امام حسين و ياران عليهم السلام (17)

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

فرمودند: (المحبة نار تحرق ما سوى المحبوب) (1) محبت آتشى است كه ما سواى محبوب را مى سوزاند. چيزى نمى ماند. ما دور و برمان خيلى مسائل داريم . زهير يكى از شهداى گرانقدر كربلاست . حضرت سيدالشهداء عليه السلام دنبال زهير فرستاد. سفره انداخته بودند. زهير يك طرف نشسته ، عيالش ، دخترش ، پسرش اهل و عيالش هستند. يكى از مواردى كه در زندگى لذت بخش است اين است كه آدم با اهل و عيالش سر سفره بنشيند. خدا به حق امام زمان اهل و عيالمان را، فرزندانمان ، اهل بيتمان را از تمام مكاره حفظ كند. از شر شيطان هم حفظ كند. ان شاء الله بچه ها در صراط مستقيم باشند. مخصوصا پدر وقتى كه سر سفره مى نشيند چند تا بچه صالح هم مثل شما جوان ها داشته باشد چشمش روشن مى شود.
زهير نشسته بود، يك مرتبه ، قاصد امام حسين عليه السلام آمد. زهير! آقا با شما كار دارد. لقمه در دستش بود؛ لقمه از دستش افتاد. به فارسى مى گويند: خشكش زد. زهير است . بالاخره اين لياقت را دارد كه يكى از اين هفتاد دو تن بشود. بارها گفتم كه هر يك از اينها يك دريائى هستند. خدا قسمت تمام شما عزيزان كند با هم برويد زيارتشان كنيد. برويد و بگوييد: السلام عليكم يا انصار ابى عبدالله . السلام عليكم يا انصار اميرالمؤ منين .
بله ! عيالش خوب او را زير نظر گرفته بود كه اين چه كار مى كند؟ آن آقا كه آمد به زهير چه چيزى گفت ؟ اين چه حالى شد؟ همه او را زير نظر گرفته بودند. من هميشه وقتى ياد عيال زهير، همسر او عليها السلام مى افتم مى گويم : خدايا! يك جو از سعادت اين خانم هم نصيب ما بشود. بعضى ها چقدر روشنند. چقدر فهميده هستند. حالا زهير چيزى نگفته است . ولى اين خانم كاملا او را زير نظر گرفته بود. يك دفعه گفت : زهير! اين شخص كه پيغام آورده مگر از طرف پاره تن فاطمه زهرا عليها السلام نبود؟ گفت چرا! عرض كردم زهير چيزى نگفت. زهير بزرگوار است. آقاست. شهيد عزيز كربلاست. اما اين خانم محبتش يك چيز ديگر بود. گفت: آن يك لحظه تاءمل را هم نبايد بكنى . بايد اسم امام حسين (ع) كه مى آمد. مثل برق خاطر از جا بلند مى شدى. زهير از جا بلند شد. وقتى مى رفت چون خبر، خبر بزرگى بود. در فكر بود. آثار تفكر در چهره اش بود. خدايا! چى شده؟ چه مى خواهد بشود؟ آقا به من چه مى خواهد بگويد؟ وقتى برگشت، تعبير شيخ بزرگوار شيخ جعفر شوشترى، مجتهد بزرگ، (رضوان الله عليه) است. تعبير او اين است كه وقتى زهير برگشت؛ (فاذا هو ضاحك مستبشر) ديدند دارد مى خندد. تبسم مى كند، همانند كسى كه مژده ها دريافت كرده است. اين خانم چون تربيت شده ولايت بود سرعت انتقال زيادى هم داشت. نگاه كرد و فهميد كه مسير شوهر مشخص شده است. نزديك آمد. ما اگر يك شب بخواهيم قم مشرف بشويم. مشهد مشرف شويم، يك جائى برويم؛ اگر آن يك شب، عيالمان تنها باشد. يك فكرى برايش مى كنيم مى گوييم: تلفن بزن پدرت بيايد، مادرت بيايد. برادرت بياد. يا شما برو منزل آنها. خلاصه شب را كارى مى كنيم كه تنها نماند. اين، با اينكه ما بياييم و به عيالمان بگوييم هميشه پيش خانواده ات برو فرق مى كند. وقتى كه زهير آمد، به عيالش گفت: برو پيش خانواده ات. خانم سرعت انتقال داشت. سرعت انتقال، نعمت بزرگى است. ديگر نگفت چرا بروم؟ چى شده؟ چون فهميد قضيه، چى است. در جواب مى دانيد چه گفت؟ خار الله لك؛ اگر بخواهيد نقل به معنا كنيم، گفت: مباركت باشد. خدا خيرت بدهد.(2) مسيرت مشخص شد، مباركت باشد. من را هم ببر. زهير گفت: نمى برم! گفت چرا دختر اميرالمؤ منين مى رود، زينب كبرى عليها السلام مى رود؟ من را هم ببر كه كلفتى او را بكنم. گفت: نه من ايمان حسين بن على (ع) را دارم و نه تو صبر زينب كبرى عليها السلام را دارى. گفت قول مى دهم كه صبر كنم. به خدا قول مى دهم كه بى تابى نمى كنم. زهير گفت: نمى توانم.
زن با ايمان ، تابع همسرش است . زن مؤ منه با همسرش در نمى افتد. گفت : نمى توانم . اين خانم از اين كه شوهرش او را ببرد، كاملا ماءيوس شد. ديد ديگر جاى درخواست باقى نمانده ولى گفت حالا كه مى روى ، يك كارى با تو دارم .
