حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از زبان پدرش

(زمان خواندن: 11 - 21 دقیقه)

پيش از پرداختن به احاديث حضرت رسول در مورد حضرت فاطمه به دو مطلب اشاره مى نماييم:
ملاحظه اول:
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله هنگامى كه درباره حضرت فاطمه سخن مى گويد، از جايگاه عطوفت پدرى سخن نمى راند، كه خداوند عزوجل درباره او فرموده است: (و ما ينطق عن الهوى إن هو الا وحى يوحى)  (1) يعنى: «از روى هوا و هوس سخن نمى گويد، بلكه اين وحى است كه به او مى رسد». و وى صلى اللَّه عليه و آله، در همه سخنانش درباره اشخاص، چيزى را به خاطر عافطه اش، بيش از استحقاق نمى دهد حتى اگر آن انسان، دخترش باشد. زيرا اگر ما چنين مطلبى را بگوييم، در اين صورت نبوت و كلمات مقدس آن حضرت را مورد ايراد قرار داده باشيم كه همگى معتقديم كه آنها حجتى بدون انحراف و دور از هوا و هوس هستند... عبداللَّه بن عمروعاص گفت: «من هر چه را از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله مى شنيدم، مى نوشتم، پس قريش مرا نهى كرده گفتند: هر چيزى را كه از رسول خدا مى شنوى مى نويسى، در حالى كه وى بشرى است كه حال خشم و خرسندى سخن مى گويد؟
من دست از نوشتن بازداشتم و اين مطلب را به پيامبر گفتم. حضرت با انگشت به دهان خود اشاره فرمود و گفت: «بنويس كه سوگند به آنكه جانم در
دست اوست، جز حق چيزى از آن خارج نشده است».
پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله جز به راستى و دادگرى سخن نمى گويد: پس، سخنان آن حضرت درباره ى حضرت زهرا را در برابر چشمان خود قرار دهيم آنگاه كه موضع گيرى هايش را پس از وفات آن حضرت مى خوانيم و براى شيطان راهى را باقى نگذاريم كه از آن نفوذ كند زيرا كه اگر اين نكته را متوجه شويم، راه فهميدن موضع گيرى حضرت فاطمه عليهاالسلام براى ما باز مى شود.
ملاحظه دوم:
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در شخصيت حضرت فاطمه، قدسيت و خلوص وى براى خداى تعالى و نزديك بودن نسبت به آن حضرت صلى اللَّه عليه و آله را مركزيت داد بطورى كه تو را در وضعى قرار داده است كه احساس مى كنى اينكه وى جزئى از آن حضرت است كه هر چه به وى رسد، گويى كه به آن حضرت رسيده و وى نمايانگر بدن و موضع گيرى آن حضرت است،... از آن حضرت تعبير مى كند و حضرتش بيان كننده اراده خداى تعالى مى باشد و اين در بيشتر سخنانش در مورد حضرت فاطمه است كه «هر كس فاطمه را ناخشنود سازد، مرا ناخشنود ساخته است»، «هر كس فاطمه را به خشم آورد مرا به خشم آورده و هر كس مرا به خشم آورد، خداى را به خشم آورده است» و بر همين منوال.
محور كلام حضرت رسول درباره دخترش بارها مرا به تأمل واداشت، كه پيرامون خشم و ناخشنودى و رضايت وى دور مى زند و گويى آن حضرت (كه پدر و مادرم به فدايش باد) اشاره اى به امت دارد درباره مصيبت و مورد آزمايش قرار گرفتنش نسبت به موضع گيرى در برابر حضرت زهرا... و اين امر بر خردمندانى كه عقلى باز و دل هايى مالامال از دوستى پيامبر و آل او دارند،
هيچ گاه پنهان نبوده است، پس به نظر شما، مركزيت داده به اين محور براى چيست؟ آيا معقول است كه بدون علت باشد؟ آيا اين امر در درون خويش دلالت هاى عميق و اشارات واضحى را به همراه ندارد.
