شعر «آبروى هر دو عالم»

(زمان خواندن: 1 دقیقه)


اى كه احمد مبتلاى روى توست
خرّمى باغ زهرا بوى توست
اى تمام اهل عالم سائلت
لعن و نفرين خدا بر قاتلت
اى كه علم از تو دو عالم يافتند
از چه رو قلب ترا بشكافتند
دور از رسم مودّت مانده‏اند
مردم جاهل يهودت خوانده ‏اند
اشك صادق در غمت جارى شده
گوييا زهر عدو كارى شده
استخوان هاى تو را فرسوده ‏اند
از چه پاهايت ورم بنموده ‏اند
اى شده رخسار پر نور تو زرد
كى توان درك غريبى تو كرد
باز برخيز اى عزيز مصطفى
گو تو يا زهرا به اميد شفا
آبروى هر دو عالم اسم توست
رخت احرامت كفن بر جسم توست
اى كه امر بر عزا بنموده‏ اى
از مدينه تا مدينه بوده ‏اى
خون رگهاى بريده ديده ‏اى
در كنار عمه‏ات رنجيده ‏اى
آشنا هستى تو با سوز عطش
تشنه بودى خود در آن روز عطش
كام خشك شير خواره ديده‏ اى
حنجرى را پاره پاره ديده‏ اى
ناظر آن دست هاى بسته‏ اى
شاهد آن كودكان خسته‏ اى

جواد حيدري
-------------------------
منبع: سایت لبیك