مجلس سى و سوم : بابى انت و امى يا ابا عبدالله لقد عظم مصابى بك

(زمان خواندن: 6 - 11 دقیقه)

پدر و مادرم فداى تو باد اى ابا عبدالله
شرح :
معنى ابا عبدالله در اول زيارت بيان شد و چون كسى نزديكتر از پدر و مادر بمن نيست و آنها را بيشتر از همه عزيز ميدارم آنقدر بشما نزديكم و شما را دوست دارم كه حاضرم پدر و مادرم را هم فداى شما بكنم .
لقد عظم مصابى بك چون به واسطه ظلم و ستمى كه بر شما رفت تحمل حزن و مصيبت شما بر من و تمام شيعيان و دوستان شما سخت دشوار است .
تاريخ بهترين سرمشق زندگيست حوادث در ظرف زمان بهترين مربى بشر است از ميان حوادث روزگار هيچ حادثه اى جانسوزتر و عميق تر از واقعه مولمه كربلا نبوده و نيست انسان هر قدر بيشتر در متون تاريخ تاءمل كند خواهد ديد كه عظمت حضرت سيدالشهداء عليه السلام بيش ازين اندازه ها است كه ادراك ما دريابد.
اگر در مسير تاريخ حركت كنيم و از روز عاشورا سال 61 تا امروز صفحات كتاب تاريخ و طبيعت را مطالعه كرده و ورق بزنيم آنوقت شخصيت حسين بن على عليه السلام و فداكارى و از جان گذشتگى آنحضرت بر ما معلوم ميشود و مى فهميم كه شهادت آنحضرت چه تاءثيرى در ابقاء آئين آدميان و احياء قوانين انسانيت و نشر معارف دين و اسلاميت نموده است .
روز عاشورا سال 61 بپايان رسيد يزيد بخيال خود كام دل گرفت ابن زياد مسرور به انجام وظيفه شد و افتخار ميكرد عمر سعد ملك رى را جايزه ميخواست گروهى از خدا بيخبران هم منتظر بودند كه ركاب آنها را از طلا و نقره بسازند و آنها را با جايزه بى نياز گرداند ولى از همان ساعت ريخته شدن خون مقدس ابى عبدالله الحسين (ع ) بخاك كربلا گويى كه آتش اختلاف و انقلاب دلهاى همان دشمنان جور را فرا گرفت و به هم بدبين شدند و ابواب لعن و طعن را بسوى هم گشودند تا داستان قيام كوفه و توابين و آمدن مختار پيش آمد و مختار دمارى از قتله حضرت سيدالشهدا عليه السلام گرفت كه قسمتى از آنرا نقل كرديم و نداى وجدان جنايات آنها را در معرض افكار عمومى آيندگان گذاشت و مرور زمان قضاوت كرد كه حقيقت در چه لباسى جلوه كرد.
چراغى را كه ايزد فروزد
هر آنكس پف كند ريشش بسوزد
هدف اصلى قيام حضرت سيدالشهداء عليه السلام
هدف اصلى سيدالشهداء ازين قيام احياء دين و اصلاح مفاسد امور اجتماع مسلمين بوده و انى لم اخرج اشرا و لا بطر اولا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت بطلب الاصلاح فى امة جدى .
وقتى انسان در بيابانى چيزى را از دور مى بيند اول موجوديت آن در نظرش مجسم و ثابت ميگردد ولى نزديك ميشود وجودش معلوم و مشخص ميگردد و هر چه نزديكتر ميشود به شخصيت او واقفتر ميگردد تا آنجا كه عظمتش در دل و مغز آدمى جاى گرفته و خواه ناخواه به تعظيم و خشوع و خضوع ميافتد.
براى مثال اگر كوهى را از دور ببينيم اول موجوديت كوه برايمان نمايان ميشود كه از چه سنگى و از چه كيفيتى است سپس هر چه به آن نزديكتر شويم و نباتات و چشمه سارها و معادن و انواع محصولات آن آشنا گرديم خير و بركت كوه بيشتر ما را مجذوب مينمايد تا آنجا كه اگر بمعادن نهفته آن هم واقف شويم و از آهن و طلا و نفت و غير آن مطلع گرديم اهميت و عظمت و ارزش آن در نظر ما افزونتر ميگردد و اينمقدار هم نسبت به آن چيزيست كه ما مى بينيم چه بسا علم و قدرت و احاطه ما نسبت به تمام آن كوه و پشت و قله و دره و شيب و فرازش كافى نيست و از آن بيخبريم كه اگر آنها هم براى ما معلوم گردد خود را در برابر عظمت آن ناچيز مينگريم .