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله هنگام سخن گفتن، بليغ ترين فرد عرب بوده و هنگامى كه امرى را بيان مى فرمود حكيمانه ترين كلام را داشت همچنان كه منصف ترين فرد براى مردم بود.
حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله مردم را آماده ساخت تا حضرت زهرا را هنگام سخن گفتن، تصديق نمايند و آنان را مهيا كرد تا از خشم آن حضرت، هنگام به خشم آمدنش، پرهيز كنند و به آنان خبر داد كه رنجانيدن وى، اذيتى براى آن حضرت است و چنين است وظيفه پيامبران در تربيت امت ها بطور مستقيم هنگام حياتشان، و مهيا ساختن آنان براى استقبال از حوادث آينده پس از رحلتشان... و پيامبر كه عظيم ترين آنان بوده است، حضرت زهرا را با هاله اى از قدسيت كه هتك آن بر ديگران حرام است، مخصوص گردانيد و او صادق امين است، كه اين، امر بخاطر خويشاوندى نزديك وى با آن حضرت نبوده بلكه براى اين است كه وى نسبت به حق اخلاص داشته و در بوته ى آن ذوب گرديده و مقياس و معيارى براى كسانى بوده است كه بعد از پدرش صلى اللَّه عليه و آله مى آمدند. حكمت پيامبر در احاديث مختلفش براى امت متجلى شد كه ناظر بر واقعيت آينده بوده و در لابلاى خود بصيرتهايى را به همراه داشت كه از خلال آنها، نگاهش به آينده روشن باشد و بر همه حوادث پيش آمده در هر زمان و مكانى حكم صادر نمايد.
مثال ها در اين مورد فراوان است، پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله درباره على بن ابيطالب عليه السلام سخن گفته آنگاه كه فرمود: «على همراه قرآن است و قرآن همراه على». زيرا كه معاويه روزى خواهد آمد و قرآن ها را بر نيزه ها برخواهد داشت و خواهان
داورى به قرآن خواهد شد، آنگونه كه در صفين پيش آمد.
در آن وقت امت خواهد دانست كه جهت حق و راستى كجاست زيرا كه حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله معيار را باقى گذاشته بود زيرا على و قرآن از هم جدا نمى شوند... همچنين است وقتى كه آن حضرت صلى اللَّه عليه و آله خطاب به عمار فرمود: «گروه ستم گر تو را مى كشند» زيرا كه آن حضرت صلى اللَّه عليه و آله مجالى براى عذرخواهى كسانى كه در كنار معاويه بر ضد على كه عمار بن ياسر همراه او بود، مى جنگيدند، باقى نگذاشت و بدين ترتيب احاديث پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از حال صادر مى شدند تا بيمارى امت را در آينده، مشخص سازند.
همه اين موارد ما را بر آن مى دارد كه با قدسيت به خشم زهرا و با تعقل به موضع گيريش بنگريم، زيرا كه آن خشمى به خاطر حق و موضع گيرى راستينى بر ضد انحراف بوده است.
ما حضرت زهرا را منزه مى دانيم از اينكه براى چيزى غير از حق به خشم آيد. اين خشمى مقدس و فرياد حق سهمگين است كه اندكى بعد، پرده ها به كنارى مى روند و تو خواهى ديد كه اين خشم، براى چه بوده است.
اينك بخشى از گفتار حضرت مصطفى صلى اللَّه عليه و آله در مورد دخترش، دست پرورده وحى، حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام تقديمتان مى شود:
1- گفتار رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله: «فاطمه پاره تن من است، هر كس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده باشد».
اين مطلب در صحيح بخارى در باب مناقب اقرباى رسول ج 5 ص 26، چاپ دارالحديث قاهره، آمده است. (2) 2- همانا كه فاطمه پاره اى از من است، مرا مى آزارد هر چه وى را بيازارد.
