انسان موجودي است مختار كه در طول زندگي با گزينش آزاد خويش به سوي كمال و سعادت و يا در جهت سقوط و شقاوت ، حركت ميكند بديهي است كه دراين مسير سرنوشت ساز نيازمند آگاهيهاي لازم و شناخت كافي نسبت به كمال و راه نيل به آن خوهد بود تا بتواند قوانين و برنامههاي فردي و اجتماعي خويش را به گونه مطلوب پي ريزي كند.
از طرفي بايد گفت انسان به تنهايي و با اتكاء به علوم و آگاهيهايي كه از راه هاي عادي كسب مي كند از دستيابي به شناخت لازم در اين زمينه ناتوان است، از همين روي خداوند حكيم با فرستادن پيامبران و كتب آسماني، اين كمبود را جبران نموده قوانين و برنامه هايي را كه تأمين كننده سعادت دنيوي و اخروي بشر باشد، براي او ارائه فرموده است از اين فعل الهي در وضع قوانين براي كارهاي اختياري بشر با واژه «تشريع» كه به معني قانونگذاري است تعبير مي شود و منظور از عدل الهي آن است كه اين قوانين آسماني بر اساس عدالت بوده، در آنها حقوق همه افراد بشر رعايت شده است.
سؤال: ويژگي قانوني كه مطابق عدالت است, چيست؟ به ديگر سخن، چه معياري براي بازشناسي قانون عادلانه از قانون ظالمانه وجود دارد؟
پاسخ: قانون مطابق عدالت خواهد بود كه بر اساس آن حق هر صاحب حقي به طور كامل به او داده شود. فرض كنيد قانوني وضع شود كه بر اساس آن تمام كودكان از همان آغاز تولد الزاماً از آغوش مادران دور شده به طور جداگانه نگهداري شوند. آيا اين قانون عادلانه است؟ هرگز، چرا؟ بسيار واضح است كه يك كودك با توجه به شرايط و مقتضيات وجود او حق دارد تا مدتي در آغوش گرم مادر جاي گرفته از محبتها و حمايتهاي او برخوردار شود و اين حق چيزي نيست كه قانون گذار براي كودك وضع كند و يا آن را بردارد، بلكه اين حق در اين شرايط اقتضاي وجود كودك است و دست آفرينش در نهاد او به وديعه نهاده است و قابل تغيير نيست. همچنين اگر قانوني به عنوان جلوگيري از ازدواج وضع شود طبيعتاً اين قانون با سرشت انسان مخالف بوده و ناعادلانه خواهد بود. غريزه جنسي و ميل به ازدواج يكي از خواستهاي دروني وتغيير ناپذير هر موجود جانداريست كه بر اساس آن توالد و تناسل بين موجودات طبيعي انجام گرفته و استمرار و بقاء كاروان حيات را در پهنه طبيعت نويد ميدهد. بنابراين قانوني عادلانه خواهد بود كه بر پايه آن حق هر صاحب حقي به او برسد، خواه اين حق اقتضاي وجود او باشد و خواه از روابط اجتماعي و موقعيت و نقش او در جامعه ناشي شود. بديهي است اگر قوانين حاكم بر زيست اختيار بشر عادلانه نباشد مانع از رشد و شكوفايي استعدادهاي او شده و در نهايت او را از رسيدن به كمال نهايي باز ميدارد. در اينجا است كه انفكاك ناپذيري عدل الهي از حكمت او بلكه يگانگي اين دو صفت الهي آشكار ميگردد. زيرا حكمت الهي در موجودات تكامل پذير مستلزم آن است كه مقدمات و شرايط اين تكامل را نيز با قرار دادن قوانين لازم در اختيار بشر، تحقق بخشد. درغير اين صورت حكمت الهي خدشه دار خواهد شد و چون خداوند حكيم است پس در تشريع هم عادل است. پس عدل الهي همان حكمت خئاوند در صحنه تشريع و قانون گذاري و پاداش است.