وجود مقدس و شخصيت حضرت سيدالشهداء ارواحنا فداه براى ما مانند كوهى است كه از عناصر آسمانى تركيب يافته و داراى انواع مواد و مواليد عنصريست و فكر و عميق و روح بلند پرواز او بقدرى اوج دارد كه عقل آدمى به اوج طيران او راه پيدا نميكند.
آنچه ميگويم بقدر فهم تست
مردم اندر حسرت فهم درست
حضرت ابى عبدالله (ع ) مانند كوه بلند و دامنه داريست كه داراى هزاران معدن جواهر گرانبهاست و با يك حركت لرزاننده مكنونات قيمتى خود را بيرون ريخت و در معرض نمايش خلايق گذاشت .
هر كس بيشتر معرفت به وجود امام حسين (ع ) پيدا ميكند در برابر عظمت وجودش چون خس در ساحل دريا و يا ريگ در كنار كوه كوچك و حقير و ناچيز ميگردد.
پس جا دارد كه ما بگوئيم بابى انت و امى يا ابا عبدالله لقد عظم مصابى بك
مرثيه خواندن دعبل در خدمت حضرت رضا عليه السلام
مرحوم دربندى در كتاب اسرارالشهاده از منتخب طريحى نقل ميكند كه دعبل خزاعى گفت سالى در ايام عاشورا بر سيد و مولاى خودم حضرت على بن موسى الرضا (ع ) داخل شدم فرايته جالسا جلسة الخرين و اصحابه من خوله كذلك فلما رانى مقبلا قال لى مرحبا بك يا دعبل مرحبا بنا صرنا بيده و لسانه ثم وسع لى فى مجلسة و اجلسنى الى جانبه ثم قال لى يا دعبل احب ان تنشد نى شعرا فان هذه الايام ايام حزن كانت علينا اهل البيت و ايام سرور كانت لا على اعدائنا خصوصا بنى امية لعنهم الله يا دعبل من بكا على مصابنا ولو واحد كان اجره على الله يا دعبل من ذرفت عيناه على مصابنا من اعدائنا حشره الله معنا فى زمرتنا يا دعبل من بكى على مصاب جدى الحسين عليه السلام غفر الله له ذنوبه البتة ثم انه نهض و ضرب سترا بيننا و بين حرمه و اجلس اهل بيته من وراء الستر ليبكوا على مصاب جدهم الحسين ثم التفت الى و قال لى يا دعبل ارث الحسين فانت ناصرنا و ما دحنا تقصر عن نصرنا ماالستطعت قال دعبل فاستعبرت و سالت عبرتى .
حاصل آنكه دعبل خزاعى ميگويد، در ايام عاشورا خدمت على بن موسى الرضا عليه السلام رفتم ديدم كه آنحضرت اندوهناك نشسته و جمعى از شيعيان در خدمت آنحضرت بودند چون نظر آنحضرت بمن افتاد فرمود مرحبا اى دعبل كه به دست و زبان خودت يارى كننده مايى ، آنگاه مرا طلبيد و نزد خود نشانيد و فرمود اى دعبل چون اينروزها ايام حزن ما اهل بيت و ايام سرور و شادى دشمنان ما است شعرى چند در مرثيه حضرت سيدالشهداء بخوان اى دعبل بدان كه هر كه بگريد و كسى را براى مصيبت ما بگرياند اجرش ‍ با خدا است . اى دعبل هر كس آب از ديدگانش روان شود براى آنچه از دشمنان ما بما رسيده خداى تعالى او را در زمره ما محشور گرداند. اى دعبل هر كه بر مصيبت جد من حسين بگريد البته حقتعالى گناهان او را بيامرزد پس حضرت فرمود دعبل مرثيه اى براى حسين را بخوان كه پرده اى آويختند و حرم عصمت و طهارت پس پرده نشستند براى آنكه در مصيبت جد خود حسين (ع ) بگريند آنگاه فرمود اى دعبل مرثيه براى حسين (ع ) بخوان دعبل ميگويد چند شعرى در مصيبت آنحضرت خواندم حضرت امام رضا با مروان و زنان و حاضران بسيار گريستند بنوعى كه صداى گريه از خانه حضرت بلند شد.
