آنچه براى مردان خدا حائز اهميت است، خشنودى ذات پاك اوست، و على(ع) مردى كه براى رضاى خدا چنان در جبهه جنگ شمشير مىزند و پايمردى نشان مىدهد كه هيچ پهلوانى را ياراى مقاومتش نيست، در نيمههاى شب چنان اشك مىريزد و بدرگاه خداوند زارى و سرانجام به حالت اغماء مىافتد،
گوئى كه ترسوتر از او يافت نمىشود و به گفته شاعر عرب: (جمعت فى صفاتك الاضداد) يعنى: صفات متضاد در شخص تو ـ اميرالمؤمنين على(ع) ـ جمع شده، آرى او به هنگام خشم بر دشمنان خدا قاطع ولى در مقابل كودك يتيم آنقدر متواضع و مهربان بود كه در برابر طفل يتيم روى خاك مىنشست، دست مرحمت بر سر او گذاشته و آه مىكشيد و مىفرمود، بر هيچ چيزى مثل كودكان يتيم آه نكشيدهام.
روزى در كوچههاى كوفه به تنهائى راه مىرفت، همانند همه مسلمين در كمال سادگى با نرمى و آرامش و همهجا را زير نظر داشت، چون مسئول بود و نقش رهبريت جامعه را ايفا مىكرد، در راه زنى را ملاحظه فرمود كه مشك آب بر دوش و ازنفس افتاده، به آرامى نزديك آمد و آن زن را خسته و رنجيده خاطر يافت، مشك آب را بدوش گرفت تا زن مقدارى استراحت كند، در راه جوياى احوال آن زن شد؟ زن عرضه داشت: شوهرم در يكى از جنگها در سپاه حضرت على شهيد شد، حال من و چند كودك يتيم، بدون سرپرست مانده و آهى در بساط نداريم، امام بعد از اينكه او را تا خانهاش همراهى كرد، مقدارى آرد و خرما تهيه نمود، و مجدداً به خانه زن آمد، زن پرسيد: شما كيستى؟! فرمود: بندهاى از بندگان خدا، مىخواهى كمكت كنم؟
ـ آرى، من آردها را خمير مىكنم و شما تنور را آتش كنيد.امير مؤمنان تنور را هيزم كرد و شعلهور ساخت و چهره مبارك خود را نزديك مىآورد و بخود خطاب مىكرد: يا على آتش دنيا را مىبين چه سوزان است! بدان كه آتش آخرت بسيار سوزانتر است، بعد از آنكه آرد خمير شده و تنور آماده شد، زن عرضه داشت شما بفرمائيد بچهها را آرام كنيد تا من نان بپزم، حضرت به داخل خانه تشريف آوردند و كودكان يتيم را خشنود و خندان ساختند، و هنگامى كه نان آماده شد حضرت آن را لقمه لقمه كرده و به دهان يتيمان مىگذاشت، و مىفرمود: از خدا بخواهيد كه على را ببخشد، در اين ميان يكى از زنان همسايه وارد شد و به مادر كودكان نهيب زد: واى برتو! ميدانى اين آقا كيست؟! او امير مؤمنان و مولاى متقيان على بن ابىطالب است!.
مادر كودكان با شرمندگى عرضه داشت: آقا مرا ببخشيد.اما حضرت با تواضع و فروتنى زيادى فرمودند: شما ببخشيد كه تا كنون مشكلات شما را حل نكرده بودم، از درگاه خدا بخواهيد كه على را مورد عفو و بخشش خود قرار بدهد.
-------------------------------------------
نويسنده : سيد محمد شيرازي