عید فطر در کلام ائمه معصوم(ع)

(زمان خواندن: 3 - 6 دقیقه)


1. رسول اکرم(ص)
«آنگاه که شب عید فطر فرامی‌رسد‌ که آن را شب پاداش می‌گویند خداوند اجر روزه‌داران را بی‌حساب می‌دهد».[1]
2. امام علی(ع)
«این عید کسی است که خدا روزه‌اش را پذیرفته و نماز وی را سپاس گفته و هر روز که خدا را در آن نافرمانی نکنید، روز عید است».[2]
امام علی(ع) در خطبه عید فطر فرمود:
ای مردم! امروز روزی است که نیکوکاران در آن پاداش می‌گیرند و زیان‌کاران و بدکاران ناامید می‌گردند و این شباهتی بسیار به روز قیامت دارد. پس با بیرون‌آمدن از خانه‌ها و رهسپاری به‌سوی نمازگاه عید، خارج‌شدن از گور و کوچیدن به‌سوی پروردگار را به یاد آورید و با ایستادن در جایگاه نماز، ایستادن در برابر پروردگار خویش را یاد کنید و با بازگشت به خانه‌های خود، بازگشت به‌سوی خانه‌هایتان در بهشت برین را یادآور شوید. ای بندگان خدا! کمترین چیزی که به زنان و مردان روزه‌دار داده می‌شود، این است که فرشته‌ای در آخرین روز ماه رمضان، خطاب به آنان ندا می‌دهد و می‌گوید: «هان! مژده باد شما را که گناهان گذشته‌تان آمرزیده شد، پس در اندیشه آینده خود باشید که چگونه باقی عمرتان خواهد گذشت».[3]
باز در جایی دیگر از این خطبه می‌فرماید: «امروز روزی است که خداوند آن را عید قرار داده و شما را اهل آن داشته؛ خدا را به یاد آورید و دعا کنید تا پاسخ گوید. فطره خود را بپردازید که سنّت پیغمبر شما و تکلیفی لازم از طرف پروردگار شماست».[4]
3. امام حسین(ع)
«زکات فطره، بر هر شهرنشین و بیابان‌نشین واجب است».[5]
4. امام سجاد(ع)
بارخدایا! بر محمد و خاندان او درود فرست و به ما به‌جای ماه رفته رمضان، خیر و احسان ارزانی دار و عید فطر ما را خجسته گردان و آن را بهترین روزی کن که در جلب گذشت تو، بر ما گذشته و گناه ما را از میان برده است و گناهان ما را چه پنهان و چه آشکار بیامرز.
بارخدایا! در روز فطر که آن را برای مؤمنان، عید و شادی و برای اهل دین خویش، محل تجمع و همایش قرار داده‌اى، ما را به‌سوی خود بازگردان و از هر گناهی که مرتکب شده‌ایم و هر بدی که بر جای نهاده‌ایم یا اندیشه ناپسندی که پنهان داشته‌ایم، ما را توبه ده.[6]
5. امام رضا(ع)
«تکبیر، بزرگداشت خداوند بلندمرتبه و نوعی سپاسگزاری از هدایت‌ها و نعمت‌های پروردگار جهانیان است».[7]
6. از سوید پسر غفله روایت شده است که در روز عید، بر امیرمؤمنان، علی(ع) وارد شدم و دیدم که نزد ایشان نان گندم و خطیفه[8] و مِنله[9] است. از حضرت پرسیدم: روز عید و خطیفه؟ آن حضرت فرمود: «این، عید کسی است که آمرزیده شده است».
[1]. بحارالانوار، ج 93، ص 337.
[2]. نهج‌البلاغه، کلمات قصار، ش 428.
[3]. میزان‌الحکمة، ج 7، صص 131 و 132.
[4]. شیخ عباس قمى، مفاتیح الجنان.
[5]. علی مؤیدى، فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص 764.
[6]. صحیفه سجادیه، نیایش 45.
[7]. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 122.


