اَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ، وَعادِ مَنْ عاداهُ ...

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

اَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ، وَعادِ مَنْ عاداهُ، وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ

ترجمه : ((بارالها دوست بدار هر كه على را دوست دارد، و دشمن بدار هر كه على را دشمن دارد، و يارى كن هر كه على را يارى مى كند،و خوار و تنها گذار هر كه على را خوار و تنها گذارد))
شرح : در مجلد 9 بحار ص 202(1) از حضرت رضا عليه السلام روايت شده كه او از پدران بزگوارش از رسول خدا نقل مى كند كه فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و طبق نقل كفاية الخصام اين كلام را اءخطب خوارزم موفق بن - احمد كه از بزرگان علماى عامه است در كتاب فضائل امير المومنين از ابوهريره نيز نقل كرده است .(2)
بدانكه محبت و دوستى ميان دو تن وقتى محقق ميشود كه از طرف آن ديگرى نفع و سودى به او رسد و يا ضرر و زيانى از او برداشته شود كه آن بصورت احسان جلوه گر ميشود خواه مادى و يا معنوى وآن وقت مصداق ان الانسان عبيد الاحسان تحقق مى يابد. و چون انسان نيازمند و سعادت خواه است و وقتى كه ادراك كند سعادت و آخرت او از طرف خالق و پروردگار جهان تاءمين ميشود قهراً محبتى از او در دلش پيدا خواهد شد، و لازمه اين محبت فرمان بردن و پيروى كردن از او ست واين از آثار مطلوب آنست .(3)
و علامت اين نوع محبت هم پيروى كردن و متابعت از دوستان مقرب و فرستادگان اوست هم چنانكه در سوره آل عمران آيه 31 فرمايد: قل ان كنتم تحبون الله فاتبعونى يحببكم الله كسى كه ادعاى دوستى خدا را مى كند بايد از رسول خدا پيروى كند تا خداوند هم نسبت باو علاقمند گردد.
لو كان حبك صادقا لا طعته    
ان المحب لمن يحب مطيع (4)
و دوستى با رسول خدا صلى اللّه عليه و آله با دشمنى با دوست او صادق نيايد، و اين كلام پيغمبر خدا كه فرمود: اللهم وال من والاه ، و عادمن عاداه دعا و نفرين اوست ، و اختصاص بمردم زمان خود ندارد بلكه شامل همه مردم در هر دوره و عصرى تا روز قيامت خواهد بود.(5)
در مجلد 9 بحار صفحه 203(6) از حضرت رضا عليه السلام روايت شده كه پيغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله درباره على بن ابى طالب عليه السلام فرمود: ((خدايا دوست بدار هر كه او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كه او را دشمن دارد، و يارى كن هر كه او را يارى كند و خوار و پست گردان هر كه او را تنها گذارد.))
البته دوستى و يارى كردن آن حضرت در اين دوره و عصر پيروى از او و عمل كردن بدستورات وابلاغ مقاصد اوست از اخلاق و رفتار حسنه و عقايد حقه و صفات پسنديده آن بزرگوار است .
در كتاب كافى حديثى از حضرت صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود؛ ((هر كه بخواهد بداند كه خدا او را دوست دارد بايد اطاعت او رانمايد و از ما پيروى كند مگر نشنيدى قول خدا را كه مى فرمايدقل ان كنتم تحبون الله فاتبعونى يحببكم الله آل عمران آيه 31 - بعد آن حضرت فرمود: بخدا قسم كسى اطاعت خدا را نمى كند مگر آنكه بواسطه اطاعتش از خدا او را پيرو ما گرداند، و بخدا قسم بنده اى پيرو ما نميشود مگر آنكه او را دوست ميدارد، و بخدا سوگند بنده اى پيروى ما را رها نكند مگر آنكه با ما دشمنى داشته باشد، و بخدا قسم كسى با ما دشمنى نمى كند مگر آنكه خدا را نافرمانى كند، و كسى كه با عصيان و نافرمنى خدا بميرد خدا او را رسوا گرداند واو را برو در آتش ‍ افكند.(7)))
در كتاب بحار مجلد 9 ص 408(8) از ابن عمر نقل شده كه پيغمبر اكرم فرمود: ((هر كه على را دوست دارد مرا دوست داشته ، و هر كه مرا دوست دارد خدا از او راضى است و هر كه خدا از او راضى باشد پاداش او بهشت است - تا آنكه فرمود: كسى كه بدوستى و علاقمندى آل محمد بميرد من كفيل او به بهشتم - و آنرا سه مرتبه گفت))) البته اين در صورتى است كه اين علاقه و محبت او را به پيروى از محبوب وا دارد.(9)
در كتاب كفاية الخصام ص 569 سى و پنج حديث از عامه نقل كرده كه در غزوه خيبر پيغمبر صلى اللّه عليه و آله فرمود:لاعطين الراية غدا رجلا يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله محققاً فردا پرچم جنگ را بمردى ميدهم كه او خدا و پيغمبرش را دوست دارد، و خدا و پيغمبرش هم او را دوست دارند.