نكته قابل توجه اين است كه كمال انسان يك كمال اختياري است و از راهي غير از افعال اختياري قابل دستيابي نميباشد. هيچ گاه نبايد چنين پنداشت كه مقتضاي حكمت الهي آن است كه خداوند همه انسان ها را به كمال و سعادت برساند تا هيچ انساني از نيل به كمال باز نماند و آفرينش او غير حكيمانه نباشد! اين انتظار بي مورد همانند آن است كه از يك آموزگار توقع داشته باشيم به كليه دانش آموزان بهترين نمره را بدهد تا هيچ كس مردود نشود! در صورتيكه وظيفه آموزگار آن است كه شرايط تدريس و آزمون و سپس رسيدگي به برگه هاي امتحاني دانش آموزان را يكسان و مساوي قرار دهد آن گاه هر كس متناسب با كوشش و تلاش و نيز استعداد خويش كه در برگه آزمون منعكس شده، حقي را كسب نمايد. خداوند حكيم شرايط رسيدن به كمال را فراهم مي آورد اما هيچ گاه راه هلاكت و ضلالت را مسدود نمي نمايد زيرا در آن صورت اختيار از بين خواهد رفت و پيرو آن كمال اختياري نيز تحقق نخواهد يافت. قرآن كريم ميفرمايد: «طريق هدايت و ضلالت را بر انسان آشكار ساختيم تا او كداميك را برگزيند». اساساً اگر خداوند همه را به طور يكسان به سعادت و كمال برساند كاري غير حكيمانه خواهد بود.
عدل الهي در رستاخيز
خداوند در روز رستاخيز به كردار بندگان در طول زندگي دنيا رسيدگي ميكند، بندگان شايسته را به پاداش نيك و گنهكاران را به كيفري سخت ميرساند و هرگز در اين زمينه به كسي ظلم و ستم روا نميدارد. قرآن كريم ميفرمايد: « آن گاه كه حسابرسي آغاز شده و نامههاي اعمال آورده مي شود، گنه كاران از آنچه در آنها نوشته و ثبت شده است به وحشت آمده فرياد ميزنند واي بر ما، اين چه كتابي است كه همه كردار ما را از كوچك و بزرگ ضبط كرده است و آنچه انجام داده اند اينك حاضر مييابند و پروردگار تو هرگز به كسي ظلم و ستم روا نميدارد.»
اگر فرض كنيم خداوند بخواهد در محاسبه رفتار و كردار بندگان خويش ظلم روا دارد، اضافه بر آن كه ظلم و ستم از كارهاي زشت و ناپسند بوده بر اساس توضيحات گذشته، اراده خداوندي بر آن تعلق نميگيرد، انگيزه كار نيك نيز هيچ گاه در انسان پديد نميآيد. زيرا ديگر در برابر كارهاي پسنديده اميدي به پاداش ندارد و به انجام آن تمايل پيدا نميكند مگر آنكه خود را به نتايج خيالي و وهمي مانند شهرت و محبوبيت نزد مردم و نظاير آن دلخوش كند.
اين قسم از عدل الهي نيز مستقيماً با حكمت الهي پيوند دارد زيرا اعمال و رفتار شايسته و خداپسند، موجب تكامل وجودي شخص ميگردد و در واقع ظرفيت او را افزايش مي دهند و در نتيجه قابيلت او را براي پذيرش فيض وجود افزون ميكنند. در اين صورت چنانچه حق تعالي او را مشمول رحمت بيشتر قرار نداده پاداش وي را كه همان برخورداري افزونتر از رحمت الهي است، از او منع كند با حكمت خداوندي مخالف خواهد بود زيرا مستلزم آن است كه اين وجود به مقدار استحقاق خويش از رحمت الهي بهرهمند نشود. «سبحانه و تعالي عن ذلك علواً كبيراً»
______________________________
بحثي مبسوط در آموزش عقايد: ج 1, ص 234 تا 236
عدل 5 - تبيين عدل الهي
(زمان خواندن: 3 - 6 دقیقه)