پس از جریان ولایتعهدی حضرت رضا(ع) در روز عید فطر، مأمون با پافشاری فراوان‌، از حضرت خواست تا برای انجام دادن مراسم عید حاضر شود و ضمن برپایی نماز عید‌، خطبه بخواند. امام رضا(ع) به فرستاده مأمون فرمود: «شرایطی که میان من و تو در پذیرفتن امر ولایتعهدی بود، خود می‌دانی (بنابراین بود که من از این‌گونه امور دور باشم.» مأمون پیام داد: «من می‌خواهم با این عمل، دل مردم آرامش یابد و جایگاه شما را بشناسند».
پیام‌ها پیوسته از سوی مأمون گسیل می‌شد و امام همواره خودداری می‌کرد تا آنکه امام بر اثر پافشاری مأمون، فرمود: «دوست دارم مرا از این کار معاف دارى، وگرنه من آن‌گونه که پیامبر و امیرمؤمنان(ع) برای نماز عید بیرون می‌شدند، خواهم آمد».
مأمون گفت: «هرطور که می‌پسندى، بیرون بیا و مراسم عید را به انجام رسان.» آنگاه دستور داد سرداران و تمام مردم، بامداد فردا، در برابر خانه امام رضا(ع) گرد آیند. با انتشار این خبر، مردم مشتاقانه برای شرکت در مراسم و بهره‌گیری از وجود امام رضا(ع) آماده شدند.
هنگام طلوع خورشید، امام غسل کرد و عمامه سپیدی بر سر گذاشت و یک طرف آن را بر سینه و طرف دیگر را میان دو شانه انداخت‌. دامن را به کمر زد و به همه پیروان و دوستانش فرمود چنین کنند. آنگاه عصایی به‌دست گرفت و از خانه خارج شد‌. آن حضرت درحالی‌که پای برهنه بود و پیراهن و دیگر جامه‌اش را به کمر زده بود، به همراه خدمتگزاران و یاران نزدیک خود که آنان نیز چنین کرده بودند به همین شکل از خانه خارج و به‌سوی نمازگاه حرکت کردند. هنگام خارج شدن از خانه‌، امام سر به آسمان بلند کرد و چهار تکبیر گفت: این تکبیرها چنان باصلابت و معنویت ادا می‌شد که گویا آسمان و زمین با ایشان هماواز شده بودند.
سرداران و سپاهیان و دیگر مردم که آماده و آراسته در بیرون خانه صف کشیده بودند، آنگاه که امام رضا(ع) و یارانش را آن‌گونه دیدند، به پیروی از ایشان و هماهنگ با او تکبیر سردادند.
شهر مرو یکپارچه تکبیر شد و در پی آن، شیون و ناله از زن و مرد، کوچک و بزرگ، به آسمان برخاست. هنگامی‌که سرداران، حضرت را با آن حال دیدند، از اسب‌ها فرود آمدند و کفش از پای کندند و در پی امام به راه افتادند.
امام پیاده می‌رفت و در هر قدم، یک‌بار می‌ایستاد و سه تکبیر می‌گفت.
یاسر خدمتگزار می‌گوید: دراین‌حال‌، گمان کردیم که آسمان و زمین و کوه و دشت، با امام هماواز شده است؛ در مرو غوغایی به‌پا بود.
فضل بن سهل با دیدن این حال، به مأمون خبر برد که: اگر [اما] رضا(ع) این‌گونه به نمازگاه درآید‌، مردم شیفته او خواهند شد و [ممکن است با اشاره‌اى، طومار حکومت را در هم بپیچند؛] بهتر است از او بخواهی که برگردد.
مأمون به‌سرعت پیکی فرستاد و از امام خواست که از میانه راه برگردد. امام رضا(ع) نیز بی‌درنگ کفش پوشید و سوار بر اسب‌، به‌ خانه بازگشت
اصول کافى، مول ابی الحسن الرضا(ع)‌، ح 7.
منبع : اشارا