در سوره مباركه شورى مى خوانيم كه : خداوند بخواهد با بشرى سخن بگويد و به پيامبرى وحى كند، از سه راه با او سخن مى گويد و وحى مى كند؛ اول : انداختن مطلب به قلب او. دوم : آفريدن صدا و شنيدن پيغمبر. سوم : فرستادن ملك و آمدن او نزد پيامبر پيام خدا. اينك آيه شريفه :
((و ما كان لبشر ان يكلمه الله الا و حيا او من وراء حجاب او يرسل فيوحى باذنه ما يشاء انه على حكيم)) (1) (2) .
يعنى :((براى هيچ بشرى نرسد ك خدا با او سخن گويد، مگر از روى وحى يا از پس پرده و يا رسولى (ملكى ) بفرستد كه او با اذن خدا، خواست خدا را ابلاغ كند. خداوند والا مقام و كردارش حكيمانه است)).
پس وحى به پيامبران با يكى از سه راه امكان پذير است ؛ اول : از راه وحى و انداختن به قلب پيامبر.((وحى))به معناى القا و تفهيم خفى است ؛ مثلا وقتى كه جريانى پيش مى آمد و احتياج به وحى و حكم آن جريان مى شد، رسول خدا - صلى الله عليه و آله - متوجه مى شد خداوند را به قلب مبارك او القا مى كرد در اين وحى ، واسطه اى ما بين خدا و رسول نيست و خدا بدون واسطه مطالب را به رسولش القا مى كند.
لذا اين وحى براى پيامبرانى از دوتاى ديگر سنگين تر بود. رسول خدا - صلى الله عليه و آله - در اينگونه وحى ، عرق مى كرد، سرخ مى شد، و به حالتى نظير بيهوشى مى افتاد.
در روايتى آمده است :((((عن على عليه السلام قال :... و لقد نزلت (سورة المائدة ) عليه هو على بغلته الشهباء و ثقل عليه الوحى حتى و قفت تدلى بطنها حتى راءيت سرنها تكاد تمس الارض و اغمى على رسول الله صلى الله عليه و آله حتى يده ذوابة شيبة بن وهب الجمحى . ثم رفع عن رسول الله صلى الله عليه و آله - فقره علينا سورد المائدة فعمل رسول الله صلى الله عليه و آله و علمنا)))) (3) .
يعنى امير المؤ منين - صلوات الله عليه آله - مى فرمايد:... هنگام نزول سوره مائده ، رسول خدا صلى الله عليه - مى فرمايد: نزول سوره مائده ، رسول خدا - صلى الله عليه و آله - بر قاطر شهبا سوار بود، نزول وحى برآن حضرت سنگين تر شد، به طورى كه قاطر شهبا سوار بود، نزول وحى برآن حضرت سنگين تر شد، به طورى كه قاطر
ايستاد و شكمش به طرف زمين آمد، به قدرى كه نزديك بود نافش به زمين برسد. بى حالى آن حضرت را گرفت تا حدى كه دست خويش را بر موى پيشانى شيبة بن وهب جمعى گذاشت . و چون بى حالى از او رفت ، سوره مائده را براى ما خواند. او به آن عمل كرد، ما نيز عمل كرديم)).
((((عن زرارة قال ، قالت لا بى عبدالله عليه السلام جعلت فداك الغشية التى كانت تصيب رسول الله عليه و آله اذا انزل عليه و آله اذا عليه الوحى ؟ فقال : ذالك اذا لم يكن بينه و بين الله احدا، ذاك اذا تجلى له . قال ثم قال : تلك النبوة يا زرارة واقبل يتخشع)) (4) )).
يعنى :((زرارة بن اعين به امام صادق عليه السلام - گفت : فدايت شوم ! آن حالت بيهوشى چه بود كه رسول خدا - صلى الله عليه و آله - را عارض مى شد؟ فرمود: آن هنگامى بود كه ما بين او و خدا واسطه اى نبود. و خداوند بر آن حضرت تجلى مى كرد. بعد فرمود: اى زراه ! آن نبوت است . آنگاه حضرت ب حالت تواضع در آمد)).
