از علی آموز اخلاص عمل
شیر حق را دان منزه از دغل
در غزا بر پهلوانی دست یافت
زود شمشیری برآ ورد و زود شتافت
او خدو انداخت بر روی علی
افتخار هر نبی و هر ولی
در زمان انداخت شمشیر آن علی
كرد او اندر غزایش كاهلی
گشت حیران آن مبارز زین عمل
وز نمودن عفو و رحم بی محل
گفت : بر من تیغ تیز افراشتی
از چه افكندی مرا بگذاشتی؟
گفت : من تیغ ازپی حق می زنم
بنده ی حقم نه مامور تنم
شیر حقم نیستم شیر هوا
فعل من باشد بر دین من گوا
از مثنوی مولوی