مجلس سى و ششم : ان يرزقنى طلب ثارك مع امام منصور من اهل بيت محمد صلى الله عليه و آله

(زمان خواندن: 8 - 16 دقیقه)

و از خدا درخواست ميكنم كه روزى من گرداند تا با امام منصور از اهل بيت محمد صلى الله عليه و آله ((يعنى حضرت ولى عصر)) خون خواه تو باشم .
شرح لغات
رزق به فتح راء روزى دادن است و رزق به كسر راء نفس روزى است .
امام بمعنى پيشوا در امور دين و دنيا است و بعبارت ديگر به برنامه هاى دينى اعم از حكومت و اجراى حدود و احكام الهى تحقق ميبخشد.
امام صادق (ع ) به مفضل فرمودند اى مفضل امامت منصبى است الهى و خلافتى است ربانى كه خداوند هر طور كه مصلحت بداند و در هر مورد كه حكمت ايجاب نمايد آنرا قرار ميدهد و كسى را نميرسد كه بگويد چرا در صلب حسين (ع ) قرار داده شد و در صلب امام حسن (ع ) قرار داده نشد و به تعبير ديگر امام بخورشيدى ميماند كه با اشعه زندگى بخش خود همه موجودات زنده را حيات ميبخشد و بيمنه رزق الورى .
طلب ثارك : يعنى طلب خونخواهى تو را بكنم .
حضرت سيدالشهداء عليه السلام عظمتى دارد كه هيچكس جز خدايتعالى نمى تواند آن را بيان كند و فضل و ثوابش را شرح دهد زيرا عظمت خون و اهميت خونخواهى هر كس به قدر بزرگى صاحب آنست و همانطور كه شخص نميتواند مقام و منزلت حسين (ع ) را كاملا بشناسد همچنين نمى تواند عظمت و اهميت خونخواهى آنجناب را درك كند.
براى اينكه بتوانيم در حد استعداد و ظرفيت خود آن عظمت را دريابيم در اين زيارت از خدا ميخواهيم كه ما را از خونخواهان آنحضرت قرار دهد و اين سعادت بزرگ را بما روزى فرمايد.
مع امام منصور من اهل بيت محمد (ص ) در ركاب امام نصرت يافته از اهل بيت محمد (ص ) اهل در لغت بمعنى خانواده و فاميل و افراد خاندان آمده است و گاهى بمعنى سزاوار و شايسته ذكر شده و همچنين به گروهى اطلاق ميشود كه پيوند جامعى با هم دارند.
قرآن كريم آنان را كه با پيغمبرى عقيده اند و باو ايمان دارند اهل او ذريه او ميداند و كسانى كه فرزند نسبى او باشند در صورت ايمان نياوردن از اهل او بيرون ميداند همچنانكه در داستان نوح كه فرزندش فرد ناشايسته اى بود خدايتعالى فرمود: انه ليس من اهلك . او از اهل تو نيست .
و همچنين قرآن كريم گاهى آنان را كه يك مسير حركت ميكنند و يا يك روش و مرام دارند و يا پيروى از يك كتاب آسمانى مينمايند و يا پيرو يك مكتب غيرآسمانى هستند اهل همان روش بخصوص دانسته مانند اهل كتاب ، اهل تقوى ، اهل نار، اهل دوزخ ، اهل بهشت و غيره و اين معنى اهل است .
اهل بيت پيغمبر چه كسانى هستند؟
اين موضوع در قرآن مجيد كاملا تصريح شده كه در آيه تطهير ميفرمايد: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس و يطهركم تطهيرا . اشاره بر اينكه خدا جز اين منظور ندارد كه پليدى را از شما اهل بيت ببرد حالا بايد ديد اهل بيت چه كسانى هستند؟
از رواياتى كه در شاءن نزول آيه وارد شده تاءييد ميشود كه آيه شريفه در شاءن رسول خدا (ص ) و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام نازل شده و لذا رسول خدا (ص ) فرمود: بار خدايا اينها اهل بيت و عترت من هستند.
و در روايات زيادى آمده كه ائمه هدى از اهل بيت ميباشند.
ابوسعيد خدرى ميگويد: از رسول خدا (ص ) سئوال شد كه امامان بعد از شما چند نفرند؟ فرمود: دوازده نفر از اهل بيتم . بنابراين روايات و روايات ديگرى كه دوازده امام را بنام آنها ذكر كرده است رسول اكرم (ص ) حضرت مهدى را هم كه آخرين امام است از اهل بيت خود خوانده است .
