مجلس سى و نهم : و اتقرب الى الله ثم اليكم بموالاتكم و موالاة وليكم و بالبرائة من اعدائكم و الناصبين لكم الحرب

(زمان خواندن: 8 - 15 دقیقه)

و تقرب ميجويم بسوى خدا و بعد به سوى شما بدوستى كردن با شما و دوستى كردن با دوستان شما و به بيزارى جستن از دشمنان و برپاكنندگان جنگ براى شما.
موضوع تولى و تبرى
از اهم اصول دين بعد از توجه به نبوت اعتقاد به امامت اهل بيت عليهم السلام ميباشد و قوام اصل مذكور به دو ركن مهم است كه يكى تولى و ديگرى تبرى است و بقدرى اين دو موضوع در اصول دين اهميت دارد كه در روايات اهلبيت وارد شده كه اگر كسى در بين ركن و مقام كه بهترين نقاط كعبه است عمر دنيا را عبادت كند و روزها روزه دار و شبها قائم اليل باشد ولى اين دو موضوع در او نباشد خدا او را در جهنم مياندازد پس كمال ايمان بر تحصيل اين دو ركن است كه عبارت از برائت از اعداء اهلبيت و دوستدارى و ارادتمندى باين خاندان بزرگوار است و اجر و مزد عبادت او بقدر اعتقاد به اين دو موضوع است .
در زيارت جامعه كبيره كه بهترين زيارات در مقام اهلبيت است ميخوانيم : من والاكم فقد والى الله من عاداكم فقد عاد الله و من احبكم فقد احب الله و من ابغضكم فقد ابغض الله .
يعنى اى آل محمد هر كس كه شما را دوست بدار همانا كه خدا را دوست داشته باشد و هر كس كه با شما دشمنى كند در حقيقت با خدا دشمنى كرده و هر كه بشما مهر ورزد بتحقيق كه بخدا محبت و عشق ورزيده است و هر كس شما را ناخوش دارد و بشما كينه و عداوت ورزد همانا كه خدا را ناخوش داشته و قهر او را برانگيخته است .
دوستى با ائمه معصومين مساوى با دوستى و تقرب بخداست
اتقرب الى الله ثم اليكم بموالاتكم و موالاة وليكم .
قبل از آنكه وارد اين بحث شويم اين موضوع قابل توجه است كه دانسته شود خداى تعالى دوستى خود را براى چه كسانى بتثبيت فرموده است . در قرآن مجيد آيات متعددى در اين امر آمده است كه در مرحله اول نشانگر آنست كه كسانيكه بخداى تعالى ايمان دارند و اطاعت امرش را مينمايند حقتعالى يار و ياور و نگهبان و سرپرست آنهاست و اين امر تحقق نميپذيرد مگر آنكه ايمان بخدا توام با ايمان برسول و سپس به اوصياء گرامى و ائمه معصومين باشد همچنانكه در آيه شريفه فرموده : الله ولى الذين آمنوا خداى تعالى متولى امور كسانى است كه ايمان آورده اند و در بعضى از تفاسير آمده كه حقتعالى سرپرست كسانى است كه ايمان آورده اند و قبول ولايت ائمه معصومين (ع ) را كرده اند.
اما مكمل اين معنا در همان آيه شريفه اطيعو الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم ... ميباشد كه بعدا در جاى خود تفسيرش بيان خواهد شد.
بنابراين كسى كه اطاعت امر خدا و رسول و اولوالامر را بنمايد پرواضح است كه اين از نظر دوستى با آنانست و بدون شك خدا و رسول و اولولامر هم او را دوست دارند و همچنين معلومست كسى كه غير از خدا را ولى خود قرار دهد به خدا كفر ورزيده و مورد دشمنى او قرار ميگيرد.
بطوريكه بعضى از دانشمندان روانشناس گفته اند مبداء و اساس همه چيز در عالم محبت است كه باعث قرب بآن چيز ميشود يعنى محبت جاذبه اى آسمانى و رمزى از رحمت و عنايت ربانى است و روى همين جهت كسانيكه خدا را دوست دارند دوستان خدا را هم دوست دارند و آنانكه دوستان خدا را دوست دارند چنانست كه خدا را دوست داشته اند.