و قال من كنت انا نبيه فعلى اميره
((هر كه را من پيغمبر او هستم پس على امير اوست .))
شر ح (امير بر وزن فعيل بمعنى فرمانده و فرمانروا است ، و اين از القاب خاص على بن ابى طالب (ع )، در مجلد 9 بحار صفحه 247(10) از ابن عباس نقل شده كه گويد شنيدم پيغمبرصلى اللّه عليه و آله بالاى منبر موقعى كه به او خبر دادند كه اين لقب ((امير المؤ منين )) براى على عليه السلام را بعضى از قريش منكرند و قبول ندارند - مى فرمود ((مردم بدانيد كه خداى عزوجل مرا بر رسالت شما برانگيخته و بمن دستور داده كه على را جانشين خود و امير شما گردانم ، و هر كه را كه من پيغمبر او هستم بداند كه على هم امير اوست كه خداى عزوجل او را بر شما امير گردانيده ، و بمن دستور داده كه من آنرا بشما ابلاغ و اعلام كنم ، و اينك بشنويد و فرمان بريد و امر و نهى او را بپذيريد، آگاه باشيد كسى از شما حق فرمانروائى بر او را ندارد چه در زمان حيات من و چه بعد از وفات من ، زيرا خدا او را امير قرار داده و بنام امير المؤ منين ملقب ساخته ، و قبل از او كسى باين نام ملقب نگشته ، و من ماءموريت خود را نسبت باين دستور بشما ابلاغ كردم ، و هر كه در اين امر مرا اطاعت كند خداى را اطاعت كرده و هر كه نافرمانى كند خدا را نافرمانى كرده ، و پيش خدا عذر و حجتى ندارد و سرانجامش آتش است ، چنان كه خداوند عزو جل دركتاب خود فرموده : و من يعص الله و رسوله و يتعد حدوده يدحله نارا خالدا فيها و له عذاب مهين نساء آيه 14 - و هر كه فرمان نبرد از خدا و پيغمبرش واز حد و مرز او تجاوز نمايد خدا او را در آتش جاويدان سازد و آنان را عذابى است خوار كنند.))
((مرحوم حاج ميرزا ابوالفضل نورى ثقفى در كتاب شرح زيارت عاشورا ده حديث از طرق عامه نقل كرده كه اين لقب (اميرالمؤ منين )) اختصاص بآن جناب دارد حتى امام زمان عجل الله تعالى فرجه را هم در زمان ظهورش بلقب ((بقية الله )) ميخوانند.
در تفسير برهان ذيل آيه مباركه : ان يدعون من دونه الا اناثاً - نسا آيه 117 - روايت شده كه مردى خدمت امام ششم عليه السلام رسيد و گفت : ((السلام عليك يا امير المؤ منين )) حضرت با شنيدن اين سخن از جا برخاست و گفت ساكت شو ((و اين سخن را مگو)) اين اسم براى احدى غير از امير المؤ منين - على - عليه السلام صلاحيت ندارد، كه خدا او را باين اسم اختصاص داده ، و هر كس باين اسم ناميده شود و بدان راضى باشد منكوحه خواهد بود، و اگر هم نباشد بدان مبتلى گردد، و اين سخن خداوند است كه مى فرمايد: ان يدعون من دونه الا اناثاً و ان يدعون الا شيطاناً مريداً 4 آيه 117- (كه بجاى خدا نميخوانند مگر بتها و موجودات بى اثرى كه اراده و اختيارى از خود ندارند و مگر شيطان بى خبر و يرانگر را.)
