مقدمه مؤ لف

(زمان خواندن: 8 - 16 دقیقه)

بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله المتجلى لعباده من افق الاءلباب ، المجلى عن مراده بمنطق السنة والكتاب ، الذى نزه اءولياءه عن دار الغرور، وسما بهم الى اءنوار السرور.
ولم يفعل ذلك محاباة لهم على الخلائق ، ولا الجاء لهم الى جميل الطرائق .
بل عرف منهم قبولا للاءلطاف ، واستحقاقا لمحاسن الاءوصاف ، فلم يرض ‍ لهم التعلق بجبال الاهمال ، بل وفقهم للتخلق بكمال الاءعمال .
حتى عزفت نفوسهم عمن سواه ، وعرفت اءرواحهم شرف رضاه ، فصرفوا اءعناق قلوبهم الى ظله ، وعطفوا آمالهم نحو كرمه وفضله .
فترى لديهم فرحة المصدق بدار بقائه ، وتنظر عليهم مسحة المشفق من اءخطار لقائه .
ترجمه :
بسم الله الرحمن الرحيم
حمد و سپاس خداى را كه پرتوى نورش از افق عقلهاى ناب براى بندگانش متجلى گشت و مرام و مرادش را به وسيله زبان گوياى سنت و كتاب آشكار ساخت . آن خدائى كه دل دوستان و دلباختگان خود را از چنگال دنياى دلفريب رهانيد و به سوى نورهاى سرورانگيز كشانيد. اين لطف براى شيفتگانش بى جهت يا جبرآميز و الزام آور نبوده است بلكه از آن روى بوده كه خداوند متعال آنها را قابل و لايق دريافت چنين الطاف و سزاوار آراستگى به چنين صفات نيكو و برجسته اى دانسته است . پس ‍ خداوند متعال راضى نشد كه دلباختگان خود را گرفتار بيكارى و بلاتكليفى ببيند لذا به آنها توفيق عمل به تكاليف را عنايت فرمود و در اين عرصه موفق شان ساخت ؛ به طورى كه اولياء الله به كردارهاى كمال پرور روى آوردند و از هرچه غير او بود دل كنده و آسوده خاطر گشتند. روح آنها شرف خشنودى و رضاى خدا را دريافت تا اينكه اعماق دلهايشان متوجه حق گرديد و در سايه لطف و عنايت او آرام گرفت و سمت و سوى آرزوهايشان به فضل و كرم الهى سوق يافت . در وجود آنان سرورى سرشار مشاهده مى كنى كه مخصوص دلهاى مطمئن به عالم بقا و آن سراست
ولا تزال اءشواقهم متضاعفة الى ما قرب من مراده ، و اءريحيتهم مترادفة نحو اصداره و ايراده ، و اءسماعهم مصغية الى استماع اءسراره ، و قلوبهم مستبشرة بحلاوة تذكاره .
فحياهم منه بقدر ذلك التصديق ، وحباهم من لدنه حباء البر الشفيق .
فما اءصغر عندهم كل ما شغل عن جلاله ، وما اءتركهم لكل ما باعد من وصاله ، حتى اءنهم ليتمتعون باءنس ذلك الكرم والكمال ، ويكسوهم اءبدا حلل المهابة والجلال .
فاذا عرفوا اءن حياتهم مانعة عن متابعة مرامه ، وبقاءهم حائل بينهم و بين اكرامه ، خلعوا اءثواب البقاء، وقرعوا اءبواب اللقاء، وتلذذوا فى طلب ذلك النجاح ، ببذل النفوس والاءرواح ، وعرضوها لخطر السيوف والرماح .
والى ذلك التشريف الموصوف سمت نفوس اءهل الطفوف ، حتى تنافسوا فى التقدم الى الحتوف ،
ترجمه :
و همچنين اثر خوف و ترسى در آنها مى بينى كه از علو جبروت و عظمت پروردگار عالميان و ملاقات با اوست . پيوسته شوق آنان به كمال قرب خداوند در تزايد است و دلهايشان متمايل به انجام تكاليف الهى است و در اين راه جديت كامل دارند و گوشهايشان براى شنيدن اسرار الهى مهياست و دلهايشان از حلاوت ذكر خدا، شاد و خرم است . به مقدار ايمانشان از لذت ذكر الهى بهره مند مى گردند و خداوند متعال از خزينه لطف و عطايش ، آنچه را شايسته بخشش نيكوكار مهربان است ، به آن مردان الهى بدون هيچ منت ، ارزانى فرموده است .