پس مصداق اين بند از زيارت روشن ميگردد كه زائر عرض ميكند: اتقرب الى الله ثم اليكم بموالاتكم و موالاة وليكم تقرب بسوى خدا و بعد بسوى شما بستگى بدوستى كردن با شما و دوستى كردن با دوستان شما دارد.
اين نكته را بايد دانست كه براى نجات و رهايى از ناملايمات در امر آخرت كسى چيزى ندارد كه بخواهد بخدا دهد و متاعى در دست او نيست كه بخواهد مبادله كند، تنها محبت و دوستى بخدا و اوليا خدا است كه در مقام مبادله ميتواند گره گشا باشد و ميتواند واسطه بين خالق و مخلوق گردد و ميتواند وسيله محو گناهان و خطاكاريها باشد.
و اين معنى بسيار روشن است كه اگر كسى محبت با خدا و يا محبت با دوستان خدا در اين دنيا نداشته باشد چگونه ميتواند در آن جهان كه كسى بفكر كسى نيست خود را از مهلكه نجات دهد چگونه ميتواند با كسى كه در دنيا بيگانه بوده و در آنجا همه كاره است تماس بگيرد و او را شفيع خود قرار دهد.
آرى بلاشك تنها عوالم محبت و جاذبه مقام ولايت است كه ميتواند به اين امر جامه عمل بپوشاند حضرت امام حسن عسكرى (ع ) از پدران خود از رسول خدا نقل ميفرمايد: روزى به بعض اصحاب خود فرمود در راه خدا دوستى و دشمنى داشته باشيد، زيرا بدون اين دوستى و دشمنى به ولايت خدا نميرسيد و هر كس هر چه نماز بخواند و روزه بگيرد و بدون تولى و تبرى طعم و مزه ايمان را نميچشد. كسى عرض كرد چگونه بدانم كه دوستى و دشمنى در راه خدا را دارا هستم حضرت اشاره فرمودند به اميرالمؤ منين على (ع ) و فرمودند مى بينى على را عرض كرد بلى فرمود او دوست دارد پس او را دوست بدار اگر چه كشنده پدرت و فرزندت باشد دوست او را نيز دوست بدار و دشمن او را اگر چه پدرت و فرزندت باشد. جلد 1 علل الشرايع و عيون اخبارالرضا و امالى صدوق .
نمونه اى از تولى و دوستان واقعى ائمه
در روضه كافى از حكيم بن عتيبه روايت ميكند كه گفت خدمت امام باقر (ع ) بودم خانه پر از جمعيت بود، در اين هنگام پيرمردى كه تكيه بر عصاى آهنين خود داشت وارد شد بر در خانه ايستاده گفت : السلام عليك يابن رسول الله و رحمة الله و بركاته سكوت كرد حضرت باقر (ع ) فرمود: عليك السلام و رحمة الله و بركاته پيرمرد رو بطرف حضار مجلس نموده بر همه سلام كرد و آنها جواب سلامش را دادند آنگاه متوجه حضرت شده عرض كرد يابن رسول الله مرا نزد خود جاى ده بخدا قسم كه من شما را دوست ميدارم و دوستان شما را هم دوست ميدارم اين علاقه و محبت من نسبت به شما و دوستانتان نه براى طمع دنياست بخدا قسم دشمنان شما را دشمن ميدارم و از آنها بيزارم اين دشمنى و بيزارى كه نسبت بآنها ابراز ميكنم خداى را شاهد ميگيرم نه بواسطه كينه و خصومتى است كه بين من و آنها باشد آنچه شما حلال بدانيد حلال ميدانم و آنچه شما حرام بدانيد من هم حرام ميدانم و انتظار فرج خانواده شما را ميكشم يابن رسول الله (ص ) فدايت شوم با اين خصوصيت آيا اميد نجاتى برايم هست ؟
حضرت باقر (ع ) فرمود: بيا جلو، بيا جلو او را پيش خواند تا در پهلوى خود نشانيد آنگاه فرمود اى پيرمرد شخصى خدمت پدرم على بن الحسين (ع ) رسيد همين سؤ الى كه تو كردى از ايشان نمود پدرم در جوابش فرمود اگر از دنيا بروى وارد بر پيغمبر (ص ) و على و امام حسن و امام حسين و على بن الحسين عليهم السلام ميشوى قلبت خنك خواهد شد و دلت از التهاب ميافتد و شاد خواهى شد آنگاه كه جانت باينجا برسد در اين هنگام با دست اشاره به گلوى خود نمود در زندگى نيز چيزهايى خواهى ديد كه باعث روشنى چشمت هست و با ما در مقامى بلند و ارجمند خواهى بود.