آنگاه راوى سئوال مى كند پس قائم شما به چه اسمى خوانده مشود؟ فرمود: باو مى گويند السلام عليك يا بقية الله ، السلام عليك يا ابن رسول الله
در مجلد 9 بحار صفحه 256(11) در تفسير ان يدعون من دونه الا اناثاًاز تفسير عياشى نقل شده : ((كه هر كس خود را باين لقب ملقب و بدان راضى و خشنود باشد چنين كسى از نظر خباثت و دنائت روحى همانند مخنث است و مفعول و يا بدان مرض مبتلى گردد.))
تنبيه : شايد علت اينكه هر كس غير از على عليه السلام خود را بلقب امير المؤ منين معرفى كند... آنستكه چون شاءن امير المؤ منين امارت و فرماندهى بر مؤ منان است و لازم است كه ابتدا خود در صفت ايمانى از هر حيث و هر جهت شايسته و جامع بوده باشد تا اين صفت شايسته او گردد ((و وضع الشيى فى موضعه )) باشد تا مؤ منان ازمتابعت و پيروى و دستوراتش در جامعه رو بصلا روند و سعادت دنيا و آخرت آنان فراهم شود، و از اين نظر كسانى كه شايستگى اين مقام را ندارند و باين لقب ملقب گردند در صورتى كه نه قابليت آن را دارند و نه شايستگى آن را و مردم اينها را باين نام خوانند، هر كدام همانند مرديست كه منكوحه و مفعول ديگران واقع شود و اين صفت زشت در او ظاهر گردد و يا بدان مبتلا شود.(12)
در مجلد 9 بحار صفه 246(13) رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: ((در شب معراج خداوند بمن فرمود: من براى تو على را انتخاب كردم و تو او را برضايت و جانشينى خود بپذير، و من از علم و حلم خود بر وى عطا كردم ، و او حقاً امير مؤ منان است كهاحدى از گذشتگان و آيندگان به اين مقام نرسند....))
در مجلد 9 بحار صفحه 247(14) از عبدالمؤ من نقل شده گويد: از امام پنجم ابوجعفر عليه السلام ملقب شد، فرمود: لان ميرة المومنين منه و هو يميرهم العلم چون غذاى ((روحى و معنوى )) مؤ منان از اوست ، كه او آنان را بعلم خود اطعام مى كند، و اءيضادر همان مجلد و همان صفحه از جابر جعفى نقل شده كه گويد: به امام محمد باقر عليه السلام گفتم : فدايت شوم براى چه حضرت على عليه السلام به اميرالمؤ منين ملقب شده ؟ فرمود: براى اينكه به آنان علم ودانش اطعام مى كرد آيا نشنيدى نمونه گفته كتاب خداوند عزوجل را ((ونميراءهلنا)) - يوسف آيه 65 - راجع به پسران يعقوب پيغمبر است كه گفتند براى كسان خويش آذوقه مى آوريم .(15)
توضيح - بدانكه انسان را ظاهرى و باطنى است و همانطورى كه ظاهر انسان كه همان بدن و اعضاى ظاهرى اوست و براى حفظ و بقا و نمو آن نياز به تغذيه است همين طور باطن انسان همه كه عبارت از روح و معنويت اوست در بقا و ارتقا بمراتب عاليه و كمالات نفسانى نيازمند غذاى روحى و معنوى است . چنانكه در تفسير اين آيه مباركه فلينظر الانسان الى طعامه عبس : 24 - در كتاب كافى از امام ابوجعفر محمد باقر عليه السلام روايت شده كه فرمود: الى علمه الذى ياخذ عمن ياخذه پس طعام شامل طعام بدن و طعام روح هر دو ميشود. و همانطورى كه انسان به غذاى جسمى و مادى خود بايد بنگرد همچنين به غذاى روحى و معنوى خود بايد نظر افكند، و بداند كه اين غذا نيز چگونه و از كجا تهيه شده زيرا انسان فقط حيوان نيست كه طعام و غذايش همان غذا و طعام مادى باشد. پس ‍ لازم است كه اين غذاى معنوى او از معدن علم و روحانيت تامين شود كه همان اهل بيت رسول خدايند صلى اللّه عليه و عليهم ، و همانطورى كه فرمود: انا مدينه العلم و على بابها تمام علوم از معارف و حكمت از پيغمبر اكرم به امير المؤ منين افاضه شده و غذاى معنوى و روحى مؤ منين هم بوسيله آن بزرگوار به آنان افاظه ميشود.
