یَابْنَ الْخِیَرَهِ الْمُهَذَّبینَ

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

یَابْنَ الْخِیَرَهِ الْمُهَذَّبینَ
ترجمه : (اى فرزند بهترين اشخاص پاكيزه سرشت .)
شرح : كلمه ((مهذب )) اسم مفعول از باب تهذيب است بمعناى پيراسته و تربيت و پاكيزه شده . و بموجب روايات و زيارات وارده پدران و مادران ائمه معصومين و حجج الهى منزه از اخلاق رذيله و افعال قبيحه و واجد اخلاق حسنه و كمالات نفسانيه بوده اند.
در تفسير برهان ذيل آيه شريفه ((و تقلبك فى الساجدين )) شعراء: 219- روايتى نقل شده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در جواب جابربن عبدالله انصارى كه از او سئوال كرده موقعى كه آدم در بهشت بود شما كجا بوديد بياناتى دارد تا اينكه گويد: ((پدران و مادران من هرگز نابكار نبودند و خداوند پيوسته مرا از صلب هاى پاك به رحم هاى پاكيزه منتقل مى كرد.))
در زيارت وارث ميخوانيم اشهد انك كنت نورا فى الاصلاب الشامخة و الارحام المطهرة لم تنجسك الجاهلية بانجاسها و لم تلبسك من مدلهمات ثيابها يعنى : ((گواهى ميدهم كه تو نورى بودى در صلب هاى عالى پاك پدران و رحمهاى پاكيزه مادران و شرك و ناپاكى هاى عصر جاهليت تو را آلوده نساخته و غبارى از تاريكيهاى آن عصر و زمان بر دامنت نه نشست .))
و مراد از جاهليت آن حالت و طريقه اغلب اعراب قبل از اسلام است چه از نظر شرك در عبادت و پرستش و چه از نظر اخلاق و رفتار كه كفر و شرك و غارت اموال و خونريزى بر آنان حكمفرما بود و بحدى اخلاق رذيله و صفات ناپسند و سخت دلى در آنها جلوه گر شده بود كه دختران خود را زنده بگور مى كردند و باكى نداشتند بلكه افتخار هم مى كردند چنانكه در قرآن كريم آمده : و اذا الموودة سئلت باى ذنب قتلت - تكوير: 8 و 9- (روزى كه پدران مورد سئوال قرار مى گيرند كه به چه جرم و گناهى اطفالتان را كشتيد.)
و چه بسا زنان خود را هم مبادله مى كردند چنانكه در مجلد 23 بحار ص 86 نقل شده كه مبادله در زمان جاهليت چنين بود مردى به مرد ديگر مى گفت زن خود را با زن من عوض كن .
و بعد در اثر شعاع نور اسلام اين گونه خرافات و صفات رذيله و افعال ناپسند از ميان آنان برداشته شد. و در اين جمله تو مى گوئى اى پسر رسول خدا اخلاق زشت و ناپسند جاهليت شامل حال شما و اءجداد طاهرينت نگشت و آن صفات رذيله و ناپسند جاهليت شامل حال شما و اءجداد طاهرينت نگشت و آن صفات رذيله و ناپسند بقامت شما پوشانده نشده . و هر چند در اين زيارت خطاب بحضرت سيد الشهداء عليه السلام است ولى شامل تمام حجت هاى خدا ميباشد.
تنبيه - بدانكه حجت و خليفه خدا را شرايطى لازم است كه بايستى واجد آن باشد.
شرط اول - آنست كه نسبت شريفش پاك باشد و از عهر و هرزگى زناى آباء و امهات دور و از شبهه هم خالى باشد، چه آنكه زنازاده و اءولاد شبهه وجودشان از اخلاق رذيله منزه نخواهد بود، و بسا مؤ من بخدا و متدين بدين حق ، هم نشوند چه رسد به اينكه حجت و خليفه گردند. و كسى كه داراى چنين نسبت پستى باشد در معرض لطمه زدن به اعراض و نواميس مردم و خون ريزى خواهد بود، البته چنين كسى لايق و شايستگى مقام خلافت و حجيت را نخواهد داشت .
شرط دوم - آنكه پدران ومادرانشان مشرك و بت پرست نباشند بلكه موحد و خدا پرست و پيرو پيغمبران زمان خود باشند.
شرط سوم - آنكه در اصل خلقت تام الاءعضاء و جوارح باشند و در خلقت طبيعى نقصى نداشته باشند مثلا كور مادرزاد و يا كر و شل نباشند، و يا داراى امراضى كه باعث نفرت مردم از آنان ميشود مانند مرض خوره و پيسى و امثال آن نباشند.
شرط چهارم - كه عمده و اساسى است آنكه از اخلاق و صفات زشت و ناپسند روحى و اخلاق هم منزه باشند مانند صفت بخل و حسد و سفاهت و امثال آن ، و دليل و برهان اين نوع شرائط آنستكه كسى كه داراى اين عيوب ظاهرى و باطنى باشد مردم رغبت بدو پيدا نمى كنند و حاضر به اطاعت او نيستند و از او متنفرند، و چنين كسى شايستگى امامت و هدايت مردم را ندارد، و بحكم عقل سليم ، قبيح است بكسانى كه از اين گونه صفات منزه باشد امر شود كه اطاعت كنند از كسى كه داراى اين نواقص و عيوب باشد. و تو هم نشود كه اين شرايط و اوصاف راجع و مربوط به پيغمبر است نه امام زيرا كه امامت الهى نيز تالى مرتبه نبوت و رسالت الهى است ، و بحكم عقل ثابت است كه نايب بايد داراى صفات منوب عنه باشد. بلكه ميتوان گفت مقام امامت بالاتر از مقام نبوت بى امامت است .
----------------------------------------
مرحوم حجت الاسلام والمسلمين سيد محيى الدين العلوى طالقانى