مجلس سى و هفتم : اللهم اجعلنى عندك وجيها بالحسين عليه السلام فى الدنيا و الاخرة

(زمان خواندن: 12 - 23 دقیقه)

پروردگارا مرا بواسطه محبت و شفاعت حسين عليه السلام نزد خودت در دو عالم وجيه و آبرومند گردان
وجهى ، بفتح واو و كسر جيم ، مرد نيكوروى صاحب قدر و جاه و بزرگ قوم .
وجيهه ، بفتح واو كسر جيم مؤ نث وجيه زن خود و داراى قدر و جاه و مقام فرهنگ عميد الوجيه ، مهمتر قوم ، خوشگل ، زيبا، فرهنگ لاروس .
پس معنى عبارت چنين ميشود: خدايا مرا بواسطه محبت و دوست داشتن حسين در دو عالم صاحب قدر و جاه و مقام قرار بده .
در اينجا ميگوئيم خدايا فطرس در شب ولادت حسين (ع ) خود را به قنداقه حسين ماليد خدا از تقصيرات او درگذشت و بمقام اولش ‍ رسيد و ميگفت كيست مثل من و حال آنكه من آزاد كرده حسينم خدايا ما هم يكعمر حسين حسين گفتيم و خود را به قبر و ضريح او ماليديم نميدانيم با ما چه معامله اى خواهى كرد.
در دعايى كه روز سوم شعبان ميخوانيم ميگوئيم : و عاد فطرس بمهده فنحن عائذون بقبره من بعده خدايا فطرس را بواسطه پناه بردنش به گاهواره حسين بمقام اولش برگردانيدى ما هم بعد از فطرس بقبر حسين پناهنده ميشويم و ميگوئيم : اللهم اجعلنى عندك وجيها بالحسين عليه السلام فى الدنيا و الاخرة .
خدايا چه قدر و منزلت و چه مقام و آبرومندى بالاتر از اين كه پيغمبر (ص ) فرمود: اللهم انى احبهما و احب من يحبهما.
يعنى پروردگار من دوست ميدارم حسن و حسين را و دوست ميدارم آنكسى را كه دوست ميدارد آنها را و همچنين فرمود: احب الله من يحب حسينا. خداوند دوست ميدارد هر كسى را كه حسين را دوست بدارد.
در روايت است كه روزى پيغمبر (ص ) از راهى ميگذشت ديد طفلى با حسين نشسته اظهار محبت و ملاطفت باو ميكند پيغمبر (ص ) آن طفل را گرفته اظهار مهربانى باو نمودند از آن حضرت علت را سئوال كردند فرمودند: انى احبه لانه يحب ولدى الحسين لانى راءيت انه يرفع التراب من تحت اقدامه و يضعه على وجهه و اخبرنى جبرئيل انه يكون من انصار فى دفعة كربلا .
يعنى : من او را دوست ميدارم بجهت آنكه او پسرم حسين را دوست ميدارد زيرا كه ديدم خاك از زير قدمهاى حسين بر ميداشت و بر چشمان خود ميماليد و جبرئيل بمن خبر داد كه اين طفل در واقعه كربلا از ياران حسين خواهد بود.
پس ما اميدواريم زيرا كه حسين عليه السلام را دست داريم ، پيغمبر خدا هم دوست دار ما ميگردد و باين سبب هم خدا دوست دار ما ميگردد ((وسايل المحبين شيخ جعفر ص 97))
محاسبه شيخ جعفر شوشترى با نفس خود
او در كتاب وسايل المحبين خود حساب دقيقى با نفس خود دارد كه سرانجام بواسطه محبت حسين در دنيا و آخرت نزد حقتعالى محترم و آبرومند ميگردد.
ميگويد چنين ياد دارم كه وقتى سنين عمرم به شصت سال رسيد فكر كردم و به نفس خود خطاب نمودم كه اى نفس شصت سال از عمر تو گذشت و سرمايه جوانى كه اغراشياء است بباد فنا دادى چه تحصيل زاد و توشه اى براى سفر آخرت خود ننمودى وقتى دوران جوانى چنين بگذرد در دوران پيرى و عليلى و ناتوانى چه خواهى كرد و چه متاعى از دنيا براى اين سفر پرخطر خود برداشتى .
اميرالمؤ منين عليه السلام همه شب در دوران خلافتش در كوفه با صداى بلند كه همه مى شنيدند ميفرمود: تجهز و ارحمكم الله فقد نودى بالرحيل .
اى مردم بار سفر آخرت خود را ببنديد كه بانگ رحيل قافله بلند شد چه در اين سفر عقبه هاى سختى در پيش است كه خواه ناخواه بايد از آن بگذرند.
