4 رمضان

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

مرگ زیاد بن ابیه عامل معاویه در بصره

در چهارم رمضان سال ۵۳ هـ .ق. زیاد در کوفه به هلاکت رسید. او مشهور به زیاد ابن ابیه، زیاد ابن امه، زیاد ابن عبید و زیاد ابن سمیه است؛ و چون پدرش از کثرت معلوم نبود به او زیاد ابن ابیه می‌گفتند.
وقتی به معاویه پیوست به او زیاد بن ابی سفیان می‌گفتند؛ لذا برادر معاویه شد و زنای مادر خود را قبول کرد. سمیه کنیز حارث بن کلده طبیب بود. حارث او را به چراندن گوسفندان وادار کرده بود ولی طبع زشت و شهوانی اش آنقدر در صحرا ننگ به بار آورد که حارث او را از خود راند. از آن پس سمیه اسماً خود را به عبید چوپان ثقفی چسباند و رسماً جزء فواحش طایف درآمد و حیثیت خاندان عبید را هم لکه‌ دار کرد.
برادری او با معاویه یکی از راه هایی بود که معاویه برای جلب زیاد به طرف خود به کار گرفت. او مجلسی ترتیب داد و از عده ‌ای به عنوان شاهد در آنجا استفاده کرد که از جمله ابومریم مشروب فروش طایف بود. او برخاست و به زیاد گفت: « شبی ابوسفیان به طایف آمد و از من فاحشه‌ای خواست. در آن شب کسی جز سمیه نبود. صبر کردیم تا رفت و آمدها کم شد. سمیه را برای او فرستادم». زیاد زنای مادر خود را قبول کرد و برادر معاویه شد! معاویه هم برای باوراندن این نسب به او، خواهرش را به خانه‌ او فرستاد و دستور داد چادر از سر بردارد، چرا که محرم اوست.
زیاد بعد از برادری با معاویه، از امیرمؤمنان امام علی(علیه السلام) برائت جست و قتل شیعیان آن حضرت(علیه السلام) و غارت اموال آنان را شروع کرد. دست بریدن، شکم پاره کردن، به دارآویختن، زنده به گور کردن، میل سرخ شده به چشمان شیعیان کشیدن، فرزندان را سر بریدن، خانه خراب کردن و آتش زدن از جمله کارهای او بود. زیاد، عبدالرحمن بن حسان را به جرم محبت علی بن ابی طالب (علیه السلام) زنده در گور کرد.
در بصره و کوفه سیزده هزار نفر را به جرم شیعه بودن یا به احتمال شیعه بودن کشت. بعد برای معاویه نوشت: «من تا به این حد خواسته تو را انجام دادم و این کارها با دست چپم بود. اگر حکومت حجاز به من واگذار شود با دست راستم که بیکار است همین عمل را انجام می‌دهم. تصمیم دارم از مردم عراق در مسجد بخواهم که برائت از علی(علیه السلام) و مدح خاندان امیه را علنی نمایند. هر کس قبول نکند او را بکشم و خانه‌ او را خراب کنم». چون این خبر منتشر شد، امام حسن (علیه السلام)  و شیعیان او را نفرین کردند و بعضی امیرالمؤمنین(علیه السلام) را در خواب دیدند که او را نفرین کرد. آن ملعون قبل از عملی کردن تصمیمش به مرض طاعون مبتلا و به درکات جحیم واصل گردید.