روايت شده است كهبعد از رحلت فاطمه بنت اسد-مادرعلي(ع)-رسول خدا(ص)،پيراهن خودرابه عنوان كفن اوقرار دادودر هنگام تشييع،پاهاي خودرادر حاليكه برهنه بود،آهسته بر مي داشتوبهآرامي بر زمين مي گذاشت.در وقت نماز،هفتاد تكبير بر اوخواند!سپس خود به داخل قبر رفت ودر قبر او خوابيد وبا دست شريفش،اورا وارد قبركرد وشهادتين را به او تلقين نمود.
هنگاميكه خاك بر قبر او پاشيدند ومردم خواستند بر گردند،ديدند كهرسول خدا(ص)،خطاب به قبر فاطمه بنت اسد،فرمود:پسرت! پسرت!نهجعفر!نه عقيل!پسرت علي بن ابي طالب!
اصحاب،سؤال كردند:يا رسول اللّه!امروز كارهايي انجام دادي كه ما تاكنون نديده بوديم!با پاي برهنه اورا تشييع كردي!هفتاد تكبير بر او گفتي!در قبرش خوابيدي!پيراهنت را كفن او قرار دادي!ودر آخر اين كلمات را فرمودي!
رسول خدا(ص)فرمود:امّا اينكه با تأنّي وآرام قدم بر مي داشتم بخاطر ازدحام زياد ملائكه بود!وامّا هفتاد تكبير،براي اين بود كه هفتاد صفاز فرشتگان،بر او نماز خواندند! وامّا اينكه در قبر اوخوابيدم،براي اين بود كه روزي او بياد فشار قبر افتاد وگفت:وا ضعفاه!من در قبرش خوابيدم،تا فشار قبراز او بر طرف شود!وامّا اينكه پيراهنم را كفن او قرار دادم،براي اين بود كه او روزي بياد قيامت وعرياني خلائق در آن روز افتاد وناله كرد وگفت:واسواتاه!آه از عرياني!من اورا با پيراهنم ،دفن كردم تاروز قيامت با پوشش محشور گردد!وامّا اينكه گفتم:پسرت! پسرت!نهجعفرپنه عقيل!زيرا دو ملك بر او وارد شدند واز خدايش سؤال كردند،گفت:اللّه پروردگارم است.سؤال كردند:پيامبرت كيست؟
گفت:محمّدپيامبرم است!سؤال كردند:ولّي وامامت كيست؟خجالت كشيد بگويد:پسرم!من به او تلقين كردم وگفتم:بگو پسرم علي بن ابيطالب،امام است!خداوند بخاطر اين،چشمش را بوسيلة علي(ع)روشننمود ودر روايت ديگري ،فرمود:قسم به خدايي كه جان محمّد بدستاوست فاطمه،صداي بهم خوردن دست راستم بر دست چپم را شنيد!
----------------------------------
محمد تقی صرفی
پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) وعالم برزخ!
(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)