اى نفس آيا بگوشت نرسيده كه حقتعالى در قرآن ميفرمايد: ان ربك لبا المرصاد.
بدان اى نفس كه به همين زودى تو را بر مركب چوبين سوار كنند و بطرف خانه وحشتناك قبر ببرند آيا براى آن منزل پرخوف و خطر چه ص 737اى نفس اگر بگويى كه داراى ايمانى هستم كه شرط قبولى ، ص 737،ميگويم كه آيا ايمان لفظى را ميگويى كه خيلى از منافقين و مردم بد عمل هم اين ايمان را دارند چه اكثر مردم ميگويند ما مسلمان و باايمان هستيم و اگر كسى بآنها بگويد كه شما مؤ من نيستيد بدشان ميآيد.
و اگر ايمان واقعى را ميگويى امامان ما براى اينكه گول و فريب شيطان را نخوريم تمام علائم ايمان را براى ما تعيين فرمودند كه كوچكتر و پست تر از همه آنها اينست كه هر چه براى خودت ميخواهى براى برادر دينى هم بخواهى و هر چه براى خودت نميخواهى براى او نخواهى آيا اين صفت در تو موجود است مسلما جواب منفى خواهى داد.
قرآن ميفرمايد: اءلم ياءن للذين آمنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله .
گويند فضل كه يكى از قطاع الطريقها بود به واسطه شنيدن اين آيه شخص خوبى شد كه شرح آن مفصل است
قرآن ميفرمايد: انما المؤ منون الذين اذ اذكر الله وجلت قلوبهم و اذ اتليت عليهم آياته زادتهم ايمانا على ربهم يتوكلون الذين يقميون الصلوة و مما رزقناهم ينفقون اولئك هم المؤ منون حقا لهم درجات عند ربهم و مغفرة و رزق كريم .
اى نفس در موقع خواندن آيات الهى چقدر از خوف الهى ترسان ميشوى و چقدر بر ايمان تو افزوده ميشود تو كه مثل آن مرده شويى هستى كه اگر روزى صد مرده بشويد ابدا بفكر مرگ و عالم آخرت نيست بلكه بفكر پول گرفتن از صاحب مرده است چگونه آيات الهى بر تو اثر خواهد كرد مسلما اگر اين آيات بتو اثر ميكرد وضع روحيه تو بهتر از اينها ميشد.
اى نفس اگر بگويى كه يكى از چيزهايى كه باعث نجات قبر و قيامت من ميشود اخلاق و صفات حسنه است مانند سخاوت و عدالت و امثال آن ميگويم آنها هم در تو نيست زيرا كه اى نفس وقتى بخواهى در راه خدا بدهى ده تومان را چند قسمت ميكنى كه به هر فقيرى پول كمى بدهى و لباسى كه ميخواهى به فقيرى بپوشانى بعد از آنكه كاملا استفاده كردى و ديگر پوشيدن او را خوش ندارى آنوقت بفقير و محتاج ميدهى و غذايى كه مانده شد و ديگر مورد استفاده تو نيست به گرسنه اى ميدهى اين را سخاوت نميگويند مگر نشنيده اى كه خدا در قرآن ميفرمايد: لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون .
با وجود آنكه قرآن ميخوانى و آيات آنرا روز و شب مى شنوى كه ميفرمايد: مثل الذين ينفقون اموالهم فى سبيل الله كمثل حبة انبتت سبع سابل و فى كل سنبلة مائة حبة .
مثل يك درهمى كه تو در راه خدا انفاق كنى مانند دانه گندمى است كه در زمين بكارى هفت خوشه بدهد كه هر خوشه آن يكصد دانه داشته باشد معذلك آخر آيه ميفرمايد: والله يضاعف لمن يشاء باز هم خدا بيش از اينها بتو ميدهد پس تو از صفت سخاوت چه بهره اى دارى سخاوت را حاتم طايى داشت كه در قصرى مينشست كه چهل در داشت اگر فقيرى از تمام درها ميآمد و چيزى ميخواست باو ميداد و باو نميگفت كه من ساعتى پيش به تو اكرام كردم و بعد از آنكه از چهل در ميآمد و ميگرفت حاتم باو ميگفت خجالت نكش اگر ميخواهى مجددا اين چهل در را تجديد كن او شخص مشركى بود و اين سخاوت را داشت تو كه مسلمان و شيعه اثنى عشرى هستى چه مقدار از آن سخاوت در تو هست .