عزادارى حضرت صادق عليه السلام در ايام عاشورا
و نيز در اسرارالشهاده دربندى از كتاب منتخب طريحى از امام صادق (ع ) نقل ميكند انه كان اذا هل هلال عاشورا اشتد حزنه و عظم بكائه مصائب جده الحسين عليه السلام و الناس ياءتون عليه من كل جانب و مكان يعرونه بالحسين عليه السلام وينوحونه على مصائب الحسين فاذا فرعوا من البكاء يقول لهم ايها الناس اعلموا ان الحسين حى عند ربه يرزق من حيث يشاء و هود دائما ينظره الى موضع معسكره و مصرعه و من حل فيه من الشهدا و ينظر الى زواره و الباكين عليه والمقسيمين العزاء عليه و هو اعرف بهم و باسمائهم و اسماء ابائهم و بدرجاتهم و منازلهم فى الجنة و انه ليرى من يبكى عليه فيتغفر له و يسئل جده و اباه و امه و اخاه ان يستغفر و اللباكين على مصابه و المقيمين غرائه و يقول لو يعلم زائرى و الباكى على ماله من الاجر عند الله تعالى لكان فرحه اكثر من جزعه و ان زائرى و الباكى على لينقلب الى اهله مسرورا و ما يقوم من مجلسه الا و ما عليه ذنب و صار كيوم ولدته امه .
حاصل معنى آنكه وقتى كه هلال عاشورا نمودار ميشد حرن حضرت صادق (ع ) شدت مينمود و گريه آنحضرت بر مصائب جدش ‍ حضرت حسين عليه السلام زياد ميگشت و مردم از هر طرف و هر جا به سوى آنحضرت ميامدند و با آنحضرت بر مصيبتهاى حضرت حسين (ع ) نوحه و زارى ميكردند، پس زمانيكه از گريه فارغ ميشدند حضرت به آنها ميفرمود ايها الناس بدانيد بدرستى كه حضرت حسين (ع ) در مقام قرب پروردگار خود است و به لشكرگاه خود و به محل قبر خود و شهدايى كه نزديك قبر او مدفونند نظر ميكند و همچنين بسوى زيارت كنندگان خود نظر ميكند و او نامهاى آنها و پدرانشان را بهتر از شما كه فرزندان خود را ميشناسيد ميشناسد كسانيرا كه بر او گريه ميكنند مى بيند و براى آنها از خدا طلب آمرزش ميكند و از جد بزرگوار و پدر و مادر و برادرش سئوال ميكند كه براى گريه كنندگان مصيبتهاى او و اقامه كنندگان عزايش استغفار كنند و ميفرمايد اگر زيارت كنندگان قبر من آنچه را كه خداوند براى آنها مهيا كرده بدانند فرح و خوشحالى آنها بيش از جزع آنها خواهد شد و چون زيارت كننده او بر ميگردد هيچ گناهى براى او نمانده است و مثل روزى كه از مادر متولد شده خواهد بود.