مع امام منصور من اهل بيت محمد (ص ) در ركاب امام نصرت يافته از اهل بيت محمد (ص ) كه امام عصر عجل الله تعالى فرجه باشد. و اختصاص آنحضرت به لقب منصور از جهت آنست كه طلب خون حضرت سيدالشهداء در عهده شمشير عاملگير آنحضرت ميباشد چنانچه در آيه 31 سوره اسرى ميفرمايد: و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا فلا يسرف فى القتل انه كان منصورا .
اخبار زيادى داريم كه اين آيه مباركه در مورد قتل حضرت سيدالشهداء ابا عبدالله الحسين (ع ) نازل شده كه ولى خون حضرت امام حسين (ع ) حضرت قائم است و اگر جميع آنها را بكشد اسراف در قتل نشده است و در بعضى از اخبار است كه بعضى از روات سئوال كردند كسانيكه در زمان حضرت بقية الله هستند كه قاتل نبودند براى چه آنها را ميكشند جواب دادند كه چون راضى بفعل آنها هستند. ((والراضى بفعل قوم كالداخل فيهم ))
و در بحار از تفسير عياشى نقل ميكند كه امام باقر (ع ) فرمودند: هو الحسين بن على قتل مظلوما و نحن اوليائه و القائم منا اذا قام طلب بثارالحسين فيقتل و حتى يقال قد اسرف فى القتل .
در اينجا چند اشكال متوجه ميشود:
اولا: راضى بقتل را نبايد قصاص كرد فقط در عقوبت شريك فاعل است .
ثانيا: بايد سهم ديه آنها را رد كرد چه اگر جماعتى يكنفر كشتند ولى مقتول ميتواند تمام آنها را بكشد مشروط بر اينكه آنها را بدهند. مثلا اگر ده نفر يكنفر را بكشند بايد به هر يك از وارث اين ده نفر نه عشر 10/9ديه بدهند.
جواب تمام اين اشكالات به اين است كه حضرت ابا عبدالله الحسين (ع ) مسلما جزو اهل بيت رسول خدا بوده و محبت نسبت بآنحضرت از ضروريات دينست و كسانى كه راضى به قتل او هستند منكر ضرورى دين ميباشند، پس چنين كسى كافر و مرتد و واجب القتل ميباشد. پس زمان رجعت آنها را زنده ميكنند و حضرت از آنها انتقام ميكشد.
ولى خون حضرت امام حسين (ع ) حضرت قائم است
از امام محمد باقر عليه السلام سئوال كردند ((فلم سمى القائم قائما)) به چه جهت لقب حضرت مهدى قائم شد؟ فرمود: چون جدم حسين عليه السلام را شهيد كردند ملائكه آسمانها بخروش آمدند عرض كردند خدايا انتقام اين مظلوم را از ظالمان بكش . خطاب رسيد انظروا الى ضحضاح العرش چون نظر كردند پرده هاى نور از عرش الهى برداشته شد و امامان كه از ذريه حسين عليه السلام بودند ديدند كه يكى از آنها به نماز ايستاده خطاب رسيد كه بذلك انتقم منهم اوست كه انتقام ميكشد از قتله حضرت سيدالشهداء و هر كس از بنى اميه كه راضى بقتل آنحضرت بودند.
شرح صلى الله عليه و آله
اين جمله در دو بخش شرح داده ميشود.
بخش اول : صلى الله عليه يعنى خداوند سلام و درود بر پيغمبر (ص ) ميفرستد.
بخش دوم : در معنى آل پيغمبر كه چه كسانى هستند.
حقتعالى در سوره احزاب آيه 57 ميفرمايد: ان الله و ملائكته يصلون على النبى يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليما .
در چند آيه قبل از اين آيه بحثهايى پيرامون حفظ حرمت پيغمبر و عدم ايذاء او آمده در اين آيه مورد بحث نخست سخن از علاقه خاص خداوند فرشتگان نسبت به پيغمبر ميگويد بعد درين زمينه دستور به مؤ منان ميدهد.
حقتعالى در قرآن ، هر پيغمبرى را بنحوى ستوده و مخصوص به كرامتى گردانيده . مثلا حضرت آدم را به سجود ملائكه اكرام فرمود: اسجدو لادم و حضرت موسى را به كلام خود و كلم الله موسى تكليما. داود را بخلافت تعيين فرمود يا داود انا جعلناك خليفة فى الارض سليمان را به منطق الطير انا علمناه منطق الطير و عيسى را به ابراء مرض و احياء موتى تخصيص فرمود كه : ابرى الاكمه و الابرص و احيى الموتى باذن الله ولى پيغمبر اكرم درباره اش فرمود: ان الله و ملائكته يصلون على النبى ازين تعريف بايد دانست كه فرق اين پيغمبر با ساير پيغمبران چقدر بوده است و گويند مراد از صلوات خدا بر پيغمبر ثنا و مدح بر آنحضرت است و از بسيارى ستايش حقتعالى بود كه مسمى به محمد شد يعنى بسيار ستوده شده و از بسيارى ستايش او بود حقتعالى را كه مسمى به احمد شد، يعنى بسيار ستاينده . كانه حقتعالى ميفرمايد بسيار ترا ستوديم كه محمد گشتى و بسيار تو ما را ستودى كه احمد شدى .