اى نفس اگر بخواهى بگويى داراى اعمال صالحه هستم از قبيل نماز و روزه و حج و ساير اعمال ديگر جواب ترا خواهم داد كه نماز و روزه و حج آنقدر شرايط سنگينى دارد كه معلوم نيست يك نماز و حج ما قبول شود و در صورت قبولى آنقدر ديونى به مردم داريم چه مالى و چه اخلاقى مانند غيبت و تهمت كه اعمال صالحه ما بين آنها تقسيم ميشود و چيزى براى ما نميماند بلكه گاهى كه اعمال خوب ما تمام شد اعمال زشت آنها را بما ميدهند و ما بايد جزاى زشت آنها را ببريم .
آيا چقدر اعمال صالحه داريم كه در آن ريا و عجب نباشد بنابراين اى نفس نمى توانى بخودت وعده دهى و اميدوار باشى كه يك عمل تو مورد قبول الهى واقع شده باشد.
پس از آنكه نفسم ماءيوس شد و نتوانست جوابم را بگويد ناگاه بخود آمده گفت يكى از وسايل قرب الهى كه اميدوارى برحمت او است در من هست و من اميدوارم كه او دست گيرى از من كند و ديگر دوستى نبى اكرم و شيعه بودن ائمه اطهار ميباشد كه اين هم خيلى اميدوار هستم كه آنها شفاعتى از من بكنند چه آنها سبيل اعظم و صراط اقوم و كهف حصين اند و جواب آنها كشتى نجاتند كه فردا از شيعيان خودشان دست گيرى كنند.
من جواب او را دادم كه امت پيغمبر و شيعه بودن فرع پيروى از احكام اين پيغمبر و متابعت از ائمه معصومين ميباشد پس تو در چه چيزى از امور زندگى پيروى از اين پيغمبر را كردى و كداميك از سنت اين نبى گرامى و امامان را بجا آوردى تو كه در تمام امور زندگى پيرو بيگانگان ميباشى و تمام كردار و رفتارت را ميخواهى مثل بيگانگان قرار دهى سنت پيغمبر در امور زندگى تو چه نقشى دارد گذشته از همه اينها اخبارى كه در علامات شيعه به ما رسيده كداميك از آنها در تو موجود است .
بعد از آنكه دستم از همه جا كوتاه شد و نفسم را از هر درى مايوس گردانيدم خطاب باو كردم و گفتم اى نفس يك راه نجات براى تو ميباشد كه اگر توانستى ازين راه وارد شوى همه چيز براى تو خواهد بود و الا راهى براى تو باقى نيست و آن باب حسينى است زيرا كه جدش پيغمبر فرمود: حسين مصباح الهدى سفينة النجاة بلكه فرمود او بابى است از ابواب بهشت يعنى هر كه دوست حسينم باشد بايد ازين در وارد بهشت شود ناگفته نماند كه همه امامان ما كشتى نجاتند كه فرمود: مثل اهل بيتى كمثل سفينة نوح من ركب فيها نجى و من تخلف عنها غرق .
اى نفس آن نجات دهنده حسين است كه پيغمبر (ص ) درباره اش فرمود: حسين مصباح الهدى و سفينة النجاة پس در سفر دريا ما محتاج به كشتى هستيم كه لاعلاج بايد سوار شويم و آن كشتى اهل بيت پيغمبر ميباشد كه فرمود: اهل بيت من كشتى نوح هستند و عجب تشبيه خوبى پيغمبر فرموده چون كشتى نوح وقتى در آب افتاد كه دنياى مسكونى آنروز در آب بود فقط كشتى نوح با آنها كه در كشتى بودند نجات يافتند امروز هم در دنياى گمراهى و بدبختى فقط كشتى نجات از اين مهالك اهل بيت پيغمبرند كه فرمود: من ركب فيها بخى و تخلف عنها غرق بعد از اين گفتگوها نفسم خطاب بمن كرده گفت اين مطالبى كه شما گفتيد بسى مرا اميدوار كرد و بر خود لازم دانستم كه خود را به كشتى نجات حسينى برسانم تا او مرا نجات دهد ازين غرقاب مهالك و گمراهى اگر چه همان قسم گفته شد هيچيك از علائم ايمان در من نيست ولى اگر از باب حسينى وارد شوم مسلما مؤ من خواهم بود زيرا آن بزرگوار فرمود: انا قتيل العبرة ما ذكرت عند مؤ من الا بكى و اغتم لمصابى .
يعنى من كشته شده اشك چشمم نزد هيچ مؤ منى يادآور نمى شوم مگر آنكه مصائب من گريه ميكند و مغموم ميشود و اين گريه مصائب حضرت سيدالشهداء از صفات جميع انبياء بوده است .
