فصل چهارم: عنايات قمر بنى هاشم (ع) به كليميان (شامل 3 كرامت)

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

1. من همان ابوالفضل هستم كه تو برايم عزادارى كردى
جناب مستطاب ، عالم فرزانه ، دانشمند محترم آقاى حاج شيخ حسن عرفان ، طى مكتوبى به دفتر انتشارات مكتب الحسين عليه السلام نقل كردند:
1. همهمه اى بر پا بود، درس هنوز آغاز نشده بود، لحظه هاى دير پاى انتظار به كندى مى گذشت .
ناگهان زبان ها در كام ماند سايه سنگين سكوت ، ابهتى خاص به مجلس ‍ بخشيد.
حضرت آيت الله سيد حسين خادمى (رحمه الله عليه ) براى تدريس وارد مدرس مدرسه صدر اصفهان شدند.
همه به پا خاستند، آيت الله در جاى ويژه خود نشستند قلم ها سر خط آماده دويدن بر روى كاغذها بود كه ناگاه آيت الله با نگاهى پرسشگرانه پرسيدند: آقايان ! درس را شروع كنم يا به نقل حكايتى كه ديشب اتفاق افتاده بپردازم ؟
شاگردان گفتند: نخست حكايت را بفرماييد.
آقا فرمودند: ديشب به مناسبت شب ميلاد حضرت ابوالفضل عليه السلام در مسجدمان محفل جشنى بر پا كرده بوديم . مداحان مديحه سرايى مى كردند، مجلس آذين بندى و چراغانى شده بود و من در آستانه انجمن نشسته بودم . ناگاه شخصى پيش من آمد و گفت : يك يهودى دم در ايستاده است و مى گويد: به حضرت آيت الله بگوييد: من يهودى هستم ، ليكن براى حضرت ابوالفضل عليه السلام نذر دارم . مى خواهم در شب ميلادش ‍ شيرينى بدهم اكنون هزينه آن را ازمن مى گيرند. و خودتان شيرينى تهيه مى كنيد يا خودم شيرينى بخرم و شما توزيع مى كنيد؟
من گفتم : به يهودى بگوييد پيش من بيايد. يهودى آمد، ابتدا احترام كرد و نشست .
پرسيدم : شما يهودى هستى ؟ گفت : آرى . گفتم : چرا براى حضرت ابوالفضل عليه السلام نذر كرده اى ؟ گفت : من قصه اى دارم .
پسرم بر اثر رويدادى به شدت بيمار گشت . او را در بيمارستان بسترى كردم . معالجه او نياز به ماه ها درمان داشت ، تازه بهبود يافتن او قطعى نبود. ايام محرم فرا رسيد. يك روز غافلگير شديم . تلفن زنگ زد. از بيمارستان تماس ‍ گرفتند، موضوع بهبود يافتن پسرم بود. به شدت هراسناك شديم ، من به همسرم گفتم : او نياز به ماه ها درمان داشت . چه شده كه يك دفعه ما را به بيمارستان فرا خوانده اند؟ شايد پسرم مرده باشد.
لحظه ها سرشار از اضطراب، ترس، غم و دلهره شد. با شتاب خود را به بيمارستان رسانديم، ديديم پسرمان كاملا سالم است.
شگفت زده شديم ، شادى و شگفتى به هم آميخت . پرسيدم : پسرم چگونه يك دفعه خوب شدى ؟
گفت : ديشب شب تاسوعاى شيعيان بود، بيمارانى كه در اتاق من بسترى بودند هم از شيعيان و شيفتگان حضرت ابوالفضل عليه السلام بودند. آنان براى نام حضرت ابوالفضل عليه السلام و حضور در عزاى او بى تابى مى كردند، پنجره ها را گشودند تا صداى عزاداران را بشنوند.
صداى عزاداران چونان نسيم به اتاقمان آمد. اشك در چشمان بيماران حلقه زد، با آهنگ نغمه عزاداران برسينه زدند و با اباالفضل يا اباالفضل گفتند. من نيز كه تحت تاثير شكوه معنوى و غمبار عزاداران بودم ، اشك در چشمانم چرخيد و دست هايم را بالا مى بردم و مثل عزاداران بر سينه فرود مى آوردم كم كم احساس كردم من نيز از عزاداران حضرت ابوالفضل عليه السلام هستم .
پرسيدم شما چه كسى هستيد؟ پاسخ داد: من همان ابوالفضل هستم كه تو برايم عزدارى كردى . آمده ام تا تو را درمان كنم .
از عنايت محبت آميز او شفا يافتم . از خواب پريدم ديدم دردها از جانم رخت بر بسته و نشاط و توانايى جايگزين دردهايم شده است .
آرى پدر، حضرت ابوالفضل عليه السلام شيعيان مرا شفا داد، او مرا شفا داد.
اكنون من كه بهبود يافتن فرزندم را ارمغان حضرت ابوالفضل العباس ‍ عليه السلام مى دانم مى خواهم نذرم را ادا كنم .
حسن عرفان
2. جانم فداى اباالفضل
جناب حجه الاسلام عالم متقى آقاى شيخ على مير خلف زاده در كتاب كرامات العباسيه ، ص 146 و 147 راجع به شفاى خانم كليمى چنين مى نويسد:
2. يك كليمى هست كه با من كار مى كند، يعنى براى من ابر مى آورد. خانمى داشت كه به بيمارى صعب العلاجى مبتلا بود و هر دكترى كه رفته بودند، جوابش كرده و هيچ كس نمى توانست كارى برايش انجام دهد.
دقيقا يك شب جمعه اى بود، من بنا داشتم به گلستان شهدا بروم . پيش من آمد، از چهره اش معلوم بود خيلى پريشان است .
گفتم : آقا موسى ، چته ؟ گفت : همسرم بيمار است . گفتم : خدا شفايش دهد.
گفت : ديگر از اين حرف ها گذشته ، گفتم : ((من امشب به نيابت از همسر شما يك روضه حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام مى خوانم ، تا خدا شفايش دهد)).
ديدم زد زير گريه و گفت : جانم فداى ((ابوالفضل )) دو تا گوسفند نذرش ‍ كردم ، و به ((عباس )) بگو، موسى گفت : همسرم بيمار است و با همان زبان و حالت خودش مى گفت و گريه مى كرد:
من به گلستان شهدا آمدم ، با همين زبان ساده مطرح كردم ، يك حال عجيب و غريبى به وجود آمد بعد صبح به قائميه رفتم و در آن جا گوش زد كوچكى كردم ، ظهر جمعه ديدمش كه از كوچه بيرون مى آيد. گفتم : چه خبر؟! گفت : حال همسرم خيلى خوب شده نمى دانم چه شده كه از ساعت 12 به بعد اين همسرم زنده شده .
راستى ديشب به ((عباس )) گفتى من دو تا گوسفند نذر كردم ؟! ((عباس ‍ زنم را شفا داد)) و دوباره زد زير گريه .
اى ماه سه آفتاب عباس