در حكمت اينكه حقتعالى بر حبيبش صلوات ميفرستد بعضى گفته اند كه خداوند ملائكه را بسجود حضرت آدم ماءمور ساخت ولى بسجود پيغمبر ماءمور نشدند اگر چه سجده آدم هم به واسطه نور پيغمبر در صلب آدم بود ولى بر حسب ظاهر پيغمبر مسجود واقع نشد و از اين مطلب تفضيل آدم بر پيغمبر ظاهر ميشد پس حقتعالى فرمود اى ملائكه اگر بشما گفتم بر آدم سجده كنيد من خودم اول بر محمد صلوات فرستادم و شما مؤ منين بدون حاجت داشتن بآنحضرت صلوات بر آن بزرگوار ميفرستد ملائكه و انسانها كه در دنيا و آخرت احتياج بر آنحضرت دارند بطريق اولى بايد بر او صلوات فرستند.
علت صلوات امت بر آن حضرت
امام فخر رازى در اسرارالتنزيل ميگويد كه سبب در امر به صلوات امت بر آنحضرت آنست كه روح انسانى بواسطه ضعف جبلى مستعد بقبول انوار و فيوضات الهى نتواند بود مگر وقتى كه علاقه استفاضه ميان خود و ارواح انبياء را مستحكم نمايد تا انوار فيض از عالم غيب بر ارواح انبياء منعكس شده و بعدا به واسطه ايشان بما رسد چنانچه در موقع تابيدن آفتاب به اطاق انعكاس نور بر سطح اطاق و جدران آن ممكن نيست مگر وقتى كه نور به واسطه آئينه اى كه صفاى جبلى و شفافيت دارد انعكاسش بر سطح اطاق و جدران آن بيفتد پس ارواح انبياء عليهم السلام واسطه فيض الهى بين ما و او ميباشند و مسلما هر پيغمبرى كه مقامش بالاتر است منبع فيض الهى بيشتر خواهد بود تا جايى كه همه انبياء بايد كسب فيض از او بنمايند.
در سماء عالم بحار مجلسى است كه جابر گفت خدمت رسول اكرم (ص ) عرض كردم اول شى ء خلقه الله ما هو قال صلى الله عليه و آله نور نبيك يا جابر ثم خلق منه كل خير .
يعنى از رسول اكرم (ص ) پرسيدم اولين مخلوق خدا چه بود؟ فرمود: اى جابر نور پيغمبرت بود سپس خداوند از آن نور تمام خيرات را آفريد. مراد از خيرات جميع حيطه آفرينش است و اين حديث اگر چه پيغمبر را تنها واسطه فيض ميگيرد اما بواسطه روايات ديگر دانسته ميشود كه تمام چهارده معصوم در اينمقام شريكند و مؤ يد اينمطلب عبارتى از زيارت جامعه است كه ميفرمايد: بكم فتح الله و بكم يختم يعنى فتح ابواب و ختم آنها بوسيله شما چهارده معصوم بوده است و در قسمتى از حديث ديگر كه مفصل است حقتعالى به رسول اكرم (ص ) فرمود: اى حبيبم و اى بزرگ رسولان و اول آفريدگان و آخر پيغمبرانم تو در قيامت صاحب مقام شفاعت خواهى بود پس نور محمد (ص ) به سجده افتاد وقتى برخاست يكصد و بيست و چهار هزار قطره از نور وجودش چكيد كه از هر قطره اى خداى متعالى پيغمبرى را آفريد ((تا آخر روايت ))
پس مقصود از ذكر اين روايت اينست كه تمام پيغمبران از نور وجود پيغمبر اسلام خلق شدند و در مقام گرفتن فيض هم بايد از منبع فيض او كسب فيض كنند و چون انبياء محتاج به گرفتن فيض از آنحضرت ميباشند پس ما بطريق اولى نميتوانيم فيض را از مبداء حقتعالى بگيريم و محتاج بگرفتن فيض از آنحضرت ميباشيم چون سر تا پا ظلمت و تاريكى هستيم . چنانكه اگر آهنى را در كوره آهنگرى بگذارند تا صفات آتش بآن تاءثير كند با آنكه ذات آهن با ذات آتش متفاوت است اما چون صفات آتش بآن سرايت نموده در اين هنگام اگر آهن بگويد من سرخم ، من گرمم ، من ميسوزانم ، من حرارت مى بخشم و تمام آثار و افعال آتش را بخود نسبت دهد صحيح است و دعوى باطلى نكرده است بنابراين ما هم وقتى اتصال خودمان را به محمد و آل او نزديك كرديم كسب فيض الهى را بيش از پيش ميتوانيم بكنيم .
