در بيرون شهر كوفه و در نزديكى رود فرات باغ زيبائى كه اطرافش را درخت خرما احاطه كرده بود و در وسط آن ساختمان مجلّل و زيبايى قرار داشت كه حكايت از بزرگى و توانگرى صاحب آن بود.
در شب چهاردهم يكى از ماههاى فصل پائيز بود، خرماها رسيده بود و ماه از لابلاى درختان خودنمايى مى كرد، صداى قورباغه ها و جيرجير سوسكها سكوت آنجا را بهم مى زد، نسيم خوشى هر از چندگاهى زلف درختان را شانه مى كرد، وجود ساختمانى در اين مكان با آن سكوت آزار دهنده ، مبهوت كننده بود، آن خانه كه از سه اطاق تو درتو تشكيل شده و با قالى ها و پشتى هاى گرانبها مفروش شده بود، چراغ كم نورى چهره دختر جوانى را روشن مى كرد كه گيسوانش را پريشان كرده و اشكهايش از چشمانش جارى مى شد و از لباس سياهش فهميده مى شد كه عزادار عزيزى است . او تاريكى و تنهائى را فرصتى مغتنم شمرده تا بار سنگين فقدان دو عزيزى كه در يك روز كشته شده بودند از دل بيرون كند(1) .
-----------------------------------------------------------
1- اشاره به واقعه جنگ نهروان دارد كه در آن پدر و برادران او به دست على عليه السّلام به قتل رسيدند.
-----------------------------------------------------
مؤ لف : جرجى زيدان
ترجمه و تحقيق : ابراهيم خانه زرّين / ايرج متّقى زاده
جغرافياى محل زندگى قطام
- بازدید: 3174