مسلم در صحيح خود، كتاب فضائل الصحابه، باب فضائل فاطمه ج 4 ص 1902، آن را روايت نموده است. و در روايتى «فاطمه پاره اى از من است، مرا آزرده خاطر مى سازد هر چه او را آزرده خاطر نمايد، و مرا شاد مى كند هر چه وى را شاد كند» (3) 3- رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله به حضرت فاطمه عليهاالسلام فرموده است:
«خداوند براى خشم تو، خشمگين و براى خشنوديت خشنود مى شود» و حاكم در المستدرك على الصحيحين كتاب مناقب الصحابه ج 3 ص 154 آورده و درباره آن گفته است حديثى است با اسناد صحيح ولى آن را نياورده اند (4) 4- در صحيح بخارى كتاب آغاز آفرينش، باب علامت هاى نبوت ج 4 ص 248 به سند از عايشه آورده است كه گفت: فاطمه پيش مى آمد و راه رفتنش كم از راه رفتن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نداشت، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله گفت: خوش آمدى دخترم، پس او را در سمت راست يا در سمت چپ خود نشاند، سپس مطلبى را محرمانه به او گفت و وى به گريه افتاد. به او گتفم چرا گريه مى كنى؟ پس از آن مطلبى را محرمانه به او گفت و او خنديد. گفتم مانند امروز نديده ام كه شادى به اندوه نزديكتر باشد. از او پرسيدم درباره آنچه گفته بود، پس گفت: من راز پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله را فاش نمى كنم. تا اينكه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله وفات يافت، از او پرسيدم، گفت: به من محرمانه گفت كه جبرئيل سالى يكبار قرآن را بر من عرضه مى داشت و امسال دوبار آن را بر من عرضه نمود و من نمى بينم جز اينكه اجلم فرارسيده باشد و تو
نخستين كسى از اهل بيت من باشى كه به من ملحق مى شوى پس من به گريه افتادم پس گفت: آيا نمى پسندى كه سيده زنان اهل بهشت باشى و من از اين جهت بود كه خنديدم. (5) و ترمذى در سنن خود كتاب مناقب، از حذيفه روايت نموده كه گفت: «نزد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله رفتم و نماز مغرب را با وى به جاى آوردم، پس نماز خواند تا اينكه نماز عشا را به جاى آورد، پس خارج شد و من به دنبال او رفتم. صدايم را شنيد و فرمود: اين كيست، حذيفه است؟ گفتم: آرى. گفت خواسته تو چيست، خداوند تو را بيامرزد و مادرت را؟ سپس گفت: اين فرشته اى است كه قبل از امشب هرگز به زمين فرود نيامده، از پروردگارش اجازه گرفت كه بر من سلام كند و مرا مژده دهد كه فاطمه سيده زنان اهل بهشت است و حسن و حسين سروران جوانان اهل بهشت هستند» (6) و در مستدرك ج 2 ص 594 به سند خود از عايشه روايت كرده كه به فاطمه گفت: آيا تو را بشارت دهم كه از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله شنيدم كه مى گفت: « سروران زنان اهل بهشت چهار تن هستند: مريم دختر عمران، فاطمه دختر محمد، خديجه دختر خويلد و آسيه دختر مزاحم» و حاكم نيسابورى درباره آن گفته است: حديثى است با اسناد صحيح ولى آن را نياورده اند (كه مقصود وى بخارى و مسلم است) و در كنزالعمال ج 11 ص 605 حديث 32925، آمده است
كه فاطمه سيده زنان بهشت است.
حديث چهار زن برتر را كه خداوند آنان را برترى داده است، در ذخائر العقبى ص 44، آورده و اضافه نموده است كه برتر از آنان فاطمه است.