اول : چون اينرا در خود ديدم قدرى بخود اميدوار شدم و گفتم يك علامت از علائم ايمان در من پيدا شد، آنهم علامتى كه در پيغمبران بوده است .
دوم : علامت خوبى كه در خود ديدم اين بود كه در ايام عاشورا حالت حزن و اندوه گريه اى براى من پيدا ميشد كه در ساير ايام سال اين حالت در من پيدا نميشد و ديدم كه ائمه ما فرموده اند: شيعتنا خلقوا من فاضل طنينا و عخبوا بنور ولايتنا يفرحون بفرحنا و يحزنون بحزننا .
پس يك صفت از صفات شيعيان در من پيدا شد و ممكنست از اينراه بگويم من شيعه هستم .
سوم : وقتى كه از باب حسينى وارد شدم در خودم كمال ايمان را ملاحظه كردم زيرا در باب زيارت آنحضرت وارد شده كه : من زاره كمن زار الله فى عرشه . البته كه خدا جا و مكانى ندارد پس اين عبارت كمال تقرب بخدا را ميرساند و اين مقام براى كسى كه ايمان نداشته باشد و يا ايمانش مستودع باشد ممكن نخواهد بود و يا در اخبار زيارت آنحضرت وارد شده وقتى كه زائر مراجعت ميكند ملكى از جانب پروردگار باو ميگويد كه خدايت سلام ميرساند و ميفرمايد عملت را از سر بگير كه گذشته هايت را بخشيدم پس وقتى انسان را خدا سلام ميرساند ديگر ممكن نيست كه او بى ايمان باشد.
چهارم : اگر چه در اعمال خود نظر كردم ديدم عملى ندارم كه باعث نجات من شود و من را ببهشت رساند اما در اخبار باب حسينى كه نظر كردم ديدم كه فرموده اند: من بكى او ابكى او تباكى و حبت له الجنة و در خود ديدم كه اين حالات در من هست پس خداوند مرا بواسطه حضرت حسين به بهشت خواهد برد پس اگر عملى ندارم كه تحويل خدا بدهم كه موجب بهشت شود از راه گريه بر حسين عليه السلام به بهشت ميروم .
پنجم : در باب زيارت حسين عليه السلام ديدم وارد شده كه زائر حسين از شافعان روز محشر درباره ده نفر يا صد نفر پس من گيرم از آن اشخاصى نباشم كه صد نفر را شفاعت كنم لااقل ممكنست كه نجاتى براى من باشد.
و از جمله فضايل زيارت آنحضرت اينست كه زائر آنحضرت از جمله كسانى كه در بالاى عرش الهى با خدا تكلم كند من كه داراى اين مقام نيستم ولى لااقل ممكنست طرف خطاب ملكى واقع شوم و يا به زائر حسينى گفته ميشود تو ساقى كوثر باش و ديگران را آب بده پس من به همين قدر قانع هستم كه از تشنگان محشر نيستم و از اين آيه هم نيستم كه در جهنم ميگويند: ان افيضوا علينا من الماء اى بهشتى ها به ما آب دهيد اگر چنانچه نمازهاى من قبول درگاه الهى نشود در روايات فضيلت زائر حسين وارد شده كه خداوند هفتاد هزار ملك موكل قبر آنحضرت كرده كه دائما نماز ميخوانند و ثواب آن را براى زائرين قبر حسين مينويسند نمازى را كه ملك بخواند با نمازهاى ما خيلى فرق دارد پس ممكن است ثواب اينگونه نمازهاى درست دست مرا بگيرد.
اگر چنانچه زكوة من قبول نشود يا به واسطه ديگرى قبول نشود زائر حسينى زكوة دهنده را دارد چه در خبر است كه زائر حسين در هر زيارتش ثواب هزار زكوة مقبوله را دارد.
و اما اگر حج من قبول نشود زائر حسين را ثواب حج و عمره هاى متعدد باو ميدهند در بعضى روايات حسين (ع ) مطابق يك عمره است و در بعضى از روايات مطابق يك حج و در بعضى روايات 22 حج و 80 حج و يكصد حج و در بعضى از روايات مطابق صدهزار حج .