-------------------------------------------------
1- 37 چاپ جديد ص 121 از عيون الاخبار. و نيز ص 123 از معانى الاخبار از انس بن مالك . و هم چنين در جلد 35 ص ‍ 284 از تفسير فرات بن ابراهيم .
2- ابوالمويد موفق بن احمد ملقب به ((اخطب خوارزم )) معروف به خوارزمى متوفى 568 ه .ق يكى از علماء و دانشمندان بزرگ عامه و صاحب فضائل اهل البيت و مقتل الحسين در دو جزء است .
3- و ميتوان گفت كه اساساً منشا محبت و دوستى همان علاقه و كششى است كه انسان ذاتا و فطره به نيكى و نيكوئى دارد. و در هر كجا مشاهده شود، اين محبت و دوستى جلوه گر آيد، و چون ذات حضرت احديث را مستجمع جميع صفات كماليه و جماليه دانند اين علاقه و محبت بصورت كاملى جلوه گر شود.
4- اگر حب و دوستى تو صادق باشد البته او را پيروى خواهى نمود چون محب ، مطيع كسى است كه او را دوست ميدارد.
5- مرحوم مولف در حاشيه يادداشت عبارتى از تفسير صافى نقل مى كند كه ترجمه آن اين است ((و در حكم رسول است آنانكه خدا و پيغمبر خدا به محبت و پيروى آنان دستور داده اند، و آنان امامان و اوصياء هستند چونكه محبوب محبوب است .)) و دراين باره تفسير صافى از كتاب كافى روايتى از حضرت صادق (ع ) نقل مى كند.
6- 37 چاپ حديد ص 126 از امالى طوسى .
7- و اين است سر كلمه مودت كه در قرآن آمده است قل لا اءساءلكم عليه اءجرا الا المودِّة فى القربى .
8- 39 چاپ جديد ص 277 نقل از كتاب الاربعين فى فضائلى اميرالمؤ منين (ع .)
9- مرحوم مؤ لف اين اشعار منتسب به فردوسى را در حاشيه كتاب آورده است .
هر آن دل كه در آن بغض على است    
از او خوارتر در جهان زار كيست
نباشد مگر بى پدر دشمنش    
كه يزدان به آتش بسوزد تنش
10- 37 چاپ جديد ص 294 نقل از امالى صدوق .
11- 37 چاپ جديد، ص 331 از تفسير عياشى ره و ظاهراً اين روايت همان روايت قبل است كه مرحوم سيد هاشم بحرانى صاحب تفسير برهان از تفسير عياش نقل مى كند.
12- منظور آنست كه (بر فرض صحت روايت ((تا كسى شايستگى اين مقام حكومت را بر مؤ منان نداشته باشد اين لقب بدو زيبنده نيست . اما در دوره امامان بعد از او حكومت مسلمانان بدست آنان نبوده ، و حكومت امام زمان هم عام است و او امير برتمام جهانيان است (والله اعلم .))
13- 37 چاپ جديد ص 291 نقل از امالى طوسى .
14- 37 چاپ جديد ص 295 نقل از بصائر الدرجات صفار قمى .
15- 37 بحار جديد ص 293 نقل از معانى الاخبار و علل الشرايع صدوق ، و تفسير عياشى .
----------------------------------------
مرحوم حجت الاسلام والمسلمين سيد محيى الدين العلوى طالقانى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page