سنایی غزنوی
همرهان حج کرده بازآیند با طبل و علم
ما به زیر خاک در، با خاک ره یکسان شویم
همرهان با سرخرویی چون به پیش ماه سیب
ما به زیر خاک چون در پیش مَه کتّان شویم
دوستان گویند حج کردیم و میآییم باز
ما به هر ساعت همی طعمهدگر کرمان شویم..
گر نباشد حجّ و عمره، رمی و قربان گو مباش
این شرف مارنه بس کز تیغ او قربان شویم
این سفر بستان عیّاران راه ایزد است
ما ز روی استقامت سرو آن بستان شویم
حاجیان خاص مستان شراب دولتند
ما به بوی جرعهای مولای این مستان شویم
نام و ننگ و لاف و اصل و فضل در باقی کنیم
تا سزاوار قبول حضرت قرآن شویم
بادیه بوته است ما چون زرّ مغشوشیم راست
چون بپالودیم از او خالص چو زرّ کان شویم
بادیه میدان مردان است و ما نیز از نیاز
خوی این مردان گِریم و گوی این میدان شویم
گرچه در ریگ روان عاجز شویم از بیدلی
چون پدید آید جمال کعبه جانافشان شویم
یا به دست آریم سرّی یا برافشانیم سر
یا به کام حاسدان گردیم یا سلطان شویم
یا پدید آییم در میدان مردان همچو کوه
یا به زیر پشته ریگ اجل پنهان شویم
--------------------------------------------------
منبع : سايت لبيك
شعر «حاجیان بازآیند»
- بازدید: 2105