و در بعضى اخبار زيارت حسين (ع ) هر قدمش ثواب يك حج را دارد و در روايت ديگر هر قدمى كه بر زمين ميگذارد و بر ميدارد ثواب صد حج و عمره مقبوله در نامه عملش مينويسند و در بعضى از اخبار ثواب دو حج و در بعضى ثواب سى حج و در بعضى ثواب صد حج و در تمام اينها ثواب حجى كه با پيغمبر بجا آورده باشد. بعد باز بالا ميرود زائر حسين (ع ) ثواب حجى را دارد كه خود پيغمبر بجا آورده باشد، بلكه در خبريست كه پيغمبر فرمود هر كه حسينم را زيارت كند ثواب نود حج و نود عمره ايكه من بجا آورده باشم باو خواهند داد اين اختلافات روايات براى اختلاف معرفت زائرين خواهد بود.
پس اگر تو هم قبول نشد ممكنست از راه زيارت حسين (ع ) ثواب اينهمه حج در نامه اعمال تو نوشته و ثبت شود.
اما صدقه : در روايت است كه زيارت امام حسين (ع ) برابر ثواب هزار صدقه مقبوله است .
اما روزه : ثواب زيارت حسين (ع ) مقابل اجر هزار صائم و روزه دار را دارد.
اما اعانت در راه خدا در خبر است هر كه زيارت آنحضرت را كند مثل كسى است كه هزار اسب در راه خدا داده باشد كه همه بازين و لجام بوده باشد.
اما جهاد در راه خدا، در خبر است كه زيارت حسين (ع ) ثواب هزار شهيد از شهداء بدر را دارد بلكه در خبر ديگريست كه زيارت آنحضرت ثواب هزار بنده آزاد كردن را دارد بلكه در بعضى از روايات هر قدمى ثواب يك بنده آزاد كردن از اولاد اسماعيل را خواهد داشت بلكه وارد شده كه از هر قطره زائر خدا هفتاد هزار ملك خلق ميكند كه تسبيح و تقديس خدا را كنند و ثوابش را در نامه عمل زائر بنويسند.
حسين نجات دهنده از آتش است
مرحوم حاج ملا محمدباقر بيرجندى در كتاب كبريت احمر نقل ميكند كه يكى از معاصرين ما كه مدتى عمر خود را صرف حكومت دولتى نموده بعد از آنكه از آن شغل كناره گيرى نمود و توبه كرد براى من نقل نمود كه در خواب ديدم به واسطه شغلم در عذابهاى سختى گرفتارم و درهاى آتش به روى من باز است بمن گفتند كه براى خود شفيعى بجوى گفتم در اينجا از كجا شفيع بجويم گفتند بگو: يا حسين ، يا حسين ، چون اين اسم را مكرر گفتم شخصى نورانى پيدا شد دست مرا گرفت و از آتش بيرون آورد و از آن وقت نذر كرده ام كه مجلس روضه اى داشته باشم و حالا در هفته يكروز در منزل روضه خوانى دارم .
هر كه حسين را زيارت كند آنحضرت هم بعد از وفات او را زيارت ميكند.
مرحوم علامه مجلسى در مزار بحار نقل ميكند كه مردى از مشايخ عرب كه اسم او على بن محمد بود در هر ماه يكمرتبه بزيارت حسين (ع ) ميرفت ولى در زمان پيرى مدتى اين زيارت را ترك كرد تا يكمرتبه به هر قسمى بود بزيارت آنحضرت مشرف شد، شبى حضرت سيدالشهداء را در خواب ديدم آن حضرت فرمود اى على بن محمد تو كه با ما خوب بودى چرا بما جفا كردى گفتم يا سيدى پير شدم و دستم از مال دنيا تهى گشته نمى توانم مركبى اجاره كنم آقا يك روايتى از شما بما رسيده ميل دارم از خود شما بشنوم و آن اينست كه شما فرموده ايد هر كه مرا در حياتش زيارت كند من هم بعد از وفاتش او را زيارت ميكنم صحيح است يا خير فرمود صحيح است گفتم اگر او در آتش باشد فرمود اگر در آتش هم باشد او را نجات ميدهم .
اى خواننده عزيز مناسب ديدم كه يكى از معجزات امام حسين عليه السلام را راجع باين موضوع ذكر كنم هر چند مطلب بطول ميانجامد ولى نظر باينكه چشم دوستان حسينى را روشن ميكند خوب و ارزنده است . مرحوم حاج شيخ على اكبر نهاوندى در كتاب راحة الروح از كتاب دارالسلام آقا شيخ محمود عراقى نقل ميكند كه شخص بزرگ وثقه و جليل القدرى بنام حاج سيد عبدالرحيم ((كرهرودى عراقى )) در اواسط سال 1350 به اراده حج بيت الله از قريه ((كرهرود)) بيرون رفت و در مراجعت از