توطئه بنى اميّه

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

اگرچه موازنه قدرت در اواخر روزگار خلافت عمر، به نفع جناح اوّل‏پيش مى‏رفت امّا اين امر در زمان خليفه سوّم با ركود مواجه شد. چراكه‏پس از موفقيّت خط امويّون و رسيدن آنان به قدرت، اينك مصلحت‏حزب اموى مدّنظر بود. پس از آنكه يكى از افراد بنى اميّه به خلافت‏رسيد، آنها تلاش كردند نقش خود را در ترور عمر پنهان كنند و تنهاكسانى را به جرم قتل عمر بكشند كه به حزب و به خط آنان بستگى‏ندارند!
بدين ترتيب دستيابى بنى اميّه به قدرت در روزگار عثمان، امرى‏بيرون از منطق رويدادهاى آن زمان نبود. ستاره‏اقبال خليفه‏سوّم براى‏آنان‏نيز بخت بلندى به همراه داشت. شايد سوّمين شرطى كه عبدالرحمن بن‏عوف به امام‏عليه السلام پيشنهاد كرد و آن‏حضرت آن را نپذيرفت و عثمان بدان‏شرط گردن نهاد، همان ابقاى امتيازات بنى اميّه و از جمله ابقاى معاويه‏بر ولايت شام بود. خليفه دوّم به هنگام مرگ به عثمان گفت : بر فرض كه‏من خلافت را به تو سپردم، قريش را مى‏بينم كه به خاطر هوادارى از توخلافت را به گردنت مى‏اندازند. آنگاه تو بنى اميّه و بنى معيط را برگرده‏مردم سوار مى‏كنى و آنان را در غنايم بر ديگران مقدّم مى‏دارى پس گروهى‏از گرگان عرب بر تو هجوم آورده و تو را در بسترت به قتل مى‏رسانند. به‏خدا اگر من چنين كنم تو نيز چنان خواهى كرد و اگر تو اين كنى كه من گفتم‏آنان هم با تو چنان رفتار كنند. آنگاه موهاى جلوى پيشانى عثمان را به‏دست گرفت و به وى گفت : هرگاه چنين اتفاقى افتاد آنگاه سخن مرا به يادآر.(1)
يكى از مورّخان، اوضاع حاكم بر جامعه اسلامى درعهد خلافت‏عثمان را چنين توصيف مى‏كند : عثمان بنى اميّه را برگرده مردم سوار كردو ولايت را به دست آنان، سپرد و زمينهايى را كه از راه خراج به دست‏حكومت افتاده بود، تحت تصرّف آنها قرار داد. در زمان خلافت عثمان،سرزمين ارمنستان به تصرّف مسلمانان درآمد و عثمان خمس آن سرزمين‏را گرفت و تمام آن را به مروان بخشيد.
روزى عبداللَّه بن خالد بن اسيد، از عثمان حلّه‏اى - جامه‏اى - خواستارشد امّا عثمان به جاى آن چهارصد هزار درهم به وى بخشيد و خلافت‏خود را با بازگرداندن "حكم بن ابى‏العاص" و فرزندان و خانواده‏اش به‏مدينه، پس از آنكه پيامبرصلى الله عليه وآله آنان را از آن شهر بيرون رانده بود، آغازكرد. حال آنكه رسول خدا هرگز شفاعت كسى را درباره آنان نپذيرفته بودچنان كه ابوبكر و عمر هم از برگرداندن آنان به مدينه و پذيرش‏ميانجيگرى شفاعتگران درباره آن، سرباز زده بودند.
مسلمانان اين عمل عثمان را به شدّت محكوم كردند امّا عثمان به‏اعتراض آنان وقعى ننهاد و پس از چندى حَكَم را مأمور گرفتن وجوهاتى‏به نام قضاعه كه مبلغى حدود سيصدهزار درهم بود گردانيد، و تمام آن‏صدقات را به خود حَكَم بخشيد!
چنانكه ابن ابى الحديد گفته است : يكى ديگر از اقدامات عثمان اين‏بود كه زمينى را كه پيامبرصلى الله عليه وآله در محل بازار مدينه كه "هزون" خواندمى‏شد به مسلمانان صدقه داده بود، از ايشان باز پس گرفت و آن را به‏حرث بن حكم برادر مروان بخشيد.
وى مى‏افزايد : عثمان فدك را كه از آنِ فاطمه زهراعليها السلام بود و نيز تمام‏چراگاههاى اطراف مدينه را به مروان بخشيد و چهارپايان بنى اميّه ازآنها استفاده مى‏كردند و نيز تمام غنايمى را كه از فتح آفريقا آمده بود به‏برادر رضاعى‏اش، عبداللَّه بن سرح، بخشيد.
همچنين وى در روزى كه دخترش اُمّ‏ابان را به همسرى مروان درآورده‏بود، دويست هزار به ابو سفيان بن حرب و صدهزار به مروان بخشيد.درپى اين اقدام، زيد بن ارقم رئيس بيت‏المال با كليدهايش به نزد عثمان‏آمد و كليدها را پيش روى او گذاشت و گريست. عثمان از او پرسيد : آيااگر من بدين وسيله صله رحم مى‏كنم، تو بايد گريه كنى؟! زيد پاسخ داد :من بدين خاطر نمى‏گريم زيرا گمان مى‏كنم كه تو اين اموال را در عوض‏مالهايى كه در زمان رسول خداصلى الله عليه وآله انفاق كرده بودى، از آنِ خودساخته‏اى. به خدا قسم اگر تو حتّى صد درهم بر مروان بخشش كنى، اين‏مبلغ براى او بسيار زياد است. عثمان به وى گفت : كليدها را بگذار و بروتا كسى را به جاى تو پيدا كنم
-----------------------------------------------
1) سيرة الأئمة الاثنى عشر، ص‏380.
---------------------------------------
نويسنده : آية الله سيد محمد تقى مدرسى
مترجم : محمد صادق شريعت