5- از عايشه است كه هر گاه از فاطمه دخت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ياد مى كرد، مى گفت: كسى را راستگوتر از او نديده ام مگر آنكه او را زاده است (7) 6- سيوطى در الدرالمنثور در ذيل تفسير فرموده خداى تعالى: (سبحان الذى اسرى بعبده ليلا من المسجد الحرام) (8) يعنى: «پاك است آنكه شبانه، بنده اش را از مسجد الحرام حركت داد»، گفته است: و طبرانى از عايشه روايت كرده كه گفته است: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «هنگامى كه در معراج به آسمان برده شدم، مرا به بهشت بردند و در كنار درختى از درختان بهشت ايستادم كه در بهشت از آن بهتر و برگ هايى از برگ هاى آن سفيدتر و ميوه اى از ميوه اش خوشبوتر نيافتم، پس ميوه اى از ميوه آن گرفتم و آن را خوردم و آن، نطفه اى در صلب من شد و هنگامى كه به زمين فرود آمدم با خديجه مواقعه نمودم و او به فاطمه، باردار شد، پس هر گاه به بوى بهشت مشتاق شوم، بوى فاطمه را مى بويم» و حاكم در مستدرك ج 3 ص 156، به سند خود از سعد بن مالك، روايت كرده كه گفت: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: جبرئيل براى من يك دانه به از بهشت آورد و آن را در شبى كه به معراج رفتم، خوردم پس خديجه به فاطمه باردار شد و من هر گاه به بوى بهشت مشتاق مى شدم گردن فاطمه را مى بوييدم»  (9) 7- از ابن عباس است كه گفت: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: دخترم فاطمه،
حورى است آدمى كه حيض و طمث ندارد و اينكه فاطمه ناميده شده، از آن جهت است كه خداوند او و دوستدارانش را از آتش دور ساخته است، ابن حجر آن را در صواعق خود ص 160 آورده و نيز نسائى آن را روايت كرده و در تاريخ بغداد نيز در جلد 12 ص 331 آمده است.
8- در صحيح ترمذى ج 5 ص 657 حديث 3872 از عايشه ام المؤمنين، كه گفت: كسى را نديدم كه به صورت و دليل و هدايت، «از فاطمه» به رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله، شبيه تر باشد... گفت: وى هر گاه بر پيامبر وارد مى شد، به سوى او برمى خاست و او را مى بوسيد و در جاى نشستن خود مى نشاند و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله هر گاه بر وى وارد مى شد، از جاى نشستن خود برمى خاست و آن حضرت را مى بوسيد و در جاى نشستن خود مى نشاند، كه حديث (معروفى) است.
ابوداود نيز در صحيح خود ج 4 ص 355 حديث 5217 در باب آنچه در مورد برخاستن آمده، آن را روايت كرده و حاكم نيز در مستدرك صحيحين ج 3 ص 154، آن را روايت كرده است.
9- در مسند احمد بن حنبل ج 5 ص 275 آمده است كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله هر گاه به مسافرت مى رفت، آخرين ديدارش را با فاطمه قرار مى داد و هر گاه مراجعت مى كرد، اولين كسى كه به ديدارش مى رفت، فاطمه بود... و حاكم در مستدرك ج 1 ص 489 آن را بيان نموده و بيهقى در سنن خود آن را روايت كرده است.
10- رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله به على و فاطمه و حسنين فرمود: «من در صلح هستم با كسى كه با شما در جنگ هستم با كسى كه با شما در جنگ باشد». احمد بن حنبل اين حديث را در مسند خود ج 2 ص 442 و حاكم در مستدرك ج 3 ص 149 و ابن اثير در اسد الغابه ج 3 ص 11 و ج 5 ص 523، روايت كرده اند.
11- در صواعق محرقه ابن حجر ص 190 مى خوانيم، كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هنگامى كه روز قيامت فرارسد، منادى از درون عرش ندا سر مى دهد: «اى حاضران جمع شويد، سر به زير انداخته، چشمان خويش را فروبنديد تا فاطمه دختر محمد صلى اللَّه عليه و آله بر صراط بگذرد. پس او همراه با هفتاد هزار كنيز از حورالعين، همچون برق مى گذرد». اين حديث را حاكم در مستدرك ج 3 ص 153 آورده است.