مكه معظمه با كشتى از راه بوشهر آمد و وقوف وى و همراهانش در كشتى طول كشيد بطوريكه كسان ايشان از آمدنشان ماءيوس شدند بلكه خبر وفات ايشان رسيد تا اينكه پس از زمانى طولانى كشتى ايشان بساحل دريا رسيد. ((آقاى شيخ محمود عراقى صاحب كتاب دارالسلام )) ميگويد من در آن زمان طفلى بودم كه بحد بلوغ نرسيده بودم ولى بعد از آنكه به حد رشد رسيدم و مراتبى از علم و تحصيل نمودم اتفاقا شبى با سيد مذكور در مجلسى بوديم و پس از تفرقه اكثر اهل مجلس با آن سيد صحبت ميكرديم تا اينكه يكى از غرائب و وقايعى كه خود او مشاهده كرده بود براى ما ذكر نمود گفت در بازگشت از سفر مكه كشتى ما در اثر اختلاف هوا خراب شده از راه رفتن باز ماند تا اينكه ذخيره غذايى ما به آخر رسيد و خوف گرسنگى و تلف شدن ما را اذيت ميكرد تا اينكه به فضل خداوند و خوبى وضع هوا كشتى ما بساحل شهر مخا رسيد كه شهرى واقع در يكى از جزاير درياست .
چون اهل كشتى باين شهر رسيدند براى رفع خستگى و ذخيره غذا از كشتى بيرون آمده به شهر مخا رفتند و توقف كشتى در آنمكان تا سه روز طول كشيد و اهل كشتى در اين باب به نزد ملاح شكايت كردند كه ما مدتى است در دريا مانده ايم و ساير حجاج بخانه هاى خود رفته اند و خبر مرگ ما را برده اند با اينحال اين توقف براى ما خوب نيست ، ملاح كشتى دعوت ما را اجابت كرد شخصى را روانه شهر كرد بعد از اطلاع از شهر مخا دسته دسته بساحل دريا براى سوار شدن به كشتى آمدند باين ترتيب كه اول خود را بكشتى كوچك سوار ميكردند تا به كشتى بزرگ برسد و بآن كشتى سوار شوند تا آنكه از حجاج چند نفرى باقى ماندند كه از جمله ايشان سيدى از اهل يكى از بلاد خراسان بود كه حاج سيدحسين نام داشت و مردى عالم و عابد و بزرگوار بود و با جمعى از ارحام و بزرگان خودش بود و بقدرى آن سيد خوش اخلاق و مهربان بود كه همه اهل كشتى فريفته اخلاق او شده بودند بعد از آنكه كشتى كوچك را سوار شدند دست ايشان از ساحل و كنار دريا دور شد، باد و طوفانى شديد درگرفت و كشتى كوچك را آورده چنان بر كشتى بزرگ زد كه آن كشتى كوچك شكسته و افراديكه در آن نشسته بودند و در دريا افتادند و غرق شدند در اين حال ضجه و ناله كسان ايشان در كشتى بزرگ بلند شد و همه كشتى براى حاج سيدحسين كه با آن كشتى كوچك بود ميگريستند و ناله ميكردند در اين هنگام ملاح كشتى به شاگردانى كه براى نجات دادن غريق خيلى استاد و ماهر بودند دستور داد كه براى نجات آن غريقها خود را در آب بيندازند و به هر وسيله كه شده آن غريقها را نجات دهند ولى افسوس كه بواسطه بدى هوا و كولاك دريا نشد كه آنها را نجات دهند مگر يك نفر از ايشان كه آن هم مرده بود ملاح و كشتى چون از نجات غريقها ماءيوس شدند كشتى را حركت دادند، اتفاقا هوا هم موافقت كرده كشتى با كمال ملايمت روانه گرديد لكن كسان سيد مذكور و همراهانش از غصه و اندوه مفارقت او گريان و نالان بودند تا آنكه صبح صادق از افق دريا طالع گرديد فريضه صبح را ادا كرديم و هوا كه روشن گرديد ملاح بر عرشه كشتى بالا آمد و شادان و خندان اهل كشتى را بشارت داد كه اگر چه شب گذشته چند نفر از ما در دريا غرق شدند لكن در عوض اين مصيب خداوند بر ما منت گذاشت و هوا موافقت نمود مسافت پيچيده روز را در مدت يك شب طى كرديم و اينك ساحل دريا و زمان خروج از كشتى نزديك شده است اهل كشتى از اين بشارت بسى خوشحال شدند و قدرى خواب كردند تا آفتاب بالا آمده ناگاه جلوى