اشعاری از زنده یاد محمد رضا آقاسی

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

از ذکر علی مدد گرفتیم  ***  آن چیز که میشود گرفتیم
در بوته ی آزمایش عشق  ***  از نمره ی بیست صد گرفتیم
دیدیم که رایت علی سبز  ***  معجون هدایت علی سبز
درچمبر آسمان آبی  ***  خورشید ولایت علی سبز
از باده ی حق سیاه مستیم  ***  اما زحمایت علی سبز
شیرین شکایت علی زرد  ***  فرهاد حکایت علی سبز
دستار شهادت علی سرخ  ***  لبخند رضایت علی سبز
در نامه ی ما سیاه رویان  ***  امضای عنایت علی سبز
یا علی در بند دنیا نیستم  ***  بنده ی لبخند دنیا نیستم
بنده ی آنم که لطفش دائم است  ***  با من و بی من به ذاتش قائم است
دائم الوصلیم اما بی خبر  ***  در پی اصلیم اما بی خبر
گفت پیغمبر که ادخال سرور  ***   فی قلوب المومنین اما به نور
نور یعنی اتشار روشنی  ***  تا بساط ظلم را بر هم زنی
هر که از سر سرور آگاه شد  ***  عشقبازان را چراغ راه شد
جاده ی حیرت بسی پرپیچ بود  ***   لطف ساقی بود وباقی هیچ بود
مکه زیر سایه ی خناس بود   ***  شیعه در بند بر العباس بود
حضرت صادق اگر ساقی نبود  ***  یک نشان از شیعگی باقی نبود
فقه شمشیر امام صادق است   ***  هر که بی شمشیر شد نالایق است
وای وی زقاب و قرب و های و هو  ***  می دهد بر اهل تقوا آبرو
گر چه تعلیمات مردم واجب است  ***  تزکیه قبل از تعلم واجب است
تربیت یعنی که خود را ساختن   ***  بعد از آن بر دیگران پرداختن
یک مسلمان آن زمان کامل شود   ***  که علوم وحی را عامل شود
نص قرآن مبین جز وحی نیست   ***  آیه ای خالی زامر و نهی نیست
با چراغ وحی بنگر راه را  ***  تا ببینی هر قدم الله را
گر مسلمانی سر تسلیم کو  ***  سجده ای هم سنگ ابراهیم کو
ساقی سرمست ما دیوانه نیست  *** سرگذشت انبیاء افسانه نیست
آنچه در دستور کار انبیاست  ***   جنگ با مکر و فریب اغنیاست
چیست در انجیل و تورات و زبور  ***  آیه های نور و تسلیم وحضور
جمله ی ادیان زیک دین بیش نیست  ***  جز الوهیت رهی در پیش نیست
خانقاه و مسجد ودیر و کنشت  ***  هر که را دیدم به دل بت می سرشت
لیک در بتخانه دیدم بی عدد  ***  هر صنم سرگرم ذکر یا صمد
یا صمد یعنی که ما را بشکنید   ***  پیکر ما را در آتش افکنید
گر سبک گردیم در آتش چو دود  ***  میتوان تا مبداء خود پر گشود
ای خدا ای مبداء و میعاد ما   ***   دست بگشا بهر استمداد ما
ما اسیر دست قومی جاهلیم  ***  گر چه از چوبیم و از سنگ وگلیم
ای هزاران شعله در تیغت نهان  ***  خیز و ما را از منیت وا رهان
ای خدا ای مرجع کل امور  ***  باز گردان ده شبم درتور نور
در شب اول وضو از خون کنم  ***  خبس را از جان خود بیرون کنم
سر دهم تکبیر تکبیر جنون  ***  گویمت انا علیک الراجعون
خانه ات آباد ویرانم مکن  ***  عاقبت از گوشه گیرانم مکن
بنگر یک دم فراموشم کنی  ***  از بیان صدق خاموشم کنی
ما قلمهاییم دردست ولی  ***  کز لب ما میچکد ذکر علی
ذکر مولایم علی اعجاز کرد  ***   عقده ها را از زبانم باز کرد
نام او سر حلقه ی ذکر من است  ***  کز فروغ او زبانم روشن است
گر نباشد جذبه روشن نیستم  ***  این که غوغا میکند من نیستم
من چو مجنونم که در لیلای خود  ***  نیستم در هستی مولای خود
ذکر حق دل را تسلا می دهد  ***  آه مجنون بوی لیلا می دهد
جان مجنون قصد لیلایی مکن  ***  جان یوسف را زلیخایی مکن