اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلی ماجَرىبِهِ قَضاؤُ کَفى أَوْلِیائِکَ

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلی ماجَرىبِهِ قَضاؤُ کَفى أَوْلِیائِکَ

ترجمه : (بار الها ستايش تو را سزا است بر آنچه از قضا و قدر درباره اوليائت و از نعمت و بلا و آسايش و رنج مقدر فرموده اى .)
شرح : وجه اختصاص حمد بذات اءقدس الهى را سابقا بيان كرديم . و در اينجا به تذكر اين نكته مى پردازيم كه حمد و ستايش خداوند در تمام حالات ، براى انسان لازم و شايسته است . چه در حال ابتلاء و گرفتارى ، و چه در حال صحت و رفاهيت . زيرا هر آنچه از طرف حضرت اءحديت رسد ، مشتمل بر يك نوع مصلحت است . و از اين نظر لازم است ، در مصيبت و بلائى كه به انسان روى مى آورد، اثبات قدم بكار برد، و حمد و ستايش خدا را در نظر گيرد، همان طورى كه سيره انبياء و اولياى حق بوده ، و انسان با داشتن چنين صفتى منافات ندارد كه از ظلم ظالم متاءثر شود و او را لعن كند ، و يا در مصيبتى محزون و گريان گردد.
در روايات است كه جابربن عبدالله اءنصارى در اءواخر عمر خود كه مبتلا به ضعف پيرى ، و ناتوانى بود، حضرت امام محمد باقر عليه السلام به عيادت او رفت ، و از حالش جويا شد. جابر گفت : حالم بجائى رسيده كه پيرى را از جوانى و مرض را از صحت و مرگ را از زندگى بيشتر دوست دارم . و زنده بودنم را بر مرگ ترجيح نمى دهم . امام عليه السلام فرمود: ((حال من چنان است كه اگر مبتلا به پيرى شوم همان را دوست دارم ، و اگر واجد نعمت صحت باشم همان را. و چون زنده ام و زندگى را به من عطا كرده مى پسندم ، و اگر دچار مرگ شوم همانرا خواهانم .)) جابر وقتى كه اين سخن را از آن حضرت بشنيد، صورت او را بوسيد و گفت : راست گفت پيغمبر كه به من فرمود: جابر تو يكى از فرزندان مرا كه همنام من است خواهى ديد يبقر العلم كما يبقر الثر الارض (كه مى شكافد و واضح و روشن مى كند مسائل مشكله علم را، همانند شكافتن گاو نر زمين را) بعد گفت : سلام مرا باوبرسان . و اشاره به همين مقام نموده . كسى كه چنين سروده :
گر آسوده ور مبتلا مى پسندد   
پسنديده ام آنچه او مى پسندد
چرا دست يازم چرا پاى كوبم   
مرا خواجه بى دست و پا مى پسندد(1)
بحث علمى : به موجب آيات و اءخبار وارده وجود موجودات و عروض بلايا و يا عطاى نعمتها همگى ارتباط با قضا و قدر الهى دارد. و قضا در نزد علماء و حكماء عبارت از علم خداوند بوجود اشياء و افعال است به نحوى كه سزاوار است به نحو اءحسن نظام ايجاد شود، و ((قدر)) هم عبارت است از وجود اءشياء و اءفعال در خارج بهمان وجهى كه در علم حق تقدير شده است .(2)
توهم نشود كه اءفعال حق هم همانند اءفعال عباد محتاج به تصور است ، تا در ايجاد آن محتاج به فكر باشد. در روايت (3) است كه شخص راوى از حضرت ابوالحسن (امام موسى كاظم ) عليه السلام درباره اراده خدا و اراده مخلوق از آن بزرگوار سؤ ال كرد، حاصل و مضمون جواب امام چنين است كه : فرق است بين اراده خالق ، و اراده مخلوق . اراده مخلوق ناشى از تصور عمل و سود و زيان آن ، و ترجيح هر طرفى كه نفع آن زيادتر باشد. كه اگر انجام آن راجح و نفع در اقدام آن باشد، در انجام آن اقدام نمايد. و اگر ضرر و فسادش زيادتر باشد آنرا انجام ندهد، و تصميم بترك آن گيرد.
ولى اراده خداوند متعال مسبوق به تصور و تفكر نيست . و اراده اش عين ايجاد است . كه باراده او محقق مى شود. پس ‍ اراده همان ايجاد است ، كه فرمود: انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون - يس آيه 83- البته كار او وقتى كه چيزى را اراده كند فقط همين است كه بدان گويد: باش پس وجود يابد. و اين تاءخر، تاءخر رتبتى است . و نيازى بفاصله و گفتن به زبان هم ندارد.
رفع شبهه : چنانچه گفته شود كه اگر وقوع هر چيزى مسبوق بقضاء و قدر است ، پس سعى و كوشش انسان چه فايده دارد ؟ كه اگر مقدر باشد، واقع خواهد شد. خواه اينكه انسان سعى كند يا نكند، و اگر هم مقدر نباشد، هر قدر كوشش ‍ شود نتيجه ندارد، و واقع نخواهد شد. جواب اين شبهه بطريق اجمال آن است كه مقدرات دو قسم است مطلق و مقيد. چه بسا ممكن است وقوع آن اءمر مقدر باشد، ولى با اقدام شخص در انجام مقدمات آن ، كه بدون اقدام شخص در انجام مقدمات آن ، نيل به مقصود حاصل نشود.(4)
-----------------------------------------------
1- شعر ديگرى در همين معنى منسوب به بابا طاهر است كه گويد:
يكى درد و يكى درمان پسندد   
يكى وصل و يكى هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران   
پسندم آنچه را جانان پسندد
2- اءصل قضا بمعناى ايجاب و انجام ، و قدر بمعناى اندازه و تعيين است . و اصولا وجود هر حادثه و واقعه ، و همچنين شكل و اندازه آن تابع علت و سبب است ، و از آن سرچشمه مى گيرد. و اين است اءصل معناى قضا و قدر، كه همان نظام علت و معلولى است ، كه در نظام خلقت جريان دارد، و از علم و اراده حق سرچشمه مى گيرد. و شرح و تفسير آن را استاد محقق و عالى قدر شهيد مطهرى - رضوان الله عليه - در كتاب ((انسان و سرنوشت )) بيان نموده است .
3- بحار الانوار مجلد 4 چاپ جديد ص 137 نقل از ((توحيد)) صدوق و ((امالى )) طوسى .
4- چون قضا و قدر همان نظام علت و معلول و سبب و مسببى است كه در نظام جهان حاكم است ، كه از جمله آن نظام اراده و اختيار انسان است ، كه مربوط به طرز فكر و انتخاب اوست كه از صفات اخلاق و روحى و ميزان تعقل و دورانديشى انسان سرچشمه مى گيرد.
----------------------------------------
مرحوم حجت الاسلام والمسلمين سيد محيى الدين العلوى طالقانى