كشتى ما چند نفرى در كنار دريا نمايان شدند كه پارچه اى بالاى نيزه زده بما اشاره ميكردند و ملاح كشتى را بطرف آنها حركت داد و نزديكى آنها لنگر انداخت چون ملاحظه كرديم ديديم سيد جليل القدر حاج سيدحسين مذكور كه در شب گذشته در ساحل شهر مخا كه تا اينجا هيجده منزل مسافت داشت غرق شده بود از ميان آن جمعيت برخاست اهل كشتى از ديدار او بسى خوشحال شدند و گريه شوق چشمان آنها را فرا گرفت شرح حال را از آنها پرسيديم با زبان عربى به ملاح گفتند كه ديشب اوايل شب كنار دريا نشسته بوديم و آتشى بر افروخته ماهى كباب مينموديم كه ناگاه آوازى شنيديم كه ميگفت هذا وديعة للحسين يعنى اين امانت حسين است اين مرد را در حلقه ما گذاشت و ديگر كسى را نديديم چون مشاهده حال او و لباسش را كرديم دانستيم كه او شخص غريق است پس از آنكه قدرى او را معالجه كرديم و بحال آورديم از حالش پرسيديم چون عربى زبان نبود فهمانيد كه اهل اين كشتى بوده و در شب گذشته در ساحل شهر مخا غرق شده باو گفتيم غم مخور ما آن كشتى را ميشناسيم و محل عبور او از همين جا ميباشد چون بيايد ما ترا به آنها ميرسانيم تا آنكه روز بعد بر آمد و اين كشتى نمايان گرديد و اگر چه اين مسافت در ظرف يك شب بعيد است لكن از مشاهده علامت دانستيم كه همان كشتى است كه او مسافر آن بوده است .
پس اهل كشتى سيد را نزد خود بردند و كسانش دور او جمع شدند و پس از خوشحالى زياد حركت كرد پس از آنكه اهل كشتى گريه شوق زيادى كردند از سيد پرسيدند كه پس از غرق شدن چه باعث نجات شما شد.
گفت كه چون آن كشتى كوچك در اثر طوفان و صدمه و سوراخ شدن در آب غرق شد من چون شناگرى ميدانستم ماءيوس نشدم شروع به شنا كردم كه خود را از آب بيرون آوردم ديدم كه شاگردان ملاح جستجوى مرا ميكنند لكن در غير محل هستند و هوا هم قدرى تاريك شده و پس دست بلند كرده آواز دادم كه مرا در اين نقطه دريابيد ناگاه موج دريا مرا فرو برد و ديگر بار غرقم نمود دوباره بازحمت زياد خود را از آب بيرون آورده ديدم هوا تاريكتر شده است و خود را از كشتى دورتر ديدم باز نفس تازه كرده آواز برآوردم باز موج دريا مرا غرق كرد تا آنكه دفعه سوم خارج شدم و از مشاهده تاريكى هوا و دورى از يابندگان در جستجوى من بودند ماءيوس ‍ شده متوجه به سمت كربلا و عزيز زهرا حسين بن على عليه السلام شدم عرض كردم يا جداه يا ابا عبدالله ادركنى مرا درياب و عيال و اطفال مرا چشم براه مخواه اين بگفتم و ديگر بار صدمه موج غرق شده و ديگر حال خود را ندانستم تا آنكه خود را در ميان حلقه اعراب ديدم پس اهل كشتى از اين معجزه و امر غريب در حيرت شدند.
حاج سيد عبدالرحيم مذكور گفت كه با حاج سيدحسين بوديم تا آنكه از كشتى بيرون آمديم و در شهر بوشهر تا شيراز و از شيراز تا اصفهان با او همخرج و همسفر بوديم و در اصفهان هم خواست كه ما در مسافرت به خراسان از او ديدن نمائيم پس در اصفهان از ايشان جدا شديم و توفيق مسافرت مشهد حضرت رضا (ع ) هم هنوز نشده و بعدا هم خبرى از ايشان دانسته نشد.
در مآثرالاثار است كه آقا شيخ محمود عراقى از مجتهدين مسلم دارالخلافه تهران بود و در مسجد آغا بهرام به امامت جماعت و ترويج احكام مشغول بوده و تقريرات درس شيخ انصارى را از فقه و اصول مفصلا نوشته و در اين سنوات كتابى بنام دارالسلام كتابى كه مرحوم نهاوندى اتفاق فوق را از آن نقل كرده است در احوالات حضرت حجت نوشته كه اين كتاب بچاپ هم رسيده است .

