وَ لَمّا قَضى نَحْبَهُ، وَ قَتَلَهُ أَشْقَى الْآخِرینَ، یَتْبَعُ أَشْقَى الْأَوَّلینَ،

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

وَ لَمّا قَضى نَحْبَهُ، وَ قَتَلَهُ أَشْقَى الْآخِرینَ، یَتْبَعُ أَشْقَى الْأَوَّلینَ،
ترجمه : (و جون مدت اجلش فرا رسيد شقى ترين اولين و آخرين او راكشت (و به شهادت رسانيد.) و بروايت ديگر وقتله اشقى الاخرين يتبع اشقى الاولين
شرح : در شب نوزدهم ماه مبارك رمضان سال چهل هجرى به وسيله عبدالرحمن بن ملجم مرادى با شمشير زهر آلودى كه بر فرق مباركش وارد ساخت او را در محراب عبادت مجروح و در شب 21 همان ماه بعد از و شب و دو روز از دار دنيا رحلت و روح مقدسش به عالم اعلى وعليين پرواز نمود.
در مجلد 9 بحار ص 46 از حضرت رضا عليه السلام از پدران بزرگوارش از امير مومنان نقل شده كه پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم در خطبه ايكه در فضيلت ماه رمضان مى فرمود من برخاستم و گفتم : يا رسول الله بهترين عمل در اين ماه چيست ؟ فرمود: اى ابوالحسن بهترين عمل در اين ماه ورع و پرهيزكارى از محرمات الهى است ، آنگاه آن بزرگوار به گريه افتاد و گريه كرد، گفتم : يا رسول الله چه چيز شما را مى گرياند (و سبب گريه شما چيست )؟ فرمود: يا على گيه من براى آن مصيبتى است كهدر اين ماه به تو مى رسد مثل اينكه مى بينم تو را كه در پيشگاه پروردگارت در محراب عبادت نماز مى خوانى و بدبخت ترين بدبختاناولين وآخرين هم رديف پى كننده و كشنده (1) ناقه قوم ثمود براى كشتن تو، ضربت شمشيرى بر سر تو بزند و محاسنت رابه خون سرت رنگين سازد. حضرت على گويد، گفتم : يا رسول الله آيا اين عمل با سلامت دين من صورتمى گيرد؟ فرمود آرى با سلامت دينت مى باشد.
سپس فرمود: يا على هر كه تو را بكشد مراكشته ، و هر كه تو را دشمن دارد مرا دشمن داشته ، و هر كه تو را دشنام دهد مرادشنام داده ، چون تو نسبت به من همچون جان منى ، و هركه تو را دشنمام دهد مرادشنام داده ، چون تو نسبت به من همچون جان منى ، و روح تو از روح من است ، و سرشت تو از سرشت من است ، خداوند مرا وتو را آفريد ومن و تو را برگزيد، مرا به نبوت مفتخر ساخت وتورا به امامت ، پس كسى كه امامت تو را انكار نمايد مرا انكار نموده .
يا على تو وصى من و پدر فرزندان من و همسر دختر من هستى و خليفه و جانشين من بر امتم در دوره حيات من و پس ‍ از مرگم مى باشى ، و امر تو امر من و نهى تو نهى من . قسم به آن كس كه مرا به نبوت مبعوث فرمود و مرا بهترين خلقخود قرار داد. البته تو حجت خدا بر خلق وامين سر او و خليفه او بر بندگانش باشى .
راوى گويد:
عبدالرحمن بن ملجم مرادى - لعنه الله - با نمايندگانى كه محمد بن ابى بكر والى مصر- با نامه اى خدمت امير مومنان فرستاده بود بر آن حضرت وارد شد، و چون حضرت نامه را گشود و به اسم عبدالرحمن بن ملجم برخورد. روى به او كرده گفت تو عبدالرحمن هستى ؟ گفت آرى ؛ منم يا اميرالمومنين ، بدان كه به خدا سوگند تو را دوست مى دارم . حضرت فرمود دروغ مى گوئى ، او و همراهانش با حضرت عليه السلام بيعت كردند(2) و چون عبدالرحمن خواست باز گردد حضرت او را طلبيد و بيعت او را استوار و مورداطمينان ساخت و بر او تاكيد كرد كه مكر نكند ونقض ‍ بيعت ننمايد.(3)
البته ابن ملجم در ابدا از سپاهيان آن حضرت بود و مشمول مراحم وعطاياى آن بزرگوار قرار مى گرفت تا آنكه پس از جنگ صفين مرام خوارج را برگزيد و آخر الامر در شب نوزدهم شهر رمضان سال چهلم هجرى در مسجد كوفه شمشير آلوده به زهر بر فرق مبارك آن حضرت در حالى كه به نماز مشغول بود - وارد آورد و در اثر شدت آن جراحت وتاثير زهر در بدن آن حضرت در شب بيست و يكم ماه رمضان به سن 65 سالگى به درجه رفيعه شهادت نائل شد.
--------------------------------------------------
1- 42 ص 190 نقل از عيون الخبار وامالى صدوق . و در جمله عربى آن ((عاقر ناقه ثمود)) است و مرحوم مولف در حاشيه مى نوسيد: ((شقيق بر وزن امير برادر را گويند كه گويا شكافته شده نسب آن از نسب اين )) يعنى هم مسلك و هم جنس .
2- جلد 42 بحار النوار چاپ جديد ص 196 نقل از بصائر الدرجات .
3- همان مجلد ص 192 نقل از ارشاد.
----------------------------------------
مرحوم حجت الاسلام والمسلمين سيد محيى الدين العلوى طالقانى