شعر : امام غریب

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

همان امام غریبی كه شانه‎اش خم بود
به روی شانه‎ی پیرش غم دو عالم بود
میان صحن حسینیه‎ی دو چشمانش
همیشه خاطره‎ی ظهر یك محرم بود


دل شكسته‎ی او را شكسته‎تر كردند
شبیه مادر مظلومه‎اش پر از غم بود
اگر تمام ملائك ز گریه می‎مردند
به پای خانه‎ی آتش گرفته‎اش كم بود
حدیث حرمت او را به زیر پا بردند
اگر چه آبروی خاندان آدم بود
شتاب مركب و بند و تعلل پایش
زمینه‎های زمین خوردنش فراهم بود
مدینه بود و شرر بود و خانه‎ای ساده
چه خوب می‎شد اگر یك كمی حیا هم بود
امان نداشت كه عمامه‎ای به سر گیرد
همان امام غریبی كه شانه‎اش خم بود

"علی اكبر لطیفیان"

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page