پيرمرد از شنيدن اين مقامات چنان غرق در شادى شد كه خواست براى مرتبه دوم عين جملات را از زبان امام (ع ) شنيده باشد از اينرو عرض كرد يابن رسول الله چه فرموديد؟ حضرت باقر (ع ) سخنان خود را تكرار كرد پيرمرد عرض كرد اگر من بميرم بر پيغمبر (ص ) و على و حسن و حسين و على بن الحسين (ع ) وارد ميشوم چشمم روشن و دلم شاد و قلبم خنك ميشود و كرام الكاتبين را با شادى و خوشى ملاقات ميكنم وقتى جانم بگلويم برسد اگر زنده بمانم خدا چشمم را روشن مينمايد و با شما در درجه اى بلند خواهم بود.
در اين هنگام پيرمرد را چنان گريه اى گرفت كه مانند ژاله اشك ميريخت و با صداى بلند هاى هاى گريه ميكرد آنقدر گريه كرد كه بر زمين افتاد قطرات پياپى اشك و ناله هاى جانگداز كه حاكى از قلب پر از محبت و ولاى پيرمرد بود چنان اطرافيان را تحت تاءثير قرار داد كه همه با صداى بلند شروع به گريه كردند.
حضرت باقر (ع ) رو بطرف پيرمرد نموده با دست مبارك قطرات اشك را از مژگانش ميگرفت و ميپاشيد.
پيرمرد سر بلند كرده عرض كرده يابن رسول الله (ص ) دست مباركت را بمن بده حضرت دست خودش را بطرف او دراز كرد پيرمرد گرفته شروع به بوسيدن كرد و بر چشمهاى خود گذاشت و سينه و شكم خود را گشود دست آنحضرت را بر سينه و شكم خود گذاشت آنگاه از جاى حركت كرد سلام داد و رفت .
حضرت باقر (ع ) موقعى كه پيرمرد در حال رفتن ديده ميشد او را با توجه مخصوصى تماشا ميكرد پس از آن روى به جمعيت نموده فرمود، هر كس مايل است مردى از اهل بهشت را ببيند به اين شخص نگاه كند حكم بن عتيبه راوى حديث ميگويد هيچ مجلس ‍ عزايى را نديده بودم كه از نظر سوز و گداز و سيلاب اشك شباهت باين مجلس داشته باشد.
سيد حميرى در حال احتضار چه ديد؟
محدث قمى (ره ) در تتمه المنتهى نقل ميكند كه سيد اسماعيل حميرى مردى جليل القدر و عظيم المنزلة و از مادحين اهلبيت (ع ) بوده سابقه ندارد احدى از اصحاب ائمه عليهم السلام مانند سيد حميرى نشر فضايل اميرالمؤ منين و اهلبيت طاهرين عليهم السلام را نموده باشد.
علامه آقاى امينى در جلد دوم الغدير ص در فضيلت و مقام سيد روايتى نقل ميكند كه مضمونش اينست .
حضرت رضا (ع ) فرمود در خواب ديدم نردبانى داراى صد پله در محلى گذاشته شده از آن بالا رفتم وقتى بآخر نردبان رسيدم وارد قبه سبزى شدم كه خمسه طيبه عليهم السلام در آنجا نشسته بودند مردى در مقابل ايشان ايستاده بود و اين قصيده را ميخواند:
لام عمر و باللوى مربع
طامسة اعلامها بلقع
پيغمبر اكرم (ص ) همينكه مرا مشاهده نمود مرحبا پسرجان على بن موسى الرضا (ع ) بر پدرت على و مادرت فاطمه و بر حسن و حسين عليهم السلام كن منهم سلام كردم فرمود بر شاعر و مادح ما در دنيا سيد حميرى نيز سلام كن به او هم سلام كرده نشستم پيغمبر (ص ) فرمود قصيده را بخوان سيد شروع كرد بخواندن وقتى كه به اين شعر رسيد:
و راية يقدمها حيدر
و وجهه كالشمس اذا تطلع
پرچمى است بر دوش على (ع ) صورت آن آقا همچون خورشيد درخشانست در اين هنگام رسول خدا (ص ) و فاطمه زهرا و ديگران دانه هاى اشك از مژگان فرو ريختند باين قسمت از شعر كه رسيد:
قالوا له لو شئت اعلمتنا
الى من الغاية و المفزع
مردم گفتند خوب است براى ما تعيين كنى پس از تو پناهگاه و دادرس كيست .
