تأمل در قضاوت

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

حضرت امير مؤمنان على (ع) هيچگاه بدون تحقيق قضاوت نمى‏كردند، و حتى پس از تحقيق فوراً رأى خود را اظهار نمى‏داشتند، بلكه تا حدود امكان اظهار نظر را به تأخير مى‏انداختند و به سبب تأخير در اظهارنظر، يا متهم از مجازات نجات مى‏يافت، و يا اينكه بيگناهيش به اثبات مى‏رسيد، اينجا بد نيست به دو داستان از صدها قضاوت عادلانه اميرالمؤمنين (ع) اشاره كنيم :


داستان اول
زنى به خدمت آن حضرت شرفياب شد، و از شوهر خود شكايت كرد و گفت :
شوهرم بدون اجازه من با كنيزم زنا كرده، و حال داد مرا از او بخواهيد، حضرت به آن زن فرمود :
ما در اين باره تحقيق مى‏كنيم، اگر تو راست گفته‏اى بر شوهرت حد جارى مى‏كنيم، و اگر ثابت شد كه تو دروغ گفته و به شوهرت تهمت زده‏اى، تو را تأديب خواهيم كرد، سپس امام از جاى خود برخواسته و مشغول اداى نماز شد و زن را آزاد گذاشت، آن زن نه ريختن آبروى شوهر خود در ملأ عام، و نه اجراى حد برخود را مى‏خواست، از كار خود پشيمان شده فرصت را غنيمت شمرد و از محضر آن حضرت فرار كرد، با وجودى كه حضرت على (ع) مىتوانست او را فوراً بازداشت، و و شوهرش را احضار كند و يكى از آن دو را تازيانه بزند، ولى امام از مجازات مردم متنفر بود، عقده زجر و شكنجه انسانها را نداشت و تا آنجائى كه ممكن بود افراد را مورد عفو و مرحمت قرار مى‏داد :
داستان دوم
عده‏اى از افراد، كنار خرابه‏اى متروكه جسد مرده و آغشته به خون انسانى را يافتند، و در گوشه آن خرابه مرد قصابى بود، و كاردى خون‏آلود به دست داشت، آن افراد فوراً قصاب را به اتهام قتل دستگير كرده و به خدمت امام على (ع) آوردند، مرد قصاب با نگرانى زياد در برابر امام اعتراف به قتل كرد، حضرت او را به جرم قتل محكوم به قصاص كرد، اما اجراى حكم را به تأخير انداخت و تأمل نمود، ناگهان شخصى آمد و عرضه داشت : يا اميرالمؤمنين من قاتلم، وجدانم آزارم مى‏دهد، اين قصاب بى‏گناه است و مرا بجاى او گردن بزنيد.
در اين هنگام امام به مرد قصاب فرمودند : پس چرا تو اعتراف كردى؟! در پاسخ گفت : چون شواهد در قتل اين شخص را بنحوى ديدم، كه اگر انكار مى‏كردم شايد پذيرفته نمى‏شد، آرى من قاتل نيستم اما در آن لحظه گوسفندى را سر بريده بودم و كاردم خون‏آلود بود، ضمناً جهت قضاى حاجت به آن خرابه رفتم، كه ناگهان با جنازه غرق به خون آن مقتول روبرو شدم و چند لحظه بعد مردم به خرابه آمدند و دستگيرم كردند، من ديدم كه انكار قتل بى‏نتيجه است و به هر تقدير محكوم به مرگ خواهم شد، به همين جهت راهى جز اقرار به قتل در برابر خود نديدم.
حضرت اميرالمؤمنين (ع) قاتل اصلى را كه با اعتراف خود، قصاب را نجات داده بود مورد عفو و بخشش قرار داده و فرمود : اين قاتل گرچه انسانى را كشته ولى با اقرار خود انسان ديگرى را زنده كرده است و قرآن مجيد مى‏فرمايد : هر كس جان شخصى را زنده كند، همانند كسى است كه جان تمامى مردم را احيا نموده است (و من احياها فكأنما احيى الناس جميعاً) (1).
آنچه كه در اين داستان قابل توجه است، اينكه امام به مجرد اعتراف مرد قصاب، او را نكشته و در اجراى حكم تأمل نمود.
-----------------------------------------------------
1 ـ سوره مائده، آيه32 .
-------------------------------------------
نويسنده : سيد محمد شيرازي