پس چقدر كوچك شد در نزد ايشان هر چيزى كه روگردان گشت از جلال و عظمت او و چقدر متروك و مبتذل گرديد بر ايشان ، هر آنچه باعث دورى از وصال او آمد، به حدى كه ايشان همواره از انس با آن چنان كمال لذت مى برند و پيوسته به زيورهاى هيبت و جلال الهى ملبس اند. چون دانستند كه حيات و زندگى آنان مانع از كمال بندگى و متابعت حكم خداونديست ، ناچار از بقاء خود گذشته به لقاى حضرت حق پيوستند و در طلب اين رستگارى تا سرحد ايثار و جانبازى پيش رفتند و آماده شدند كه جان و تن خود را در معرض نيزه ها و شمشيرهاى بران ، قرار دهند.
مرغ جان شهداى كربلا براى رسيدن اين كمال و شرافت ، قفس تن را درهم شكستند و به پرواز درآمدند و سبقت و مبادرت به
و اءصبحوا نهب الرماح والسيوف .
فما اءحقهم بوصف السيد المرتضى علم الهدى رضوان الله عليه ، و قد مدح من اءشرنا اليه فقال :
لهم جسوم على الرمضاء مهملة         و اءنفس فى جوارالله يقريها
كاءن قاصدها بالضر نافعها         و اءن قاتلها بالسيف محييها
ولولا امتثال اءمر السنة والكتاب فى لبس شعار الجزع والمصاب ، لاءجل ما طمس من اءعلام الهداية ، و اءسس من اءركان الغواية ، وتاءسفا على ما فاتنا من تلك السعادة ، وتلهفا على اءمثال تلك الشهادة ، والا كنا قد لبسنا لتلك النعمة الكبرى اءثواب المسرة والبشرى .
وحيث اءن فى الجزع رضى لسلطان المعاد، وغرضا لاءبرار العباد، فها نحن قد لبسنا سربال الجزوع ، وآنسنا بارسال الدموع ، وقلنا للعيون : جودى بتواترالبكاء، وللقلوب : جدى جد ثواكل النساء.
ترجمه :
شهادت را سبب لذت و آرامش دانستند و غارت اموال و اسيرى عيال و اطفال ، هيچگونه كدورت و ملال به دلهاى خود راه ندادند.
چنانچه سيد مرتضى علم الهدى (رحمه الله) سروده : لهم نفوس على الرمضا مهملة ...؛ يعنى براى آنان بدنهايى است كه بر ريگزار گرم افتاده و جانهايشان در جوار خدا آرميده ؛ گويا اينان كسانى اند كه آسيب رسانندگانشان ، سود دهندگان آنها به شمار مى آيند و قاتلان آنان ، زنده كنندگان آنان محسوب مى شوند!
و اگر نبود امتثال فرمان سنت پيامبر و كتاب پروردگار در پوشيدن لباس ‍ جزع و مصيبت زدگى هنگام از بين رفتن نشانه هاى هدايت و ايجاد بدعتها و تاءسف براى از دست دادن سعادت و تاءثر بر شهادت آنان ، هرآينه در مقابل اين نعمت بزرگ ، جامه هاى سرور و بشارت به تن مى كرديم ، ولى چون ناله و ماتم در مصيبت دخترزاده حضرت خاتم ، سبب رضاى خداست ، و نيكوكاران را غرضى در اين عزادارى مترتب است .
ما هم جامه عزا پوشيديم و اشك از ديدگان جارى ساختيم و به چشمان خود چنين خطاب كرديم :
اى ديدگان ! از پى در پى گريستن غافل نباشيد و به دلهاى خود خطاب كرديم : همچون زنان فرزند مرده در ناله و زارى بكوشيد كه امانتهاى پيامبر رؤ وف در اين سرزمين معروف ، مباح شمرده شده است و اساس وصيت آن حضرت درباره حرمسرا و بچه هاى دلبندش
فان ودائع الرسول الرؤ وف اءضيعت يوم الطفوف ، ورسوم وصيته بحرمه واءبنائه طمست باءيدى اءمته و اءعدائه .
