ستيز با دشمنان دين‏

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

انقلاب ياوران حق، همچون هر انقلاب اصيل ديگرى با سه جبهه‏رويارو گرديد :
1 - بقاياى دوران گذشته.
2 - فرصت طلبان.
3 - تندروها.
فرصت طلبان، همان كسانى هستند كه انقلاب را در روزهاى اوج‏يارى مى‏كنند و انتظار دارند كه خود رهبرى آن را به دست گيرند يا دست‏كم مطامع سياسى خود را با نام مشاركت در انقلاب بر آورده سازند. امّااينان همين كه با هوشيارى و بيدارى رهبرى انقلاب رو به رو شوند،تغيير موضع داده با انقلاب به ستيز و مبارزه بر مى‏خيزند و البته در برابرآن تاب ايستادگى هم ندارند. در واقع نيروى اين گروه در مكر و نفاق آنان‏نهفته است. و چون مكر و نيرنگ و نفاق آنان بر ملا شود، فوراً سُست‏مى‏شوند و از ميدان مى گريزند.
طلحه و زبير و همفكران آنان در زمره اين گروه به حساب مى آيند.اينان با خليفه سوّم به مبارزه برخاستند و خود را شايسته خلافت‏مى‏ديدند يا دست كم انتظار داشتند كه آنان هم بهره اى از خلافت ببرند.امّا چون گرايش مردم به امام را ديدند، موقتاً در برابر اين طوفان سر فرودآوردند و با وى دست بيعت دادند. حتّى آنان براى آنكه بعداً بتوانند ازخلافت سهمى ببرند، اولين كسانى بودند كه در بيعت با على‏عليه السلام از ديگران‏سبقت گرفتند. امّا دريافتند كه امام با دست اندازى به ستم، خواهان‏گرفتن حق نيست و به آروزى طلحه و زبير مبنى بر گرفتن امارت كوفه‏وبصره وقعى نمى نهد. چرا كه مى‏دانست هريك‏از آنان در اين‏دو شهرپيروان و هوا خواهانى دارند. بدين ترتيب طلحه و زبير بر اميرمؤمنان‏شوريدند و بيعت او را زير پا نهادند و به خونخواهى كسانى برخاستند كه‏خود آنها را كشته بودند! آنان همچنين ادعا كردند كه ولى دم خليفه سوّم‏هستند. بدين گونه گناه بزرگى مرتكب شدند و آتش فتنه و جنگ را درميان مسلمانان شعله ور ساختند. در واقع جنگى كه اينان آن را شعله‏وركردند، نخستين جنگ خونبار ميان مسلمانان محسوب مى شود.
---------------------------------------
نويسنده : آية الله سيد محمد تقى مدرسى
مترجم : محمد صادق شريعت