آن روز «ايران» سر به سر شور و نوا بود
جهان ها معطر از سرودي آشنا بود
دل، خانه ي اميد بود و بيقراري
اشک زلال شوق، از هر ديده جاري
در آتشي دلهاي عاشق، شعله ور بود
با تو، شب تاريک دلها را سحر بود
سرشار از عطر خدا، اين خطه پاک!
فرياد يا «موسي الرضا» تا اوج افلاک!
آن روز، روز عشق بود و اشک و لبخند
روز زيارت بود و روز سبز پيوند
روز تماشا بود، آن روز خدايي
روز تماشاي حضور کبريايي!
روز رسيدن تا به اوج آرزوها
زيباترين روز خدا، روز تو، آقا!
آن روز، جانها شور و شوق ديگري داشت
سوي بلند اوجها، بال و پري داشت
چشم انتظاري ها، به سامان ميرسيدند
شب زنده داري ها، به پايان ميرسيدند
مي آمدي، اي حرمت گلهاي صحرا!
شوق تو آتش بود در جان هاي شيدا
مي آمدي، اي لحظه لحظه از تو سرشار!
گل آيه ي لطف و کمال عشق و ايثار
مي آمدي، اي از تبار سرخ گلها!
مي آمدي اي آرزوي ديدهي ما!
کي آمدي، تا ديده ها، آرام گيرند
تا غصه هاي عاشقي، درمان پذيرند
مي آمدي، سرچشمه ي فيض الهي!
اي آفتاب عشق! در شام سياهي
بوي محمد در فضا پيچيد با تو
خورشيد بر دلهايمان تابيد با تو
«ايران» سراي شيعيان و سربداران
در انتظارت بود، اي پيک بهاران!
پايان فصل بي قراري ها! رسيدي
جان در تن «ايران» و «ايراني» دميدي
آميزه ي تقوي و عشق و مهر و ايمان!
بوي تو دارد ذره ذره، خاک «ايران»
از مقدمت «ايران» بهشت جاودان شد
نامش، بلندآوازه در ملک جهان شد
-----------------------------------
منبع:كتاب حريم سبز عشق
مقاله ها
شعر «اي آرزوي ديده»
- بازدید: 4740