شعر درباره امام علی علیه السلام

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

على را وصف، در باور نيايد *** زبان هرگز ز وصفش بر نيايد
على تركيبى از زيباترين هاست *** على تلفيقى از شيواترين هاست
على راز شگفت روز آغاز *** على روح سبك بالى و پرواز


زبان عشق را گوياترين *** بود طريق درد را پوياترين بود
دل دريايى‏ اش درياى خون بود *** ضميرش چون شهادت لاله‏ گون بود
صداقت از وجودش رشك مى‏برد *** اصالت از حشورش غبطه مى‏خورد
صلابت ذره ‏اى از همتش بود *** شجاعت در كمند هيبتش بود
سلاست در زبانش موج مى‏زد *** كلامش تكيه را بر اوج مى‏زد
غبار عشق، خاك كوى او بود *** عبير و مشك، مست از بوى او بود
على با درد غربت آشنا بود *** على تنهاترين مرد خدا بود
على در آستين دست خدا داشت *** قدم در آستان كبريا داشت‏
نواى عشق از ناى على بود *** اذان سرخ، آواى على بود
شهادت از وجودش آبرو يافت *** شهادت هر چه را دارد از او يافت
‏على سوز و گدازى جاودانه است *** على راز و نيازى عاشقانه است
تپش در سينه ‏اش حرفى دگر داشت *** حديث خوردن خون جگر داشت
شگفتا! عشق از او وام گيرد *** محبت آيد و الهام گيرد
تلاطم پيش پايش سخت آرام *** تداوم در حضورش بى سرانجام
توان در پيش پايش ناتوان است *** فصاحت در حضورش بى زبان است
خطر مى‏لرزد از تكرار نامش *** سفر گم مى‏شود در نيم گامش‏
يورش از ذوالفقارش بيم دارد *** تهاجم صحبت از تسليم دارد
كفش خونين‏ ترين گل پينه را داشت *** ضميرش صافى آيينه را داشت
من او را ديده ‏ام در بى كران ها *** فراتر از تمام كهكشان ها
من او را ديده ‏ام آن سوى بودن *** فراز لحظه ناب سرودن
من او را ديده ‏ام در فصل مهتاب *** درون خانه مهتابى آب
على را از گل «لا»«آفريدند *** براى عشق، مولا آفريدند
سخن هر چند گويم ناتمام است *** سخن در حد او سوداى خام است
ز دريا قطره آوردن هنر نيست *** زبانم را توانى بيشتر نيست
ولى تا با سخن گردد دلم جفت *** بگويم آنچه آن شوريده مى‏گفت
«على را قدر، پيغمبر شناسد *** كه هر كس خويش را بهتر شناسد»
______________________
ای شیر خدا شاه ولایت مددی *** ای بحر سخا خان عنایت مددی
در وادی بی کفایتی حیرانم *** ای صاحب رتبه کفایت مددی
______________________
در کعبه و در کنشت موجود علی است *** عالم همه طالبنند و مقصود علی است
نیک ار نگری حقیقت اشیا را *** ز آئینه کاینات مشهود علی است

شعر از پرویز بیگی حبیب آبادی