عظمت را تماشا كن ! مى خواهد برود به سفرى كه بازگشت ندارد. گفت : يك كلمه كارت دارم . چه گفت ؟ بارها به دوستانم گفتم ؛ اگر تاريخ چيزى ننوشته بود، من و شما دور هم ، مى نشستيم حدس مى زديم (آدم چيزى را كه نمى داند درباره اش حدس مى زند مى گويد شايد اين طور بود ديگرى مى گويد شايد اين طور بوده ) مى گفتيم : شايد گفت : يك نامه هم گاهى اگر توانستى بده . شايد گفت : اگر در وسط جنگ فرصتى بود سرى به ما بزن . شايد گفت : فلان نخلستان را به نام من بكن و يا... اما نه ! هيچ كدام را نگفت . خوشبختانه تاريخ نوشته است . اول عرضم گفتم كه : المحبة نار تحرق ما سوى المحبوب محبت ما سواى محبوب را مى سوزاند. آن نخلستان و ما را به كى مى سپارى ؟ اين ها همه سوخته ، فقط ابى عبدالله را مى بيند هيچ كس را نمى بيند. گفت : حالا كه مى روى يك درخواست فقط دارم . گفت بگو خانم ! گفت درخواستم اين است تو را به خدا قسم ! در اين درخواست يك دقتى بكنيد چقدر خوب است آدم اينطور باشد. گفت درخواستت را بگو! عبارتى كه دقيقا در تاريخ ضبط شد و من از قول جمال السالكين ، علامه ، مجتهد كبير شيعه ، آشيخ جعفر شوشترى ( قدس الله سره) مى گويم.
مى دانيد كه ما بزرگان زيادى داريم و داشتيم . اما مى گويند هر گلى يك بويى دارد. شيخ جعفر شوشترى ، دو قبضه امام حسين عليه السلام بود. مرجع تقليد بود. مقلد داشت و حتى يك وقت نسخه اى از رساله اش را من پيدا كردم كه در بمبئى چاپ شده بود. در ايران كه چاپ شده بود هيچ ، در بمبئى هم چاپ شده است . يعنى اينكه حتى در هند هم مقلد داشته است . ولى گفته بود تا عمر دارم روضه خواندن براى ابى عبدالله را ترك نخواهم كرد. يك چيزى نشانش داده بودند. حضرت ، دست به سرش كشيده بود. نمى توانست به كسى بگويد. يك مختصرى گفته بود به همان اندازه اى كه عقل ما مى رسد. كتابى نوشته به نام الخصائص الحسينيه اصلا مطالب آن كتاب در هيچ جا نيست . امشب دو مطلب از اين كتاب نقل مى كنم . گفت : خانم بگو! جمله آن خانم اين بود: از خصائص نقل مى كنم دارى مى روى اساءلك از تو مى خواهم كه چه كنى ؟ اساءلك ان تذكرنى عند جد الحسين عليه السلام يوم القيامة . گفت من را نزد جد اين آقا فراموش ‍ نكن ! مطلب دوم كه از خصائص نقل مى كنم اين است كه فرمود: ما اگر به كسى سلام بدهيم به خودش سلام مى دهيم . مى گوييم : سلام بر تو. سلام بر فلان آقا. فقط ابى عبدالله است كه اول به خودش و بعد هم به جزء جزء اعضاء و جوارحش سلام مى دهند. مى گويند: سلام بر سر نازنيت ! سلام بر بدن نازنينت ! سلام بر محاسن مباركت.
---------------------------------------
1-شرح نهج البلاغه ، ج 11، ص 78.
و قال الشبلى المحب اذا سكت هلك و العارف اذا لم يسكت هلك . و قيل المحبة نار فى القلب تحرق ما سوى ود المحبوب
2-اللهوف ، ص 71.
فحدث جماعة من بنى فزارة و بجيلة قالوا كنا مع زهير بن القين لما اءقبلنا من مكة فكنا نساير الحسين ع حتى لحقناه فكان اذا اءراد النزول اعتزلناه فنزلنا ناحية فلما كان فى بعض الاءيام نزل فى مكان لم نجد بدا من اءن ننازله فيه فبينا نحن نتعذى من طعام لنا اءذا اءقبل رسول الحسين ع حتى سلم ثم قال يا زهير بن القين ان اءبا عبدالله الحسين ع بعثنى اليك لتاءتيه فطرح كل انسان منا ما فى يده حتى كان على رءوسنا الطير فقالت له زوجته و هى ديلم بنت عمرو سبحان الله اءيبعث اليك ابن رسول الله ص ثم لا تاءتيه فلو اءتيته فسمعت من كلامه فمضى اليه زهير بن القين فما لبث اءن جاء مستبشرا قد اءشرق وجهه فاءمر بفسطاطه و ثقله و متاعه فحول الى الحسين ع و قال لامراءته اءنت طالق فانى لا اءحب اءن يصيبك بسببى الا خير و قد عزمت على صحبة الحسين ع لاءفديه بنفسى و اءقيه بر وحى ثم اءعطاها مالها و سلمها الى بعض بنى عمها ليو صلها الى اءهلها فقامت اليه و بكت و ودعته و قالت كان الله عونا و معينا خار الله لك اءساءلك اءن تذكرنى فى القيامة عند جد الحسين ع فقال لاءصحابه من اءحب اءن يصحبنى و الا فهو آخر العهد منى به.
------------------------------
محمد رحمتى شهرضا

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page