اگرچه موازنه قدرت در اواخر روزگار خلافت عمر، به نفع جناح اوّلپيش مىرفت امّا اين امر در زمان خليفه سوّم با ركود مواجه شد. چراكهپس از موفقيّت خط امويّون و رسيدن آنان به قدرت، اينك مصلحتحزب اموى مدّنظر بود. پس از آنكه يكى از افراد بنى اميّه به خلافترسيد، آنها تلاش كردند نقش خود را در ترور عمر پنهان كنند و تنهاكسانى را به جرم قتل عمر بكشند كه به حزب و به خط آنان بستگىندارند!
بدين ترتيب دستيابى بنى اميّه به قدرت در روزگار عثمان، امرىبيرون از منطق رويدادهاى آن زمان نبود. ستارهاقبال خليفهسوّم براىآناننيز بخت بلندى به همراه داشت. شايد سوّمين شرطى كه عبدالرحمن بنعوف به امامعليه السلام پيشنهاد كرد و آنحضرت آن را نپذيرفت و عثمان بدانشرط گردن نهاد، همان ابقاى امتيازات بنى اميّه و از جمله ابقاى معاويهبر ولايت شام بود. خليفه دوّم به هنگام مرگ به عثمان گفت : بر فرض كهمن خلافت را به تو سپردم، قريش را مىبينم كه به خاطر هوادارى از توخلافت را به گردنت مىاندازند. آنگاه تو بنى اميّه و بنى معيط را برگردهمردم سوار مىكنى و آنان را در غنايم بر ديگران مقدّم مىدارى پس گروهىاز گرگان عرب بر تو هجوم آورده و تو را در بسترت به قتل مىرسانند. بهخدا اگر من چنين كنم تو نيز چنان خواهى كرد و اگر تو اين كنى كه من گفتمآنان هم با تو چنان رفتار كنند. آنگاه موهاى جلوى پيشانى عثمان را بهدست گرفت و به وى گفت : هرگاه چنين اتفاقى افتاد آنگاه سخن مرا به يادآر.(1)
يكى از مورّخان، اوضاع حاكم بر جامعه اسلامى درعهد خلافتعثمان را چنين توصيف مىكند : عثمان بنى اميّه را برگرده مردم سوار كردو ولايت را به دست آنان، سپرد و زمينهايى را كه از راه خراج به دستحكومت افتاده بود، تحت تصرّف آنها قرار داد. در زمان خلافت عثمان،سرزمين ارمنستان به تصرّف مسلمانان درآمد و عثمان خمس آن سرزمينرا گرفت و تمام آن را به مروان بخشيد.
روزى عبداللَّه بن خالد بن اسيد، از عثمان حلّهاى - جامهاى - خواستارشد امّا عثمان به جاى آن چهارصد هزار درهم به وى بخشيد و خلافتخود را با بازگرداندن "حكم بن ابىالعاص" و فرزندان و خانوادهاش بهمدينه، پس از آنكه پيامبرصلى الله عليه وآله آنان را از آن شهر بيرون رانده بود، آغازكرد. حال آنكه رسول خدا هرگز شفاعت كسى را درباره آنان نپذيرفته بودچنان كه ابوبكر و عمر هم از برگرداندن آنان به مدينه و پذيرشميانجيگرى شفاعتگران درباره آن، سرباز زده بودند.
مسلمانان اين عمل عثمان را به شدّت محكوم كردند امّا عثمان بهاعتراض آنان وقعى ننهاد و پس از چندى حَكَم را مأمور گرفتن وجوهاتىبه نام قضاعه كه مبلغى حدود سيصدهزار درهم بود گردانيد، و تمام آنصدقات را به خود حَكَم بخشيد!
چنانكه ابن ابى الحديد گفته است : يكى ديگر از اقدامات عثمان اينبود كه زمينى را كه پيامبرصلى الله عليه وآله در محل بازار مدينه كه "هزون" خواندمىشد به مسلمانان صدقه داده بود، از ايشان باز پس گرفت و آن را بهحرث بن حكم برادر مروان بخشيد.
وى مىافزايد : عثمان فدك را كه از آنِ فاطمه زهراعليها السلام بود و نيز تمامچراگاههاى اطراف مدينه را به مروان بخشيد و چهارپايان بنى اميّه ازآنها استفاده مىكردند و نيز تمام غنايمى را كه از فتح آفريقا آمده بود بهبرادر رضاعىاش، عبداللَّه بن سرح، بخشيد.
همچنين وى در روزى كه دخترش اُمّابان را به همسرى مروان درآوردهبود، دويست هزار به ابو سفيان بن حرب و صدهزار به مروان بخشيد.درپى اين اقدام، زيد بن ارقم رئيس بيتالمال با كليدهايش به نزد عثمانآمد و كليدها را پيش روى او گذاشت و گريست. عثمان از او پرسيد : آيااگر من بدين وسيله صله رحم مىكنم، تو بايد گريه كنى؟! زيد پاسخ داد :من بدين خاطر نمىگريم زيرا گمان مىكنم كه تو اين اموال را در عوضمالهايى كه در زمان رسول خداصلى الله عليه وآله انفاق كرده بودى، از آنِ خودساختهاى. به خدا قسم اگر تو حتّى صد درهم بر مروان بخشش كنى، اينمبلغ براى او بسيار زياد است. عثمان به وى گفت : كليدها را بگذار و بروتا كسى را به جاى تو پيدا كنم
-----------------------------------------------
1) سيرة الأئمة الاثنى عشر، ص380.
---------------------------------------
نويسنده : آية الله سيد محمد تقى مدرسى
مترجم : محمد صادق شريعت
توطئه بنى اميّه
- بازدید: 5152