شعر : گلی پرپر ز باغ فاطمه

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

ز هر طرف به كمان تیر غم زمانه گرفت
دل مرا كه بسی بود خون، نشانه گرفت
چو جد خویش علی سال‎ها به خانه نشاند
ز دیده‎ام همه شب اشك دانه دانه گرفت
هنوز خانه زهرا نرفته بود ز یاد
كه آتش از در و دیوار من زبانه گرفت
سپاه كفر به كاشانه‎ام هجوم آورد
مرا به زمزمه و ناله شبانه گرفت
ز باغ فاطمه صیاد، مرغ سوخته را
دل شب آمد و در كنج آشیانه گرفت
سر برهنه و پای پیاده برد مرا
پی اذیتِ من بارها بهانه گرفت
هنوز خستگی راه بود در بدنم
كه خصم تیغ به قتلم در آن میانه گرفت
هزار شكر كه زهر جفا نجاتم داد
مرا به موج غم از مردم زمانه گرفت
چه خوب اجر رسالت گرفت آل رسول
كه گه به زهر جفا گه به تازیانه گرفت
گرفت تا سمت نوكری ز ما «میثم»
مقام سروری و جاودانه گرفت

غلامرضا سازگار

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page