شفاي‌ چشم‌ از خاك‌ زائركربلا!

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

«پدرخانم‌ آية‌ الله گلپايگاني‌ با اينكه‌ پير بود ولي‌ چشم‌ِ جواني‌ داشت‌.من‌ديدم‌ كه‌ در مسجدِ بالاسرِ آن‌ زمان‌ كه‌ تاريك‌ بود،در سن‌ نودسالگي‌ بدون‌عينك‌ قرآن‌ مي‌خواند.»ايشان‌ تعريف‌ كرد كه‌ من‌ به‌ همراه‌ آية‌ الله گلپايگاني‌در اربعين‌ به‌ كربلا رفتيم‌.ما از بصره‌ سوار قطار شديم‌.قطارها صندلي‌نداشت‌ ويك‌ اتاقي‌ بود كه‌ من‌ وآقاي‌ گلپايگاني‌ در آن‌ نشسته‌ بوديم‌.ناگهان‌عربهاي‌ باديه‌ نشين‌ ريختند در قطار وقطار پر شد وحركت‌ كرد.يكي‌ از عربهاپايش‌ را توي‌ دامن‌ من‌ دراز كرده‌ بو.من‌ اول‌ ناراحت‌ شدم‌ ولي‌ بعد گفتم‌ زوّارحسين‌(ع‌)است‌.
به‌ اين‌ فكر افتادم‌ كه‌ اين‌ زوّار حسين‌(ع‌)است‌.لذا همه‌اش‌ تبرّك‌ است‌.پاي‌پياده‌ آمده‌ بود ولاي‌ انگشتان‌ پايش‌ گِل‌ بود.بدون‌ اينكه‌ آن‌ عرب‌ بفهمد،يك‌ مقدار از آن‌ گِل‌ را گرفتم‌ و به‌ پشت‌ چشمم‌ ماليدم‌ وناگهان‌ ديدم‌ كه‌عينك‌ نمي‌خواهم‌.نزديك‌ را مي‌بينم‌.دور را مي‌بينم‌.وضع‌ بينايي‌ ام‌ عالي‌است‌.»
----------------------------------
محمد تقی صرفی