اى چرخ غافلى كه چه بيداد كرده اى
وز كين چها در اين ستم آباد كرده اى
بر طعنت اين بس است كه بر عترت رسول (ص )
بهر خسيكه بار درخت شقاوتست
بيداد كرده خصم و تو امداد كرده اى
در باغ دين چه با گل و شمشاد كرده اى
اى زاده زياد نكردست هيچگه
با دشمنان دين نتوان كرد آنچه تو
نمرود اين عمل كه تو شداد كرده اى
با مصطفى و حيدر و اولاد كرده اى
كام يزيد داده اى از كشتن حسين (ع )
آزرده اش به خنجر فولاد كرده اى
ترسم تو را دمى كه به محشر درآورند
از آتش تو دود به محشر در آورند
---------------------------
حضرت آيت الله حاج سيداحمد ميرخانى (ره )

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
ادعیه ماه رمضان
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 رمضان

مرگ مروان بن حکم در اول رمضان سال ۶۵ هـ .ق. مروان در ۸۱ سالگی در شام به...


ادامه ...

4 رمضان

مرگ زیاد بن ابیه عامل معاویه در بصره در چهارم رمضان سال ۵۳ هـ .ق. زیاد در کوفه...


ادامه ...

6 رمضان

تحمیل ولایت عهدی به حضرت امام رضا علیه السلام توسط مأمون عباسی بعد از آنکه مأمون عباسی با...


ادامه ...

10 رمضان

١ ـ وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) همسر گرامی پیامبر(صلی الله علیه و آله و...


ادامه ...

12 رمضان

برقراری عقد اخوت بین مسلمانان توسط رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که...


ادامه ...

13 رمضان

مرگ حجاج بن یوسف ثقفی،‌ حاکم خونخوار بنی امیه در سیزدهم رمضان سال ۹۵ هـ .ق حاکم خونخوار...


ادامه ...

14 رمضان

شهادت مختار بن ابی عبیده ثقفی در چهاردهم رمضان سال ۶۷ هـ .ق مختار بن ابی عبیده ثقفی...


ادامه ...

15 رمضان

١ ـ ولادت با سعادت سبط اکبر، حضرت امام مجتبی(علیه السلام)٢ ـ حرکت حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

16 رمضان

ورود محمد بن ابی بکر به مصر در شانزدهم رمضان سال ۳۷ هـ .ق محمد بن ابی بکر...


ادامه ...

17 رمضان

١ ـ معراج پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)٢...


ادامه ...

19 رمضان

ضربت خوردن امیرمؤمنان حضرت امام علی (علیه السلام) در محراب مسجد کوفه در نوزدهم ماه مبارک رمضان سال...


ادامه ...

20 رمضان

فتح مکه توسط سپاهیان اسلام در روز بیستم رمضان سال هشتم هـ .ق سپاهیان اسلام به فرماندهی رسول...


ادامه ...

21 رمضان

١ ـ شهادت مظلومانه امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام٢ ـ بیعت مردم با امام حسن مجتبی علیه...


ادامه ...

23 رمضان

نزول قرآن کریم در شب بیست و سوم رمضان کتاب آسمانی مسلمانان، قرآن مجید نازل گردید. برخی چنین...


ادامه ...

29 رمضان

وقوع غزوه حنین در بیست و نهم رمضان سال هشتم هـ .ق غزوه حنین به فرماندهی رسول گرامی...


ادامه ...

30 رمضان

درگذشت ناصر بالله عباسی در سی ام رمضان سال ۶۲۲ هـ .ق احمد بن مستضیء ناصر بالله درگذشت....


ادامه ...
0123456789101112131415

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page