سير ما در احاديثى كه در حق فاطمه عليهاالسلام وارد گرديده كوتاه و مختصر بود، گرچه همين ميزان براى يك شخص عاقل در شناخت حضرت زهرا عليهاالسلام كفايت مى نمايد، تا بداند كه او فردى است كه پيش از تولدش مورد عنايت الهى بوده است، و جايگاه او در بهشت جاويدان مى باشد... سرآغاز آن چنان بود كه در روايت معراج آمده، و بهشت نيز سرانجام آنست. و ميان اين دو نقطه زندگى زهراى بزرگوار سرشار از همه ارزش هاى والا بود... بنابراين آيا چگونه ممكن است كه در ميانه راه تغييرى در شخصيت چنين بزرگوارى بوجود آيد؟! يقينا چنين تغييرى صورت نخواهد گرفت...
به همين جهت بود كه حضرت رسول فراوان درباره ى فاطمه سفارش مى كرد، و به مردم هشدار مى داد كه خشم فاطمه را خشم او بدانند، و خشم او را نيز خشم خداوند عزوجل به شمار آورند. (مدارك اين مطلب را پيش از اين جهت اطلاع خوانندگان يادآورى نمودم).
عايشه نيز درباره ى فاطمه عليهاالسلام گواهى داده او كه لقبش صديقه بود، راستگوترين مردم است و عنايت خداوند نيز در پيدايش شخصيت حضرت زهرا تأثير مستقيمى داشت. بنابراين آزار رساندن به او آزار رساندن به امر
رسالت به شمار آمد. و وحى نيز پيام تطهير را آورد (چنانكه در آيه ى تطهير ملاحظه گرديد) و بر قدسيت راه و با بركت بودن عمل فاطمه و اهل بيت او در سوره ى انسان تأكيد شد... براى اثبات و تأكيد بيشتر بر ارتباط زهرا با جريان وحى و درستى او، موضوع مباهله پيش آمد. و ازدواج او كه پيش از زمين در آسمان به امر خداوند سبحان و متعال صورت پذيرفت. و توجهات ويژه و خاص حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله به وى، تا آنجا كه هر گاه او را مى ديد مى بوسيد و در جاى خويش مى نشاند. و همچنين آن حضرت هرگز به سفر نمى رفت مگر آخرين وداع كننده فاطمه باشد، و نيز نخستين كسى كه در بازگشت به او سلام و خوش آمد مى گفت دخترش بود... او سيده زنان جهان و سرور زنان اهل بهشت است. پس اعمال و كردارش، اعمال و كردار يك انسان بهشتى بود، و مواضعش نيز داراى اين جهت و سمت و سو بود. و در آن بهشتى كه نعمت ها و ملك عظيمى وجود دارد نداى آن منادى را خواهد شنيد: كه چشم هايتان را فرونهيد تا فاطمه بگذرد و در جايگاه شايسته اش قرار گيرد، جايى كه آغاز حركت او بود و اكنون به سوى آن بازگشته است.
آيا اين جهت و مسير مقدس و اين همه عظمت، ما را وانخواهد داشت كه به جهت احترام و بزرگداشت شخصيتى كه آسمان او را مقدس شمرده و پدرش كه صاحب رسالت است حركت او را مبارك دانسته، به پاى ايستاده، اندكى مواضع او را مورد تأمل و ارزيابى قرار دهيم؟
به نظر من، براى اينكه همه ى اين حقايق را مورد توجه قرار داده، درك نماييم، نيازمند به عقلى سليم و قلبى تهى گشته از غرور و خود بزرگ بينى و عارى از هوا و هوس هستيم.
زهرا عليهاالسلام تعليمات وحى را مجسم مى ساخت، و بر پايه ى سير از بهشت به
سوى بهشت حركت مى نمود، و خشم او، خشم خداوند بوده است. بنابراين ضرورى است كه در اين موارد تأمل و تفكر و تدبر بنماييد.
