و جالب توجه اين است كه هنگام تعيين حاكمى از سوى خود بر يكى از شهرها، به آن حاكم مىفرمود: هنگامى كه به آن شهر رسيدى، مردم را در ميدان عمومى شهر گرد خود جمع كن، و نامه مرا بر آنان بخوان و آنان را از محتواى نامه مبنى بر اينكه من تو را حاكم بر آنان قرار دادهام آگاه كن،
سپس از مردم بخواه كه راجع به ولايت تو رأى بدهند، اگر احيانا رأى مثبت بتو ندادند، مجدداً به همين جا باز گرد تا انشاءالله حاكم ديگرى را بر آنان تعيين كنم، ملاحظه كنيد كه اسلام تا چه اندازه به آراء مردم احترام مىگذارد، تا آنجائى كه يك استاندار و يا فرماندار منصوب از سوى شخص رهبر و فرمانده كل قواى اسلامى بايد مورد توافق مردم باشد، و حتى در صورت عدم توافق مردم، از پست خود بركنار مىشود، با وجودى كه همه مىدانيم حضرت على(ع) منصوب از سوى خدا و معصوم بوده و دستور او واجب الاطاعه و آنچه را كه انجام مىدهد حجت است.
و حتى خود آن حضرت را مردم با انتخابات آزاد و با شوراى همگانى بر سركار آوردند، لذا حضرت على(ع) تنها خليفهاى است كه هم منصوب از سوى خداوند بوده، و هم طبق آراء مردم بر سركار آمده است، و بقول معروف نص و شورى در او جمع شد، زيرا در باره ابوبكر ـ بفرض وجود شورى ـ نصى نبود، و در باره عمر با وجود انتصاب از سوى ابوبكر، شورائى در كار نبود و اما عثمان كه در بارهاش هيچ نصى نبود، با يك شوراى چهار نفره ـ و نه همگانى ـ سركار آمد اما حضرت امام على(ع)، علاوه بر تعيين از سوى خدا در يومالانذار و غدير خم و موارد ديگر كه خلافت بلافصل ايشان را پس از پيامبر اسلام نصهاى مؤكدى بيان نموده بود، با انتخاب و اكثريت قريب باتفاق مردمى كه از كوفه، مصر، مدينه و ديگر نقاط گرد آمده بودند، بر سر كار آمد(1).
-----------------------------------------------
1 ـ اينجا لازم بتذكر است كه دراسلام حاكميت بر مردم از آن پيامبر و پس از او دوازده امام معصوم است، و رأى مردم در قبول و يا رد حاكميت خلفاى انتصابى خداوند هيچگونه نقشى ندارد، بلكه در نواب عام امام زمان در زمان غيبت ايشان دو شرط وجود دارد:
الف: دارا بودن تمام شرايط رهبرى كه مورد رضاى خدا باشد.
ب: توافق اكثريت مردم ضمن انتخاباتى آزاد در تعيين رهبر واجد شرايط و يا شوراى رهبرى.
-------------------------------------------
نويسنده : سيد محمد شيرازي