گويند :در زمان شاه عباس يكي از سران كشور خارجي ،پيكي را بهمراهشخصي نزد شاه ايران فرستاد ودر خواست كرده بود كه دستور بدهيدعلماي شما با فرستادة ما در امر دين و مذهب مناظره كنند كه اگر مغلوبشدند، به دين ما بگرويد!!
فرستاده خارجي اين قدرت را داشت كه هركه چيزي در دست ميگرفت،او از آن خبر مي داد.
شاه علما را جمع كرد وقرار شد كه ملا محسن فيض با او مناظره كند. ملا محسن فيض به او گفت شاه شما دانشمندي نداشت كه بفرستد وشما را كه بي دلنش هستيد براي مناظره با علماي ايران فرستاده است؟اوگفن كه شما ا عهده شكست داند من بر نمي آيد!اكنون چيزي در دست بگيرتا من بگويم چه چيزي است!
ملا محسن فيض تسبيح امام حسين را درمشت خود پنهان كرد.آنشخص در درياي فكر غوطه ور شد وبسيار فكر مي كرد.ملا محسن فيضگت چرا جواب نمي دهي؟گفت طبق تخص خود مي بينم كه در دست توقطعه اي ا خاك بهش است.تفكر من در اين است كه خاك بهشت چگونه بهدست تو رسيده است؟ملا محسن فيض گفت:راست گفتي،در دست منقطعه اي از خاك بهشت است و آن تسيحي از قبر مطهر دخترزاده پيامبرمانكه امام بودهمي باشد.و از اين مطلب بطلان دين شما وحقانيت دين ماروشن شد.در اين موقع آن شخص مسلمان شد.
----------------------------------
محمد تقی صرفی
ملا محسن فيض كاشاني
- بازدید: 4499