بايد دانست كه مواضع زهرا عليهاالسلام حد فاصل حق و باطل و فصل الخطاب مى باشند. و بايد دانست كه در حوادث تاريخى، عقل نقش بزرگى در نتيجه گيرى ها و عبرت آموزى و استفاده از آن دارد. بنابراين حركت هاى ما بايد جهت تعيين موضع گيرى مشخص در برابر آن حوادث بوجود آيند. در اين باره تاريخ اسلام را مى توان كتابى دانست كه ميراث فرهنگى عظميى را براى بشر حفظ كرده است. و اين امت است كه همچنان از زلال آن سيراب مى گردد...
در طول تاريخ امت اسلامى، حوداث عظميى بوجود آمده كه نمايانگر جهت و سمت و سوى تمدنى است كه پايه هاى آن بر دو بخش تعاليم وحى، يعنى قرآن و سنت، استوار گرديده اند. و با توجه به اينكه تاريخ براى ما مجموعه اى از حوادث را به ثبت رسانده، لذا در زمان حاضر بر ما واجب است كه با ديده انصاف و خردورزى آنان را مورد بررسى قرار دهيم. تا بدين وسيله عبرت هايى برگيريم كه ما را در تشخيص حركت صحيح از ناصحيح يارى دهند.
اين ضرورت بويژه با توجه به اختلاف بزرگى كه پس از رحلت پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله، تاكنون در ميان امت تداوم و استمرار داشته دو چندان مى نمايد.
با توجه به اين مطالب بايد دانست كه قضاياى زهرا عليهاالسلام و فجايع و حوادثى كه براى آن حضرت رخ داد، از امر رسالت اسلامى، قابل تفكيك نيست. در واقع از شخص عاقل و محقق در مسائل و موضوعات اسلامى بعيد است كه مواضع حضرت زهرا عليهاالسلام را ببيند و به سادگى چون بى خبران از آن عبور نمايد. لاجرم چنين شخصى در برابر اين مواضع توقف نموده و مى پرسد: آيا مواضع
فاطمه عليهاالسلام نقشى تعيين كننده در مسير و جهت و هويت حركت هاى ما دارد يا خير؟
پاسخ به اين پرسش را در اين كتاب به عهده خواهم گرفت اما پيش از آن، لازم است كه مقدمه اى را بيان نمايم. در اين ارتباط، در تعيين مواضع متعدد، پيش از هر چيز ضرورت دارد كه صاحب آن مواضع را بشناسيم، زيرا با اين شناخت به توفيق در تشخيص و تجزيه و تحليل كامل مواضع مزبور دست خواهيم يافت. اين ضرورت، يعنى شناخت صاحب مواضع، امرى است كه توسط عقل و فطرت مورد تأييد قرار مى گيرد.
براى مثال، هنگاميكه پيامبر نسبت به فردى موضع خصمانه اى اتخاذ نمايد، با توجه به يقين ما به اين كه شخص پيامبر خود ملاك تعيين و تشخيص حق از باطل است. در اين صورت براى ما روشن است كه آن فرد راه خطا را مى رود. اين امر از طريق عصمت پيامبر و حجت بودن قول و فعل و تقدير آن حضرت ثابت و بى نياز از دليل است. اين عقيده هرگز مورد ابطال واقع نخواهد گرديد.
زيرا لازمه ى اعتقاد به خطاى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله پذيرش اين ايراد بر قرآن است كه به چه علت فرمان اطاعت بى قيد و شرط از پيامبر را صادر نموده است؟!