حكايت يكى از بزرگان هند كه بواسطه عزادارى حسين (ع ) عاقبت به خير شد
در كتاب اسرارالشهاده دربندى نقل ميكند كه در زمان ما شخصى از بزرگان هند بود كه در دستگاههاى دولتى هند مقام بلندى داشت و او را مستوفى الممالك لقب داده بودند و مشرك بود ولى هر سال ماه محرم مجلس بسيار مهمى براى عزادارى حضرت سيدالشهدا عليه السلام ترتيب ميداد و مبلغ مهمى صرف اطعام مينمود در يكى از سالها مبتلا به مرضى شد كه اطباء از معالجه او عاجز بودند و روزبروز بر شدت مرض او افزوده ميشد تا اينكه مشرف به موت گرديد در حالت نزع و احتضار بود كه اطرافيان او ديدند يك مرتبه شفا يافت و از بستر بيمارى برخاست و مسلمان شد از سبب اسلام او پرسيدند جواب داد كه حضرت سيدالشهداء عليه السلام بالاى سر من تشريف آوردند و بمن فرمود برخيز كه خداى تعالى به بركت داشتن مجلس عزاى تو براى من ترا شفا داد، آنگاه آن مرد پس ‍ از قبول اسلام و شناختن حلال و حرام و مسلمان كردن خانواده اش از هند بطرف كربلا حركت كرده و آنچه از اموال نفيسه و جواهرات پرقيمت داشت به آستانه مقدسه حسينى بعنوان هديه تقديم نمود و بسيارى را در قبه منوره آن حضرت آويخت و از جمله زهاد و عباد اهل عتباب شد و يكسال قبل به مشهد حضرت رضا (ع ) مشرف شده بود.
حكايت زن هندى و سينه زدن او
و نيز در همان كتاب اسرارالشهاده نقل ميكند كه شخصى مورد وثوق من از اهل آذربايجان بود و براى من نقل كرد كه سالى سفر به هند كردم روزى در ايام اقامت خود جماعتى از اهل آن شهر را ديدم كه با سرعت زيادى بطرف ميدانى ميرفتند از سبب آن پرسيدم گفتند دسته اى از هنديها كه مشرك هستند جنازه اى دارند كه مطابق عقايد مذهبى خودشان بايد او را آتش بزنند و ما بتماشاى او ميرويم من هم براى تماشا با آنها رفتم تا بميدان بزرگ رسيديم هيزمهاى زيادى در آن ميدان جمع كرده آتش زدند كه از كثرت آتش و حرارت چون جهنمى سوزان گشت آنگاه جنازه اى را در ميان آتش انداختند بدن او سوخت و خاكستر شد ولى سينه او ابدا نسوخت و آتش نگرفت حضار از مشاهده او تعجب كردند كه چه گناهى كرده كه باعث نسوختن سينه او شده است عالم آنها دستور داد كه مجددا هيزم بياورند و آتش را زياد كنند بلكه سينه او بسوزد و كلماتى چند بر آن آتش خواند بلكه آتش او را بسوزاند ولى باز هم آتش ‍ تاءثيرى به او نكرد پس آن عالم به غيض آمده گفت اين زن صاحب معصيت بزرگى بوده كه باعث نسوختن سينه او شده است كسان و بستگان او خيلى ناراحت شدند بخواهر آن ميت گفتند شما از حال او خبر داريد كه او چه معصيتى مرتكب شده كه سينه او نمى سوزد خواهر گفت تا آنجا كه من از حال او اطلاع دارم زن بسيار خوبى بود و در طريقه مذهب خود به عبادت معروف بود ولى ياد دارم كه روزى در ايام محرم از راهى كه ميرفتيم به يكى از مجالس مسلمانها كه براى تعزيه حسينى و ذكر مصائب آنحضرت منعقد شده بود برخورد. يكى از آن جمعيت روضه ميخواند و مرد و زن بحالت گريه به سينه خود ميزدند به ما هم حالت رقتى دست داد و گريان شديم و من و خواهرم نيز سينه زديم عالم آنها گفت اين همان جرميست كه باعث گشته آتش سينه او را نسوزاند.
كاى مونس شكسته دلان حال ما ببين
ما را غريب و بيكس و بى آشنا ببين
اولاد خويش را كه شفيعان محشرند
تن هاى كشتگان همه در خاك و خون نگر
در ورطه عقوبت اهل جفا ببين
سرهاى سروران همه بر نيزه ها ببين
در خلد بر حجاب دو كون آستين فشان
آن سپر بود بر سر و دوش نبى مدام
وندر جهان مصيبت ما برملا ببين
يك نيزه اش ز دوش مخالف جدا ببين
نى نى درآ چو ابر خروشان كربلا
آن تن كه بود پرورش در كنار تو
طغيان سيل فتنه و موج بلا ببين
غلطان بخاك معركه كربلا ببين
يا بضعة الرسول ز ابن زياد داد
كو خاك اهل بيت رسالت بباد داد
---------------------------
حضرت آيت الله حاج سيداحمد ميرخانى (ره )

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page