حضرت زينب كبرى عليها السلام (4)

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

سفره دارد جمع مى شود، ضيافت دارد برچيده مى شود. چه بدست مى آورديم ؟ مواظب زيان باشيم امروز زبانها دارد دنيا را به هم مى ريزد. زبان زبان ! واى واى ! گفتم كه توسلمان به سه ساله ابى عبدالله عليه السلام است . در خانه اش برويم . توضيحى عرض مى كنم . توضيح اين است كه ببيند. ما در اسم اين نازدانه اصرارى نداريم . ببينيد! يك وقت بيايى بگويى كه اصلا امام حسين عليه السلام همچنين بچه اى نداشت . نه ! اين خلاف تحقيق است . اين سه ساله ، اين نازدانه ، كه قبر نازنينش در دمشق است اين ، دختر امام حسين عليه السلام بوده است . منتها ظلم ظالمان كه خدا از آنها نگذرد اين قدر زياد بوده كه شما مى بينيد، ما در اثر اين ظلم ها چقدر اختلاف در همان تاريخ وفات داريم. اختلاف در تاريخ ولادت داريم . خب حالا امكان دارد كه ظلم به جايى برسد كه اسم نازدانه اى هم تحريف بشود، محو بشود، بالاخره هر چى بوده اسمش را ما نمى دانيم . من هميشه مى گويم سه ساله ابى عبدالله عليه السلام . بعضى ها مى گويند رقيه. حالا شايد هم رقيه هم بوده اين را هم كسى نمى تواند ردش بكند. شايد اصلا رقيه نبوده و اسم ديگرى داشته ما نمى دانيم محو شده و ظلم آن را از بين برده است. البته در علم انساب رقية بن الحسين ننوشته اند خب ننوشته اند كه يك همچنين دخترى هم نداشته . شايد نام اين نازدانه چيز ديگرى بوده . ما مى گوييم سه ساله ، نازدانه ، جان ما به قربانش ! البته بنده تحقيقى در اين رابطه دارم كه براى خودم بسيار لذت بخش است . كه توسل من همين است . اين قضيه خرابه شام هم درست است . روايتش معتبر است . خدا دشمنان اهل بيت را لعنت كند. خدايا! اينها چقدر بد بودند. چقدر خبيث بودند. نازدانه ، سه ساله گريه مى كند چه جورى او را آرام مى كنند؟ آدم نمى تواند بگويد به خدا، اين را هم ما بدست آورديم كه درست بوده است . اما تحقيقم راجع به اين قبر نورانى بوده است . خب ما طلبه هستيم ، منبرى مى رويم ، توسلى پيدا مى كنيم . در يك سال ماه محرم بود، حدود شايد هشت، نه سال پيش از اين كه يك علتى در نواحى كمرم به من رسيد و بنده در بيمارستان بسترى شدم . تا شب عاشورا هم گذشت. اين ده روز كه بسترى بودم ديدم خدا به من يك چيزى مرحمت كرد و آن اين بود كه يك چند جلد كتاب بردم و بالاى سر تختم گذاشتم و يك تحقيقى در مورد اين سه ساله كردم . گفتم بگذار اين ده شب منبر من اين بشود. اصلا براى خودم منبر بروم . تحقيق كردم و به نتيجه رسيدم و بسيار گريه كردم و اين اسنادى هم كه تحقيق من دارد دو سه بار تجديد نظر كردم بسيار هم معتبر است . حالا شنيدم از اين اولاد و اعقاب و صاحبان اين اسناد در دنيا زنده هستند. ان شاء الله عمرى داشتم بروم آنها را پيدا كنم تا اين اسناد كامل بشود و الان هم كامل است ، كاملتر بشود. اجمالش اين است . سيدى از اعاظم سادات در شام سه تا دختر داشته و در آن زمان بقعه كوچكى بوده كه هميشه درش قفل بوده ، چون حكومت به دست مخالفان اهل بيت بود. اما همه گفتند يك دختر از امام حسين عليه السلام در آنجا هست اين هم مشهور بوده است و مى دانستند. دختر بزرگ اين سيد بارها در خواب مى بيند كه اين سه ساله ، اين نازدانه به خوابش آمد و به او فرمود كه در داخل قبر من آب افتاده به پدرت بگو بايد اين را اصلاح كند. اين دختر به خواب خودش ارزش قائل نشد. چون پدرش سيد و از اعاظم سادات بوده آبرومند بوده ، نفوذ داشته ، احترام داشته ، پيرمرد بوده ، اعتنا نكرد و ارزشى قائل نشد. گفت من چى ام كه خوابم چى باشد! شب بعد نازدانه به خواب دختر دومى آمد و گفت به پدرت بگو كه آب در قبر من افتاده . آن هم ظاهرا اعتنا نكرد. شب بعد به خواب دختر سومى آمد. او هم بازگو نكرد. آخر به خواب خود سيد آمد و فرمود: من به دخترانت گفتم اما به تو نگفتم. آب در قبر من افتاده بياييد اين را اصلاح بكنيد. سيد رفت به حاكم وقت كه از مخالفين اهل بيت بوده گفت: ظاهرا آن هم به قول معروف سنگى جلويش ‍ انداخت و خواست مسأله را تعقيب به محال بكند. قريب به اين مضامين كه مى گويد: برويد، اگر يگ حرف بيل و كلنگ و وسائل حفارى برداشتند و رفتند و اتفاقا قفل هم باز شد آن حاكم مخالف هم دهانش بسته شد.
------------------------------
محمد رحمتى شهرضا