پيغمبر دستها را بلند كرد و فرمود الهى انت الشاهد على و عليهم انى اعلمتنهم ان الغاية و المفزغ على بن ابيطالب .
خدايا تو بر من گواهى كه اعلام كردم بر ايشان پناه و فريادرس على بن ابيطالب است .
اشاره نمود به اميرالمؤ منين (ع ) چون سيد از خواندن قصيده فارغ شد حضرت رسول (ص ) بمن فرمود على بن موسى اين قصيده را حفظ كن و شيعيان ما را امر كن به حفظ آن بگو هر كه آنرا حفظ كند و بخواندنش مداومت داشته باشد بهشت را براى او بعهده ميگيرم برايم تكرار نمود تا حفظ كردم .
عون ميگويد در همان مرضى كه سيد فوت كرد و به عيادتش رفتم عده اى از همسايگانش كه عثمانى مذهب بودند حضور داشتند، سيد مردى خوش صورت و گشاده پيشانى بود وقتى من وارد شدم در حال احتضار بود در اينموقع نقطه سياهى در پيشانيش هويدا گشت كم كم زياد شد تا تمام صورتش را فرا گرفت شيعيانى كه حاضر بودند ازين پيشامد محزون شدند برعكس ناصبيها شادمان گرديدند و شروع به سرزنش كردند چيزى نگذشت كه از همان محل يك نقطه سياه يك روشنى پديد آمد رفته رفته زياد شد و تمام صورت سيد نورانى گشت زبان او باز شده شروع به لبخند نمود و اين شعر را در همانحال گفت :
كذب الزاعمون ان عليا
لن ينجى محبه من هنات
قد و ربى دخلت جنة عدن
و عفى لى الا له من سيئاتى
فابشروا اليوم اولياء على
و تولوا على حتى الممات
ثم من بعده تولوا نبيه
واحدا بعد واحد بالصفات
يعنى دروغ گفتند آنهائيكه خيال ميكنند على (ع ) دوستانش را در گرفتاريها نجات نميدهد.
سوگند به پروردگار كه داخل بهشت شدم و بخشيد گناهان مرا اينك اى دوستان على (ع ) شاد باشيد و آن آقا را تا هنگام مرگ دوست بداريد پس از او فرزندش را يكايك با صفاتى كه براى آنها معين شده تشخيص دهيد و نسبت به آن بزرگواران نيز ولايت پيدا كنيد.
به نقل ديگرى در صفحه 273 الغدير مينويسد وقتى كه تمام صورتش سياه شد سه مرتبه گفت : هكذا يفعل باوليائك يا على با دوستان تو اينطور معامله ميشود عليجان در اينموقع نقطه سفيد پيدا شد.
ابراز تنفر و بيزارى از دشمنان آل محمد
قبلا گفتيم از اهم اصول دين اعتقاد به امامت و قوام اين اصل بر دو ركن است كه يكى تولى و ديگرى تبرى ميباشد معين تولى و دوستى را قبلا شرح داديم اينك معنى تبرى كه بيزاى جستن از دشمنان آنانست شرح ميدهيم كه ميفرمايد: و بالبرائة من اعدائكم و الناصبين لكم الحرب .
برى بمعنى خالص ، خالى ، بيزار و پاك از هر چيزى است .
