وَ لَوْلا أَنْتَ یا عَلِىُّ لَمْ یُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

وَ لَوْلا أَنْتَ یا عَلِىُّ لَمْ یُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى

ترجمه : يا على اگر تو ميان امتم نبودى اهل ايمان بعد از من شناخته نميشدند، يعنى : تو شاخصى براى اهل ايمان ، و ايمان اشخاص بوسيله شاخصيتت تو شناخته ميشود
شرح : در مجلد 9 بحار ص 537(1) پيغمبر اكرم به على فرمود: ((اى على مژده دهم تو را كه تو را منافق دوست نميدارد: و مؤ من هم تو را دشمن نميدار، و اگر تو نبودى حزب خدا و پيغمبرش شناخته نميشدند.))
و ايضاً در ص 150(2) از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله نقل شده كه درباره على عليه السلام بياناتى فرمود از جمله آنكه اگر نبود على ، مؤ من پاك بعد شناخته نميشد. از من و البته فرق است بين اسلام و ايمان ، و هر مؤ منى مسلمان است ولى هر مسلمانى مؤ من نيست ، زيرا اسلام طبق موازين شرعى اقرار بشهادتين است ، و همين اقرار براى مسلمانان بودن شخص كافى است ، ولى ايمان گذشته از اقرار، عمل به اركان هم لازم است كه شخص مسلمان علاوه بر اقرار بشهادتين بايد پايبند بعمل بدستورات دينى و اطاعت و پيروى از آن باشد، و اين همان معنى حقيقى اسلام و تسليم است كه فرمود: ان الذين عند الله الاسلام - آل عمران آيه 19 - و طبق آيه شريفه ومن يطع الرسول فقد اطاع الله - نساء آيه 80 - كه اطاعت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله همان اطاعت خدا است ، و آيه مباركه اطيعو الله و اطيعو الرسول و اولى الامر منكم - نساء آيه 59 - اطاعت اولياى معصومين عليهم السلام هم عين اطاعت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله است .
پس دين مورد پسند حق اقرار به يگانگى خدا و نبوت خاتم انبيا و اعتقاد بولايت اوصياء و پيروى از فرمان و دستورات آنان است ، چنانچه مفاد اين حديث شريف است :
در مجلد 15 بحار ص 215(3) روايت شده كه شخصى خدمت امام ششم عليه السلام رسيد و گفت ميخواهم دينى كه بدان معتقدم بشما عرضه بدارم ؟ حضرت فرمود بگو، او ابتدا شهادت به توحيد و يگانگى خداوند عزوجل داد، حضرت تصديق كرد، بعد شهادت برسالت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله داد، سپس شهادت بولايت على عليه السلام و يكايك فرزندان و امامان پس از او داد و اينكه اطاعت و پيروى از آنان همانند پيروى از پيغمبر واجب و لازم است ، حضرت همه آنها را تصديق كرد آنگاه او گفت : اكنون خدا تو را وارث آنان كرده كه اطاعت و پيروى از تو هم واجب و لازم است ، حضرت فرمود بس است خاموس باش و خود بياناتى كرد كه در آخرش فرمود: و نحن على منهاج نبينا، لنا مثل ماله من الطاعُ الواجبة يعنى و ما بر همان راه و روش پيغمبرمان هستيم ، و آنچه براى اوست براى ما هم هست از اطاعت كردن و پيروى نمودن .
در كتاب كفاية الخصام باب 382 رواياتى از عامه و خاصه نقل مى كند كه پس از رحلت و وفات پيغمبر صلى اللّه عليه و آله مردم به قهقرا برگشتند و عقب نشينى كردن مگر عده كمى كه با امير المؤ منين على بن ابى طالب عليه السلام بودند.(4)
مجلد 8 بحار ص 18(5) از ابن عباس نقل شده ((كه از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله ، پرسيدم آيا كسى او را (على عليه السلام ) دشمن ميدارد (ونسبت به او كينه مى ورزد؟)) فرمود: آرى گروهى كه خود را از امت من ميدانند و حال آنكه بهره اى از اسلام ندارند، اى ابن عباس علامت بغض و كينه شان آنست كه ديگران را بر او ترجيح و مقدم ميدارند، بعد فرمود: قسم به آنكس كه مرا بحق ، پيغمبر نمود بدان كه (خداوند) پيغمبرى افضل از من نيافريده ، و وصيى هم افضل از وصيى من خلق نكرده .
خلاصه ، آنچه از بيانات گذشته و رواياتى كه در اين زمينه نقل شده و عقل سليم و فطت پاك قضاوت مى كند معلوم و محقق است كه يكى از صفات مؤ من ايمان بولايت و جانشينى شخص شايسته همچون على عليه السلام پس از رسول خدا است كه امت اسلامى را بصلاج و سعادت رهبرى بكند و آنان را در جهان سرفراز سازد.
--------------------------------------------------
1- 41 جديد ص 124 نقل از تفسير فرات بن ابراهيم . و روايات ديگر از جمله نهج البلاغه حكم 42.
2- 36 جديد ص 326 نقل از كفاىُ الاثر فى النصوص على الائمُ الا ثنى عشر على بن محمد خزاز قمى معاصر صدوق و ابن
3- 69 جديد ص 7 نقل از رجال كشى . و در همان مجلد ص 1 از كمال الدين . و امالى صدوق روايتى از عبدالعظيم حسنى نقل مى كند كه او هم اعتقاد دينى خود را خدمت امام دهم عليه السلام بيان مى كند.
4- و رواياتى از پيغمبر اسلام نقل شده كه امت من پس از من چند فرقه ميشوند و جز يك فرقه همگى گمراهن كنايه است از تشتت و تفرقه و آراء زيادى كه درم يانشان رواج پيدا
5- نقل از كتاب ((المحتضر)) تاءليف حسن بنم سليمان و او از كتاب ((الدرالمنتقى )) فى ناقب ا
----------------------------------------
مرحوم حجت الاسلام والمسلمين سيد محيى الدين العلوى طالقانى