خداوند در قرآن هر يك از پيغمبران را به اسم خطاب كرد.
يا آدم اسكن انت و زوجك فى الجنة .
يا نوح اهبط بسلام منا و بركات .
يا ابراهيم اعرض عن هذا.
يا موسى فاخلع نعليك .
يا داود انا جعلناك خليفة فى الارض .
يا زكريا انا نبشرك بغلام .
يا يحيى خذالكتاب .
يا عيسى بن مريم اذكر نعمتى عليك .
ولى درباره اين پيغمبر او را باسم نخواند از بهر تعظيم بلكه با لقب خطاب ميكند:
يا ايها النبى ، يا ايها الرسول .
و اگر در آياتى هم اسم مبارك آنحضرت برده شد غرض خطاب نبوده بلكه معرفى بديگران بوده و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل
در امم سابقه پيغمبران را باسم ميخواندند و درباره اين پيغمبر خدا منع فرمود تا او را باسم نخوانند لا تجعلوا دعا الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضا اول آنحضرت را يا محمد، يا اباالقاسم خطاب ميكردند بعد از اين آيه يا رسول الله ، يا بنى الله ميگفتند. خداوند بجان هيچ پيغمبرى قسم نخورد مگر اين پيغمبر كه فرمود: لعمرك انهم لفى سكرتهم يعمهون بلكه به شهر و وطن پيغمبر هم قسم خورد لا اقسم بهذا البلد بالاتر از همه موجودات قرار داد و ما ارسلناك الا رحمة للعالمين آنقدر مقام اين پيغمبر بالا است كه آفريدگار عالم هستى و تمام فرشتگان كه تدبير اين جهان بفرمان حق بر عهده آنها گذارده شده بر او درود ميفرستند اكنون كه چنين است شما نيز با اين پيام جهان هستى هماهنگ شويد اى كسانيكه ايمان آورده ايد بر او درود بفرستيد و سلام گوئيد و در برابر فرمان او تسليم باشيد. ان الله و ملائكته يصلون على النبى يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليما .
او يك گوهر گرانقدر عالم آفرينش است و اگر بلطف الهى در دسترس شما قرار گرفته مبادا ارزانش بشماريد و مبادا مقام او را در پيشگاه پروردگار در نزد فرشتگان همه آسمانها فراموش كنيد او يك انسانست و از ميان شما برخاسته ولى نه يك انسان عادى بلكه كسى است كه يك جهان در وجودش خلاصه شده است .
در اينجا به نكاتى بايد توجه كرد:
اولا: صلوات بر حضرت رسالت بايد به ضميمه آل باشد چنانچه در امالى شيخ صدوق به اسناد خود از ابان بن تغلب از حضرت باقر عليه السلام از آباء گرامش از حضرت رسالت نقل فرموده كه من صلى على و لم يصل على آلى لم يجدريح الجنة و ان ريحها اليوجد من مسير خمسماة عام .
ثانيا: صلوات بر آنحضرت در تشهد نماز واجب است و بدون آن نماز باطل است مگر فراموش كند كه اگر محلش نگذشته بايد برگردد و اگر گذشته بعد از نماز قضا كند و سجده سهو هم واجب است و در موقع ذكر اسم مبارك او بايد صلوات فرستاد چنانچه در كافى از آن حضرت روايت كرده كه فرمود:
من ذكرت عنده فلم يصل على فدخل النار فابعده الله .
و در ثواب صلوات اخبار بسيار وارد شده كه در كافى از حضرت صادق (ع ) روايت كرده كه فرمود: من صل على النبى صلوة واحدة صلى الله عليه الف صلوة فى الف صف من الملائكة لم يبق مما خلقه الله الا صلى على البعد لصلوة الله عليه و صلوة ملائكته فمن لم يرغب فى هذا جاهل مغرور قد برء الله منه و رسوله و اهل بيته .
و نيز از آنحضرت روايت فرموده : ما فى الميزان شى ء اثقل من الصلوة على محمد و آل محمد .