عشق تو و عشق ناب عشق

در دفتر عاشقان بى دست

گلواژه انتخاب عباس

آئين امام دوستى را

دادى تو به شيخ و شاب عباس

بودى تو كتاب حسن افسوس

صد پاره شد اين كتاب عباس

آقاى شباب اهل جنت

نور دل بو تراب عباس

با نغمه جان من فدايت

كرده است تو را خطاب عباس

3. به نام حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام قربانى مى كنيد
جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاى علم الهدى مى گويد: شب هاى چهارشنبه براى توسل به خانه يكى از آشنايان ، كه مردى متدين و از اهل ولا و ايمان بود، در نزديكى منزلمان مى رفتيم شبى گفت :
3. من براى شما مى خواهم جريانى كه خودم شنيده و ديده ام نقل كنم گفت : شما مى دانيد كه شغل من نجارى و سازنده اطاق اتومبيل هستم و در گاراژ ايران اطراف فلكه حضرت رضا عليه السلام (البته اين گاراژ سابق ها در آن جا گمانم روبه روى گاراژ قم قرار داشت كه اكنون اثرى از آن ها نيست ) گفت : دو نفر برادر يهودى بودند كه يك كاميون بارى داشتند آنها هر وقت از سرويس بر مى گشتند يكى از برادرها مى رفت يك گوسفندى مى خريد و به يك دلال و حمال گاراژ مى دادند بكشد و آماده كند گوشت آن را بين كاركنان گاراژ و كسبه داخل گاراژ تقسيم مى كردند.
روزى يكى از اين برادرها سهمى از همان گوشت را براى من آورد پرسيدم شما اين را به چه نام و چه جهت قربانى مى كنيد؟
گفت : به نام حضرت قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام . گفتم : شما پيغمبر ما را قبول نداريد بعد به نام حضرت ابوالفضل العباس ‍ عليه السلام قربانى مى كنيد؟
گفت : ما جان خود را از ايشان داريم نپرسيدم چطور؟ چنين توضيح داد.
گفت : در يكى از سفرها از گردنه اى پر پيچ و خم به طرف دره سرازير شديم در پيچ اول يا دوم ترمز بريد و مهار ماشين از اختيار ما خارج شد سرعت ماشين لحظه لحظه با بار سنگين زياد مى شد و با ترس فراوانى كه داشتيم يكى دو پيچ را عبور كرديم .
ناگهان فرمان هم بريد و از اختيار ما خارج شد و معلوم است بايد تن به مرگ داد و هيچ چاره اى نيست . رسيديم به سر يك پيچ كه مقابل ما دره هولناكى بود و با پرت شدن در دره ماشين تبديل به تكه پاره هايى مى شد. يك شاگرد شوخ مسلمان داشتيم همين كه خطر را جدى و غير قابل رفع ديد فرياد زد ابوالفضل به دادم برس . ما هم گفتيم : اى ابوالفضل اين مسلمان به داد ما هم برس ! در اين موقع ماشين كه راه ماشين را در پيش داشت و هيچ عاملى نمى توانست از سقوط آن جلوگيرى كند ناگاه ديديم سر جاى خود ميخكوب شد. فورى براى نجات خود از ماشين بيرون پريديم . ديديم ماشين بدون حركت توقف كرده . دنده پنج را كه در اصطلاح شوفرها (تكه تخته است جلو تاير مى گذارند كه از حركت ماشين مانع شود) جلو تاير گذاشتيم بعد من به برادرم گفتم نگاه كن ببين به كوه خورده است يا نه ؟ وقتى دقت كرديم هيچ عاملى ديده نمى شد كه مانع از حركت ماشين به سوى دره شود آن هم با بار سنگين و سرعتى كه داشت .
به برادرم گفتم تو مى گويى چه كسى ماشين را نگه داشت بدون درنگ گفت : همان ابوالفضل اين مسلمان . گفتم : پس قرار ما همين باشد كه هر وقت از سرويس برگشتيم و داخل گاراژ رفتيم به نام اين ابوالفضل يك قربانى بكنيم و به مردم تقسيم كنيم . اين بود علت جان دوباره ما و علت قربانى مداوم ما.
--------------------------------
على ربانى خلخالى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page