دیدار موسی از سه حادثه عجیب

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

موسی و یوشع و خضر علیه السلام با هم به کنار دریا آمدند و در آنجا سوار کشتی شدند آن کشتی پر از مسافر بود، در عین حال صاحبان کشتی آنها را سوار کردند. پس از آنکه کشتی مقداری حرکت کرد، خضر علیه السلام برخاست و گوشه‎ای از کشتی را سوراخ کرد و آن قسمت را شکست و سپس آن قسمت ویران شده را با پارچه و گل محکم نمود که آب وارد کشتی نشود. موسی علیه السلام وقتی این منظره نامناسب را که موجب خطر جان مسافران می‎شد دید، بسیار خشمگین شد و به خضر گفت: «آیا کشتی را سوراخ کردی که اهلش را غرق کنی، راستی چه کار بدی انجام دادی؟ حضرت خضر علیه السلام گفت: «آیا نگفتم که تو نمی‎توانی همراه من صبر و تحمل کنی؟! موسی گفت: مرا به خاطر این فراموشکاری، بازخواست نکن و بر من به خاطر این اعتراض سخت نگیر. از آنجا گذشتند و از کشتی پیاده شدند به راه خود ادامه دادند، در مسیر راه خضر علیه السلام کودکی را دید که همراه خردسالان بازی می‎کرد، خضر به سوی او حمله کرد و او را گرفت و کشت.
موسی علیه السلام با دیدن این منظره وحشتناک تاب نیاورد و با خشم به خضر علیه السلام گفت: «آیا انسان پاک را بی‎آنکه قتلی کرده باشد کشتی؟ به راستی کار زشتی انجام دادی.» حتی موسی علیه السلام بر اثر شدت ناراحتی به خضر علیه السلام حمله کرد و او را گرفت و به زمین کوبید که چرا این کار را کردی؟ خضر گفت: به تو نگفتم تو هرگز توانایی نداری با من صبر کنی؟
موسی علیه السلام گفت: اگر بعد از این از تو درباره چیزی سؤال کنم، دیگر با من مصاحبت نکن، چرا که از ناحیه من معذور خواهی بود.
از آنجا حرکت کردند تا اینکه شب به قریه‎ای به نام ناصره رسیدند، آنها از مردم آنجا غذا و آب خواستند، مردم ناصره، غذایی به آنها ندادند و آنها را مهمان خود ننمودند، در این هنگام خضر علیه السلام به دیواری که در حال ویران شدن بود نگاه کرد و به موسی علیه السلام گفت: به اذن خدا برخیز تا این دیوار را تعمیر و استوار کنیم تا خراب نشود. خضر علیه السلام مشغول تعمیر شد.
موسی علیه السلام که خسته و کوفته و گرسنه بود، و از همه مهمتر احساس می‎کرد شخصیت والای او و استادش به خاطر عمل نامناسب اهل آن آبادی سخت جریحه‎دار شده و در عین حال خضر علیه السلام به تعمیر دیوار آن آبادی می‎پردازد، بار دیگر تعهد خود را به کلی فراموش کرد و زبان به اعتراض گشود، اما اعتراضی سبکتر و ملایمتر از گذشته، گفت: «می‎خواستی در مقابل این کار اجرتی بگیری؟» اینجا بود که خضر علیه السلام به موسی علیه السلام گفت: «هذا فراق بینی و بینک...» اینک وقت جدایی من و تو است، اما به زودی راز آنچه را که نتوانستی بر آن صبر کنی، برای تو بازگو می‎کنم». روایت شده: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «خدا برادرم موسی علیه السلام را رحمت کند، اگر تحمل می‎کرد، عجیبترین شگفتیها را (از دست خضر) می‎دید و نیز فرمود: اگر صبر می‎کرد، هزار شگفتی می‎دید. و از امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام نقل شده فرمود: «لو صبر موسی لاراه العالم سبعین اعجوبه؛ اگر موسی علیه السلام صبر و تحمل می‎کرد، آن عالم (خضر) هفتاد حادثه عجیب به موسی علیه السلام نشان می‎داد». نیز روایت شده: از موسی علیه السلام پرسیدند: سخت‎ترین حادثه زندگی تو چه بود؟ موسی علیه السلام در پاسخ گفت: «هیچیک از آن همه مشکلات (عصر فرعون و عصر حکومت بنی‎اسرائیل با آن همه رنجها) همانند گفتار خضر علیه السلام برایم رنج‎آور نبود که خبر از فراق و جدایی خود از من داد و مرا از علوم خود محروم ساخت.» موسی علیه السلام سخنی نگفت، و دریافت که نمی‎تواند همراه خضر علیه السلام باشد و دربرابر کارهای عجیب او صبر و تحمل داشته باشد.

توضیحات خضر علیه السلام در مورد سه حادثه عجیب
حضرت خضر علیه السلام راز سه حادثه شگفت‎انگیز فوق را برای موسی علیه السلام چنین توضیح داد: اما آن کشتی مال گروهی از مستمندان بود که با آن در دریا کار می‎کردند، و من خواستم آن را معیوب کنم و به این وسیله آن کشتی را از غصب ستمگر زمان برهانم. چرا که پشت سرشان پادشاه ستمگری بود که هر کشتی سالمی را به زور می‎گرفت. معیوب کردن من، برای نگهداری کشتی برای صاحبانش بود. و اما آن نوجوان، پدر و مادرش با ایمان بودند و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وادارد، از این رو خواستیم که پروردگارشان به جای او فرزندی پاک‎سرشت و با محبت به آن دو بدهد. و اما آن دیوار از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود، گنجی متعلق به آن یتیمان در زیر دیوار وجد داشت، و پدرشان مرد صالحی بود، و پروردگار تو می‎خواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند. این رحمتی از پروردگار تو بود، من آن کارها را انجام دادم تا زیر دیوار محفوظ بماند و آن گنج خارج نشود و به دست بیگانه نیفتد، من این کارها را خودسرانه انجام ندادم. این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آنها تحمل کنی. موسی علیه السلام از توضیحات حضرت خضر علیه السلام قانع شد.

-------------------------

منبع : سایت طهور