فيالله من تلك الفوادح المقرحة للقلوب ، والجوائح المصرحة بالكروب ، والمصائب المصغرة كل بلوى ، والنوائب المفرقة شمل التقوى ، والسهام التى اءراقت دم الرسالة ، والاءيدى التى ساقت سبى الجلالة ، والرزية التى نكست رؤ وس الاءبدال ، والبلية التى سلبت نفوس خير الآل ، والشماتة التى ركست اءسود الرجال ، والفجيعة التى بلغ رزؤ ها الى جبرئيل ، والفظيعة التى عظمت على الرب الجليل .
و كيف لا يكون كذلك و قد اءصبح لحم رسول الله مجردا على الرمال ، ودمه الشريف مسفوكا بسيوف الضلال ، ووجوه بناته مبذولة لعين السائق و الشامت ، وسلبهن بمنظر من الناطق والصامت ، وتلك الاءبدان المعظمة عارية من الثياب ، والاءجساد المكرمة جاثية على التراب ؟!!
ترجمه :
با دستهاى امتش و دشمنان بى غيرتش از بين رفته است .
خدايا! به تو پناه مى بريم از اين كارهاى بزرگ كه دلها را جريحه دار كرده و از اين مصيبت هاى عظيم كه غم و غصه ها را به صورت فرياد از دل برمى آورد و اين گرفتارى كه همه گرفتاريها را كوچك و ناچيز مى نمايد و از اين پيشامدها كه كانون تقوى را متفرق مى سازد و از تيرهايى كه خون رسالت را بر زمين ريخت و دستهايى كه خاندان جلالت را به اسارت برد و مصيبتى كه بزرگان را سرافكنده نمود و فتنه و بلايى كه جانهاى بهترين خانواده را از پيكرشان برگرفت و سرزنشى كه دست شيرمردان را بست و رخداد دلخراشى كه جبرئيل را هم به ماتم نشاند و واقعه جانسوزى كه در پيشگاه پروردگار عظمت داشت .
چرا اين چنين نباشد؟ حال آنكه پاره اى از گوشت بدن پيامبر، عريان بر روى شن هاى بيابان ، افتاده و خون شريفش به تيغ گمراهان ريخته شده و صورتهاى دخترانش در مقابل چشم شتررانان و شماتت گران و تاراج لباسهايشان در ديدگاه هر گويا و خاموش صورت پذيرفته و اين بدنهاى باعظمت و اين پيكرهاى باكرامت ، در حالى كه برهنه از لباس هستند، بر روى خاك افتاده اند.
مصائب بددت شمل النبى ففى         قلب الهدى اءسهم يطفن بالتلف
و ناعيات اذا ما مل ذو وله         سرت عليه بنار الحزن و الاءسف
فياليت لفاطمة و اءبيها عينا تنظر الى بناتها وبنيها: ما بين مسلوب ، وجريح ، ومسحوب ، وذبيح ، وبنات النبوة : مشققات الجيوب ، ومفجوعات بفقد المحبوب ، وناشرات للشعور، وبارزات من الخدور، و لاطمات للخدود، و عادمات للجدود، ومبديات للنياحة والعويل ، وفاقدات للمحامى والكفيل . فيا اءهل البصائر من الاءنام ، و يا ذوى النواظر و الاءفهام ، حدثوا نفوسكم بمصائب هاتيك العترة ، و نوحوا بالله لتلك الوحدة و الكثرة ، و ساعدوهم بموالاة الوجد و العبرة ، وتاءسفوا على فوات تلك النصرة . فان نفوس اءولئك الاءقوام و دائع سلطان الاءنام ، وثمرة فؤ اد الرسول ، و قرة عين الزهراء البتول ، و من كان يرشف بفمه الشريف ثناياهم ، ويفضل على اءمته اءمهم و اءباهم .
مصائب بددت شمل النبى ففى ...؛
ترجمه :
يعنى مصيبت هايى كه كانون خاندان پيامبر را پريشان كرد و تيرهايى كه در دل خورشيد هدايت نشست و آن قلب بشريت را از كار انداخت . و فريادهاى طنين انداز زنان خبر از مرگ آنان مى داد و آن جناب را مخاطب مى ساخت و آتش سوزان حزن و اندوه و تاءسف را در دلش شعله ور مى ساخت .