بعد از آنكه زائر با توجه خالص اشاره ميكند كه من با شما هستم و ايمان بشما دارم يا ابا عبدالله انى اتقرب الى الله و الى رسوله و الى اميرالمؤ منين الخ و بدوستى و محبت شما و ديگر امامان سر سپرده ام سپس بيزارى و تنفر خود را از دشمنان ايشان و از برپاكنندگان جنگ كربلا و آنهايى كه در آن جنگ به كمك پسر زياد آمده بود و لعن ايشان به وجوه گوناگون بر ميشمارد و ابتدا از مخالفان سركش كه غصب خلافت ايشان كردند بيان خود را آغاز كرده و تنفر خود را از آن قدرتهاى ستمكار و طغيان كنندگان نابكار كه همانند بت مردم را بسوى پرستش خود دعوت مينمودند ابراز ميدارد يعنى دشمنان آن بزرگواران همانند جبت و طاغوتى هستند كه در زيارت جامعه بآن اشاره ميفرمايد:
و برئت الى الله عز و جل من اعدائكم و من الجبت و الطاغوت و الشياطين و خربهم الظالمين لكم و الجاهدين بحقكم و المارقين من ولايتكم و الغاصبين لارثكم الشاكين فيكم و المنحرفين منكم . يعنى نزد خداى تعالى بيزارم از دشمنان شما و بيزارم و متنفرم از معبودهاى ساختگى و قدرتهاى سركش و اهريمنان و حزب آنها از ستم كنندگان بر شما كه انكار حق شما را كردند و از متابعت شما بيرون رفتند و از دوستى و عهد ولايت شما روگردانيدند و خارج شدند و بيزارم از غصب كنندگان ميراث شما و شك كنندگان در امامت و خلافت شما آنانكه منحرف شدند و سر از پيروى شما باز زدند.
در جلد 15 بحار كمپانى روايتى از ابن ابى يعفور نقل ميكند كه گفت بحضرت صادق (ع ) عرض كردم من با مردم مراوده دارم بسيار در شگفتم ازين عده اى از مردم هستند ولايت نسبت بشما ندارند ولى فلانى و فلانى را دوست دارند اما امين و راست گو و باوفايند و نيز عده اى هستند كه شما را دوست ميدارند و داراى ولايتند ولى آن امامت و وفا و راستگويى را ندارند حضرت صادق (ع ) چون اين سخن را شنيد راست نشست و مانند شخص خشمناك روى بمن كرده فرمود: آنهائيكه نسبت به هر پيشواى ظالمى كه از جانب خدا منصوب نشده دوستى دارند دين ندارند كسانى كه نسبت به امام عادلى كه از طرف خدا است ولايت دارند بر آنها سرزنش و عتابى نيست . عرض كردم آنها دين ندارند و اينها سرزنش نمى شوند فرمود آرى آنها دين ندارند و اينها سرزنش نميشوند.
سپس فرمود مگر اين آيه را نشنيده اى الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور خدا پشتيبان كسانيست كه ايمان آورده اند آنها را از تاريكيها بسوى نور ميبرد يعنى به واسطه دوستى و ولايت با امام عادلى كه از جانب خدا است از تاريكيهاى گناه بسوى نور توبه و مغفرت ميبرد.
و نيز ميفرمايد والذين كفروا اوليائهم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات ابن ابى يعفور ميگويد عرض كردم مگر منظور از اين آيه كفار نيستند بدليل آنكه ميفرمايد والذين كفروا فرمود كفار در حال كفر نور دارند كه از نور به تاريكيها برده شوند همانا منظور اين اشخاصند كه بواسطه دوست داشتن پيشوامان ستمگرى كه از جانب خدا منصوب نشده اند از نور اسلام به تاريكيهاى كفر كشيده ميشوند آتش بر آنها با كفار واجب شده ازين رو خداوند ميفرمايد اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون اين دسته اهل آتشند و در آنجا هميشه خواهند بود.
عبادت بدون تولى و تبرى مقبول نيست
حاج شيخ ابوالفضل تهرانى در شفاءالصدور نقل ميكند كه حضرت رسول (ص ) فرمودند: يا على قسم بخدا كه مرا به نبوت فرستاده و مرا بر تمام خلق برگزيده جبرئيل بمن خبر داده اگر بنده هزار سال به عبادت عالميان را كند و ولايت تو و ائمه از فرزندانت را نداشته باشد و برائت از دشمنان شما را دارا نباشد خدا عملش را قبول ننمايد خواه ايمان آورد خواه كفر ورزد.
و نيز نقل ميكند كه خدمت امام صادق (ع ) عرض كردند فلانى شما را دوست دارد و در تبرى از دشمنان شما ضعيف است حضرت فرمودند كسى كه محبت ما را ادعا دارد و بيزارى از دشمنان ما نجويد دروغ ميگويد.
---------------------------
حضرت آيت الله حاج سيداحمد ميرخانى (ره )

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page