در جامع الاخبار روايت ميكند كه رسول خدا (ص ) فرمود كه جبرئيل مرا ملاقات نمود و بشارت داد كه حقتعالى ميفرمايد هر كه بر تو صلوات فرستد من بر او صلوات ميفرستم و هر كه بر تو سلام كند من بر او سلام ميكنم و من براى اين بشارت سجده شكر بجا آوردم كلينى از امام صادق (ع ) روايت ميكند كه رسول خدا (ص ) فرمود هر كه بر من صلوات فرستد حقتعالى و ملائكه بر او صلوات ميفرستند.
و در روايت ديگر است كه رسول خدا فرمود: هر كس بر من يكبار صلوات فرستد حق تعالى بر او ده بار صلوات فرستد و هر كه بر من ده بار صلوات فرستد حقتعالى بر او صد بار صلوات فرستد و هر كه بر من صد بار صلوات فرستد بر او هزار بار صلوات ميفرستد و هر كس را كه خدا بر او هزار بار صلوات فرستد هرگز او را به آتش عذاب نخواهد كرد.
بخش دوم : در معنى آل
ريشه آل از اهل است و مصغر آن اهيل مانند رجل كه مصغر آن رحيل ميباشد پس در اصل اهل بوده ها را قلب به همزه كردند و همزه را باعتبار حركت ما قتل قلب بالف نمودند آل شد بدليل آنكه آل به اهيل تصغير ميشود و در تصغير هر كلمه به اصل خود راجع ميگردد.
كلمه اهل شمول بيشترى از آل دارد زيرا هم بر اشراف صادق است و هم بر غير اشراف معنى آل دودمان است و جز به شرفا و اعلام و زعماى قوم و طايفه اطلاق نميگردد و مقيد زمان و مكان هم نيست مانند آل رسول كه خاندان پيغمبر اسلام (ص ) و آل على كه خاندان و عترت اميرالمؤ منين (ع ) ميباشد. ((نقل از دائرة المعارف تشيع ))
پس فرقى كه ميان آل و اهل در استعمال شده است آنست كه آل در صاحبان شرافت خواه شرافت دنيوى باشد يا اخروى استعمال ميشود مثل آل نبى (ص ) و آل فرعون ((لعنه اله )) و اهل بمطلق كسان اطلاق ميشود مثل اهل سوق كه در آنها شرافت منظور نيست و اهل بيت نبوت كه در آنها شرافت منظور هست پس در استعمال آل اخص باشد و اهل اعم .
صاحب بن عباد در كتاب معروف به المحيط فى علم اللغة آورده است كه : آل الرجل قرابته و اهل بيته و تصغير اهيل و اهل در لغت بمعنى كسان است و اهل بيت كسان خانه را گويند پس آل نبى و اهل بيت نبى يعنى كسان نبى و جمعيتى كه رجوع و نسبتى باو داشته باشند.
معنى اولاد
افضل المحققين شيخ زين الدين رحمة الله عليه در كتاب مسالك فرموده كه جماعتى از اصحاب مثل شيخ ‌المحدثين شيخ مفيد و قاضى بن براج و ابن ادريس را اعتقاد آنست كه لفظ اولاد شامل اولاد اولاد و همچنين تا انقراض عالم ميشود. لقوله تعالى يا بنى آدم - يا بنى اسرائيل كه شامل جميع بنى آدم و بنى اسرائيل ميشود و از جهت اجماع بر تحريم حليله ولد ولد لقوله تعالى و حلائل ابنائكم الذين من اصلابكم و از جهت دخول اولاد اولاد در قول خداى تبارك و تعالى يوصيكم الله فى اولادكم .
بعد آنكه معنى آل و اولاد معلوم شد بايد دانست صلواتى كه در آن آل ذكر نشود خلاف شرع است در تفسير امام حسن عسكرى (ع ) وارد شده كه حضرت رسول (ص ) فرمودند كه در شب معراج قصرهايى را در بهشت بمن نشان دادند كه ديوارهاى آن از طلا و نقره ساخته شده بود و بجاى گل مشك و عنبر بكار برده بودند ولى بعضى از آن قصرها كنگره هاى رفيعى داشت و بعضى نداشت از جبرئيل سبب آنرا سئوال كردم گفت آن قصرهايى كه كنگره ندارد از آن كسانى است كه بعد از نماز بر تو و آل تو صلوات نمى فرستند تا نمايان باشد كه آنها قصر جماعتى است كه صلوات نفرستاده اند.
---------------------------
حضرت آيت الله حاج سيداحمد ميرخانى (ره )

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page