باز امشب در شب تنهایی ام
كو چه گرد شام سرگردانی ام
التهاب افتاد در جان وتنم
شعله بر می خیزد از پیراهنم
زخم خاموشم كه لب وا كرده ام
معشری از درد بر پا كرده ام
باز می می خواهم از ام القدیر
ای امام عاشقان دستم بگیر
شعر «امام عاشقان»
- بازدید: 11277