دوم :((((اومن وراء حجاب))))و آن اين است كه خداوند صدا را بيافريند و پيامبر آن را بشنود. چنانكه حضرت موسى صدا را از درخت شنيد و آن را خدا آفريده بود؛ مثلا در سوره مباركه قصص چنين آمده اسم :))((فلما قصى موسى الا جل و سار باهله انس من جانب الطور نارا قال لاهله امكثوا انى انست نارا لعلى اتيكم منها بخبر او جذوة من النار لعلكم تصطلون فلما اتاها نودى من شاطى ء الواد الايمن فى البقعة المباركة من الشجرة ان ء موسى انى انا الله رب العالمين و ان الق عصاك فلما راها تهتز كانها جان ولى مدبرا و لم يعقب يا موسى اقبل و لا تخف من الامنين . اسلك يدك فى جيبك تخرج بيضاء من غير سوء ماضمم اليك جناحك من الرهب فذانك برهانان من ريك الى فرعون و مملائه انهم ككانوا قوما فاسقين)) (5) )).
در اين آيات شريقه مى خوانيم هنگامى كه حضرت موسى مدت شبانى را نزد حضرت شعيب - عليه السلام - تمام كرد، با خانواده اش به طرف زادگاهش مصر حركت كرد در بين راه از دور آتشى ديد، به خانواده اش فرمود: من آتشى ديدم ، شما اينجا باشيد تا بروم از آن خبرى و يا مقدارى آتش بياورم تا آن را روشن كرده و گرم بشويد. چون نزد آتش آمد، از سمت راست وادى ، در آن محل مبارك اين ندا از درخت برخاست كه : موسى !((منم الله رب العالمين))اى موسى ! عصايت را به زمين بينداز. موسى وحشت زده رو به فرار گذاشت اما آن ندا تكرار شد كه حركت مى كرد. موسى وحشت زده رو به فرار گذاشت اما آن ندا تكرار شد كه : يا موسى ! برگرد و نترس ، تو ايمن هستى ، دستت را در گريبان خويش ببر، هنگام بيرون آوردن ، خواهى ديد كه سفيد است بى آنكه صدمه اى ديده باشد.
عصا و يد بيضا، دو مهجزه اى براى فرعون و قوم او كه بايد آنها را هدايت كنى كه آنها قومى فاسق مى باشد.
اين يك نمونه از اقسام وحى و((من وراء حجاب))است . و از اين نمونه در قرآن در رابطه با حضرت موسى و زكريا - عليهما السلام - در سوره نساء، آيه 39 - 41 و سوره مريم ، آيه 107 آمده است . و درباره حضرت آدم و حوا آمده :((و نا داهما ربهما...)) (6) ودرباره حضرت ابراهيم - عليه السلام - مى فرمايد:((((و ناديناه ان يا ابراهيم قد صدقت الرويا)) (7) )).
ظاهرا خواب ديدن انبياء نيز از اين قسم است چون صدايى را كه خدا خلق كرده در خواب مى شنوند.
سوم :((((اويرسل رسولا فيوحى باذنه ما يشاء))))و آن همان جبرئيل است كه به صورت انسان در مى آيد و به حضور پيامبر اسلام - صلى الله عليه و آله - و پيامبران ديگر مى رسيد و آنچه خدا خواسته بود به ايشان ابلاغ مى كرد.
در الميزان از علل الشرايع از حضرت صادق - عليه السلام - نقل شده است كه : جبرئيل چون نزد رسول خدا - صلى الله عليه و آله مى آمد، مانند يك غلام ، پيش آن حضرت مى نشست و نزد آن حضرت نمى آمد مگر تعد از آنكه اذن بگيرد .
و در رويات آمده است كه جبرئيل در صورت دحية بن خليفه كلبى (يكى از اصحاب حضرت ) به محضر رسول خدا - صلى الله عليه و آله - مى آمد و حضرت به اصحابش فرموده بود كه چون دحيه را در نزد من ديديد، كسى پيش من نيايد:((((اذا راءيتم دحية عندى فلا يد خلن احد)) (8) )).
دحيه كلبى از بزرگان صحابه است و او همان است كه نامه رسول خدا - صلى الله عليه و آله - را براى هر قل پادشاه روم برد.
-----------------------------------------
1- يعنى ،((و ما كان لبشر ان يكلمه نوعا من انواع التكليم الا وحيا او...)).
2- سوره شورى ، آيه 51.
3- تفسير عياشى ، اول سوره مائده . مجمع البيان از عياشى .
4- توحيد صدوق ، باب ما جاء فى الرؤ ية ، حديث 15، ص 115.
5- يوره قصص ، آييييه 29 - 32.
6- سوره اعراف ، آيه 22 .
7- سوره صافات ، آيه 22 .
8- سفينة البحار، آيه 104، (ماده دحا).
---------------------------------------
حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد على اكبر قرشى
وحى هاى سه گانه
- بازدید: 3992