمش علی وار است.
کرامتش حسنی علیه‏ السلام و شهامتش حسینی علیه‏ السلام است.
خطبه‏ هایش، آیینه سخنان زهرا علیه السلام و کلمات آتشین بیانش، بت‏شکن است.
وقارش وقار خلیل علیه ‏السلام و کلامش کلام کلیم علیه ‏السلام است.
از انفاس قدسی ‏اش، مسیحا علیه‏ السلام در شگفت و از شکیبایی وجودش، ایوب علیه ‏السلام درس ‏آموز است.
حضورش، ترکیب‏بند حماسه کربلا و صحیفه کلامش، آیینه بشکوه عاشوراست.
درویش ‏ترین امیر کشور دل که عارفانه ‏ترین غزل‏ها از تبسّم نگاهش می‏تراود و عاشقانه ‏ترین دوبیتی‏ ها از ترنّم دعایش.
می ‏آید تا آسمان را درس تابندگی بیاموزد.
می ‏آید تا زمین را از آسیب جهالت حفظ کند.
می‏ آید تا دل‏های مؤمن، بی‏نیایش نمانند.
می‏ آید تا کربلا بهانه ‏ای برای ادامه زندگی داشته باشد.
می ‏آید تا شام به وسعت تیرگی خویشتن بنالد.
می ‏آید از مشرقی ‏ترین لحظات شیرینِ خلقت، تا فرصتی تازه برای شادمانی ما باشد.
مولا!
سیر عابدانِ حقیقت افروز!
ای چلچراغ ایمان در فصلی از احاطه جهل! حضورت مبارک و ظهورت روشنی‏ بخش سایه ‏زار زمین است.
حضورت مغتنم و سایه لطفت بر سرمان مستدام باد!

سید علی ‏اصغر موسوی