بلكه علاوه بر اطاعت و عدم مخالفت، خواستار اين گرديده كه در برابر قضاوت آن حضرت- كه گاه عليه ما است- در خويش احساس سختى و ناراحتى نكنيم. چنانكه مى فرمايد: (فلا و ربك لا يؤمنون حتى يحكموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا فى انفسهم حرجا مما قضيت و يسلموا تسليما) يعنى: «نه، به خدا سوگند، آنان ايمان نمى آورند مگر اينكه تو را در آنچه كه ميان آنان اختلاف است داور قرار دهند، سپس در دل نسبت به آنچه قضاوت نموده اى احساس تنگى
نكنند»... با چنين سابقه و ذهنيتى ما نسبت به آنچه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در برابر آن به اتخاذ مواضع مى پردازد، احساس اطمينان داريم. و در درستى آن مواضع ترديدى به خود راه نمى دهيم. بنابراين شناختى كه نسبت به «شخصيت» هر فرد كسب نماييم، به ما اين امكان را مى دهد كه حوادث را به گونه ى سالم و به بهترين وجه، مورد ارزيابى و تحليل قرار دهيم.
فاطمه زهرا عليهاالسلام زير بار بيعت با خليفه وقت نرفت، و به شدت در برابر وى به مقابله و مخالفت پرداخت. آثار اين مخالفت نيز تا به امروز امتداد دارد.
چنانكه آن حضرت فرمود تا شبانه و مخفيانه به خاك سپرده شود، (كه تا حال حاضر محل دفن آن حضرت معلوم نشده است). و اين مخفى كارى ريشه در شدت مخالفت هاى فاطمه زهرا عليهاالسلام با خليفه ى وقت داشت. اكنون اين پرسش در پيش روى ما وجود دارد كه مواضع آن حضرت، كه با انواع خشونت ها با آن مقابله شد، چه تأثيرى در جهت و مسير رسالت و نبوت دارد؟ و تا چه ميزان اين مواضع براى مسلمانان جهان حجت است؟ بى ترديد پاسخ به اين پرسش رابطه ى مستقيمى با شناخت ما نسبت به «شخصيت» فاطمه زهرا عليهاالسلام آن هم به گونه مفصل و مشروح دارد. بويژه در ارتباط با اين مفهوم از «حجت» مرتبط است كه «آيا عمل آن حضرت حجتى براى اوست يا عليه او به كار مى آيد». اهميت اين جنبه از لحاظ تشريعى قابل توجه است و گرنه درباره ى فضايل و مناقب فاطمه ى زهرا پيش از اين براى شما بياناتى ارائه نموده ايم.
----------------------------------------------
1. ابن حجر آن را در الصواعق المحرقه ى ص 188، آورده است.
2. ابن حجر آن را نيز در الصواعق المحرقه ص 190 آورده و اين حديث به صورتهاى مختلفى كه همين معنى را مى رساند در بسيارى از منابع مانند مسند احمد بن حنبل و كنز العمال و الامامه و السياسه ابن قتيبه... و ديگر منابع آمده است.
3. و ابن اثير آن را در اسد الغابه ج 5 ص 522، و ابن حجر در الاصابه ج 8 ص 256 آورده... همچنانكه در ميزان الاعتدال و ديگر منابع نيز آمده است.
4. نيز آن را در باب مناقب قرابه الرسول صلى اللَّه عليه و آله ج 5 ص 26 آورده، همانطور كه مسلم آن را در صحيح ج 4 ص 1904 حديث 97 و 98 و 99، خود و احمد بن حنبل در مسند خود آورده است.
5. سنن ترمذى، ج 5 ص 619 حديث 3781، و ابن حجر آن را در صواعق ص 191 و حاكم در مستدرك ج 3 ص 151 كتاب مناقب الصحابه آورده و گفته است اسنادش صحيح است ولى آن را نياورده اند.
6. حاكم آن را در مستدرك خود ج 3 ص 160 آورده است حديثى صحيح است به شرط مسلم... و نيز ابن عبدالبر آن را در استيعاب خود، ج 4 ص 1896، آورده است.
7. سوره اسراء، آيه: 1.
8. درالمنثور ج 5 ص 218.
9. جهت اطلاع نسبت به منابع اين احاديث، به بخش فضايل زهرا عليها السلام در اين كتاب مراجعه نماييد.
-------------------------------------
نویسنده: عبدالمنعم حسن سودانى
مترجم: سيد حسين محفوظى موسوى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page