اى كاش فاطمه و پدرش مى ديدند كه دختران و فرزندانشان را پا برهنه كرده اند و عده اى را زخمى و و گروهى را اسير و برخى را سربريده اند. دختران خاندان نبوت گريبان چاك و مصيبت زده و با مويهاى پريشان از پشت پرده ها بيرون آمده و بر صورتهاى خود سيلى مى زنند و در غم از دست دادن حمايت گران و سرپرستان خود، صدا به نوحه و زارى بلند نموده اند.
اى مردم آگاه و اى انسانهاى تيزبين ، قتلگاه اين خاندان را به ياد آوريد و به بى كسى و غربت آنان و زيادى دشمنان ، نوحه سرايى كنيد و با غم و اندوه دائم و اشك چشمانتان ، آنان را يارى نماييد كه جانهاى آنان امانتهاى پروردگار جهان و ميوه دل پيامبر مسلمانان و نور چشم فاطمه زهراء، هستند.
آنان كسانى اند كه پيامبر با دهان مباركش دندانهاى آنان را مى مكيد و پدر و مادر آنان را از پدر و مادر خود، برتر مى دانست .
ان كنت فى شك فسل عن حالهم         سنن الرسول و محكم التنزيل
فهناك اءعدل شاهد لذوى الحجى         و بيان فضلهم على التفصيل
و وصية سبقت لاءحمد فيهم         جاءت اليه على يدى جبريل
وكيف طابت النفوس مع تدانى الاءزمان بمقابلة احسان جدهم بالكفران ، وتكدير عيشه بتعذيب ثمرة فؤ اده ، وتصغير قدره باراقة دماء اءولاده ؟!
و اءين موضع القبول لوصاياه بعترته و آله ؟ و ما الجواب عند لقائه و سؤ اله ؟ و قد هدم القوم ما بناه ! و نادى الاسلام واكرباه ! فيالله من قلب لا يتصدع لتذكار تلك الاءمور! ويا عجباه من غفلة اءهل الدهور! و ما عذر اءهل الاسلام والايمان فى اضاعة اءقسام الاءحزان ! اءلم يعلموا اءن محمدا موتور و جيع ؟ و حبيبه مقهور صريع ؟ والملائكة يعزونه على جليل مصابه ؟
والاءنبياء يشاركونه فى اءحزانه و اءوصابه ؟
ان كنت فى شك فسل عن حالهم ...؛
ترجمه :
يعنى اگر نسبت به آنان در دل خود، شكى دارى ، از سنت پيامبر و قرآن سؤ ال كن ، براى اينكه اين دو عادلترين شاهدان راستگو نزد فرزانگان هستند و بيان فضيلت ايشان به تفصيل در آن دو آمده است و خداوند متعال به وسيله حضرت جبرئيل فضايل آنها را ابلاغ فرموده است . چگونه اين مردم به همين زودى (همه چيز را فراموش كردند) و در برابر نيكيهاى پدرش به ناسپاسى پرداختند و عيش حضرتش را با زجر و اذيتى كه بر ميوه دلش روا نمودند، مكدر ساختند و با ريختن خون فرزندانش ‍ قدر و منزلت او را كوچك شمردند؛ پس آن همه سفارش كه درباره خاندان و فرزندانش كرده بود، چه شد؟! هنگام ملاقات با آن حضرت در قيامت ، چه پاسخى خواهند گفت ؟! اين ستمكاران بنايى را كه ايشان برپا ساخته بود، ويران كردند و فرياد وامصيبتاه از اسلام بلند شد و به خدا پناه مى بريم از دلى كه به ياد اين كارها نشكند و تعجب مى كنم از غفلت مردم اين زمانه ، كه چه شده اين مسلمانان را؟ و چه عذرى براى آشكار نساختن غم اين مصيبت دارند؟ آيا نمى دانند كه هنوز انتقام كشته اى كه از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) شده ، گرفته نشده ؟ و دل مبارك پيامبر دردمند است و فرزند دلبندش گرفتار دشمن شده و كشته بر زمين افتاده است و فرشتگان بر اين مصيبت بزرگ تسليت اش عرض مى كنند و پيامبران الهى هم در اين اندوهها با او همدردى مى كنند؟
فيا اءهل الوفاء لخاتم الاءنبياء، علام لا تواسونه فى البكاء؟!
بالله عليك اءيها المحب لولد الزهراء، نح معها على المنبوذين بالعراء، و جد و يحك بالدموع السجام ، وابك على ملوك الاسلام ، لعلك تحوز ثواب المواسى لهم فى المصاب ، وتفوز بالسعادة يوم الحساب .
فقد روى عن مولانا الباقر (عليه السلام) اءنه قال :
((كان زين العابدين (عليه السلام) يقول : اءيما مؤ من ذرفت عيناه لقتل الحسين (عليه السلام) حتى تسيل على خده بواءه الله بها فى الجنة غرفا يسكنها اءحقابا، و اءيما مؤ من ذرفت عيناه حتى تسيل على خده فيما مسنا من الاءذى من عدونا فى الدنيا بواءه الله منزل صدق ، و اءيما مؤ من مسه اءذى فينا صرف الله عن وجهه الاءذى و آمنه من سخط النار يوم القيامة)).
و روى عن مولانا الصادق (عليه السلام) اءنه قال :
من ذكرنا عنده ففاضت عيناه و لو مثل جناح الذبابة غفر الله له ذنوبه ولوكانت مثل زبد البحر.
ترجمه :
اى مردمى كه نسبت به خاتم انبياء (صلى الله عليه و آله و سلم) وفادار هستيد، چرا در گريستن با او همراهى و همكارى نمى كنيد؟!
اى دوستدار پدر زهرا عليها السلام ، به خدا، در عزاى كسانى كه بر روى خاك افتاده اند با فاطمه زهرا عليها السلام ، هم ناله باش . واى بر تو! سيل اشك جارى ساز و بر مظلوميت بزرگان و پادشاهان اسلام گريه كن ، شايد پاداش آنانكه در اين مصيبت همدردى كردند به دست آورده و به فوز سعادت روز حساب نائل گردى كه از سرور ما امام باقر (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: پدرم زين العابدين (عليه السلام) پيوسته مى فرمود: هر مؤ منى كه به خاطر شهادت امام حسين (عليه السلام) ديدگانش را پر از اشك سازد، آنچنان كه به صورتش روان شود، خداوند در عوض آن ، غرفه هايى را در بهشت براى او اختصاص مى دهد كه صدها سال در آنها مسكن گزيند و هر مؤ منى كه از اين اذيت و آزارها كه از ناحيه دشمنان در دنيا به ما رسيده ، چشم هايش اشك آلود گردد به آن مقدارى كه از آن اشك به گونه اش سرازير شده ، خداوند متعال در منزل صدقش او را جاى دهد. و هر مؤ منى كه در راه ما آزارى ببيند، خداوند آزار و اذيت روز قيامت را از او بگرداند و از خشم و غضب روز رستاخيز ايمنش فرمايد. و از سرور ما امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: كسى كه در نزدش يادى از ما شود، ديدگانش پر از اشك گردد، اگرچه به مقدار بال مگسى باشد، خداوند گناهانش را بيامرزد، هرچند آن گناهان به اندازه كف روى درياها باشد.
و روى اءيضا عن آل الرسول عليهم السلام اءنهم قالوا:
((من بكى و اءبكى فينا مائة فله الجنة ، ومن بكى و اءبكى خمسين فله الجنة ، ومن بكى و اءبكى ثلاثين فله الجنة ، و من بكى و اءبكى عشرين فله الجنة ، ومن بكى و اءبكى عشرة فله الجنة ، ومن بكى و اءبكى واحدا فله الجنة ، و من تباكى فله الجنة)).
قال على بن موسى بن جعفر بن محمد بن طاووس الحسينى - جامع هذا الكتاب -:
ان من اءجل البواعث لنا على سلوك هذا الكتاب اءننى لما جمعت كتاب : مصباح الزائر و جناح المسافر، و راءيته قد احتوى على اءقطار محاسن الزيارات و مختار اءعمال تلك الاءوقات ، فحامله مستغن عن نقل مصباح لذلك الوقت الشريف ، اءو حمل مزار كبير اءو لطيف .
اءحببت اءيضا اءن يكون حامله مستغنيا عن نقل مقتل فى زيارة عاشوراء الى مشهد الحسين صلوات الله عليه .
ترجمه :
همچنين روايت شده كه : كسى كه در مصيبت ما، خود گريان شود و يا صد نفر را بگرياند ما ضمانت مى كنيم كه او از اهل بهشت باشد؛ و كسى كه گريه كند و يا پنجاه نفر را بگرياند، اهل بهشت است و كسى كه بگريد و يا سى نفر را بگرياند باز از اهل بهشت به شمار مى آيد و كسى كه بگريد و يا ده نفر را بگرياند، از اهل بهشت خواهد بود و كسى كه گريه كند و يا فقط يك نفر را بگرياند، اهل بهشت است و كسى كه خود را شبيه گريه كنندگان مى سازد (هرچند اشك نمى ريزد) باز هم خدا او را به بهشت خواهد برد.
على بن موسى بن جعفر بن محمد بن طاوس - كه اين كتاب لهوف را جمع آورى نموده - گويد: آنچه بيش از هر چيز مرا به نوشتن اين كتاب وادار نمود، اين بود كه چون كتاب ((مصباح الزائر وجناح المسافر)) را گرد آوردم ، ديدم كه كتابى شامل بهترين جاهاى زيارت و برگزيده ترين اعمالى كه هنگام زيارت به جا آورده مى شود، شد. و هر كه آن كتاب را همراه داشته باشد از حمل كتاب زيارت و اعمال آن ، اعم از كتاب كوچك و بزرگ ، بى نياز شده است . لذا تمايل پيدا كردم كه هر كه آن كتاب را با خود دارد، در كنارش كتاب مقتل جمع و جورى هم براى عزادارى سيد الشهداء (عليه السلام) همراه داشته باشد و از كتابهاى ديگر بى نياز گردد. از اين رو، اين كتاب را فراهم آوردم و باتوجه به اينكه زيارت كنندگان فرصت كمترى دارند.
فوضعت هذا الكتاب ليضم اليه ، و قد جمعت هاهنا ما يصلح لضيق وقت الزوار، و عدلت عن الاطناب والاكثار، و فيه غنية لفتح اءبواب الاءشجان ، وبغية لنجح اءرباب الايمان ، فاننا وضعنا فى اءجساد معناه روح ما يليق بمعناه .
وقد ترجمته بكتاب : اللهوف على قتلى الطفوف ، و وضعته على ثلاثة مسالك ، مستعينا بالرؤ وف المالك .
ترجمه :
در اينجا رشته سخن را كوتاه نموده و مطالب را به طور اختصار بيان مى كنم و همين مقدار كافى است كه درهاى غم و اندوه را به روى خوانندگان باز نمايد و مؤ منان را رستگار سازد، كه در قالب اين الفاظ حقايق ارزنده اى گنجانده ام و نامش را ((اللهوف على قتلى الطفوف)) نهادم و بر سه مسلك تدوين نمودم و از خداى مهربان و مالك جهان ، يارى مى طلبم .
المسلك الاءول فى الاءمور المتقدمة على القتال
كان مولد الحسين (عليه السلام) لخمس ليال خلون من شعبان سنة اءربع من الهجرة .
وقيل : اءليوم الثالث منه .
وقيل : فى اءواخر شهر ربيع الاءول سنة ثلاث من الهجرة .
وروى غير ذلك .
ولما ولد هبط جبرئيل (عليه السلام) و معه اءلف ملك يهنون النبى (صلى الله عليه و آله و سلم) بولادته ، و جاءت به فاطمة عليها السلام الى النبى (صلى الله عليه و آله و سلم)، فسر به و سماه حسينا.
فى الطبقات : قال ابن عباس : اءنباءنا عبد الله بن بكر بن حبيب السهمى ، قال : اءنباءنا حاتم بن صنعة ، قالت اءم الفضل زوجة العباس رضوان الله عليهما
-------------------------------------------
نويسنده : سيد بن طاوس
مترجم : محمدطاهر دزفولى
به كوشش : صادق حسن زاده

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page